بررسی کتاب خاطرات سرهنگ محمدباقر بنیعامری
شرح دخالت آمریکا در ماجرای کودتای نقاب (نوژه) از زبان فرمانده کودتا
6641 بازدید
اشاره:
سرهنگ محمدباقر بنیعامری که مدعی است رهبری کودتای نقاب (نوژه) را بر عهده داشته، در سال 1394(2015) خاطرات خود را در انتشارات ساپرا لندن منتشر کرد. بنیعامری در این کتاب درباره ابعاد مختلف کودتای موسوم به نقاب جزئیات مهمی را ارائه کرده است. در اینجا حکایت ملاقات یک افسر اطلاعاتی آمریکا را عیناً از این کتاب نقل میکنیم. در پایان تحلیل بین سطور مطالب مطرح شده در این بخش به علاقهمندان ارائه شده است.
ملاقات با یک آمریکایی
«حدود یک ساعت ازاین مکالمه گذشته بود که حسن فروشنده بوتیک به من اطلاع داد که آقایی میخواهد شما را ببیند. از او سئوال کردم نامش چیست؟ گفت من نپرسیدم. گفتم اشکالی نیست می تواند بیاید. پس از دقایقی شخصی که خود را به من با نام هرمز رزمآرا معرفی کرد و بدون مکث از او پرسیدم با شادروان تیمسار رزمآرا نسبتی دارید؟ گفت فرزند یا برادرزاده تیمسارمی باشم. (درست به خاطر ندارم). گفتم، چه فرمایشی دارید و چه کاری می توان انجام دهم؟ درجواب گفت، حامل پیامی برای شما هستم یک آمریکایی مایل است با شما ملاقاتی داشته باشد. با تعجب پرسیدم، آمریکایی؟ اولا من انگلیسی و هیچ زبان خارجی نمی توانم صحبت کنم و از طرفی من اصلا آمریکایی نمی شناسم. گفت حتما یک نفر شما را به او معرفی کرده که می خواهد با شما ملاقات داشته باشد. گفتم، از دیپلماتهای سفارت آمریکاست؟ که جواب منفی بود.
شما از آقای رزمآرا نپرسیدید که آن رابط چه کسی است؟ نظامی است یا سیویل؟ [غیر نظامی] و چگونه و از چه طریقی شخص آمریکایی با شما ارتباط برقرار کرد؟
بله، سئوال کردم آقای رزمآرا گفتند به علت حفاظت و امنیتی نمیتوانند نام واسطه را بگویند و اضافه نمود من خود مسئولیت و امنیت همه چیز را به عهده می گیرم و آقای آمریکایی مورد قبول و اطمینان من است و از این بابت نگران نباشید. سپس پرسیدم در کجا این ملاقات انجام خواهد شد و با مشکل زبان چه باید کرد؟ گفتند منزلی در خیابان پیراسته و من به عنوان مترجم شما خواهم بود. موافقت کردم و قرار بر این شد که با اتومبیل خودشان ساعت سه بعد ازظهر به محل ملاقات برویم. ساعت سه بعدازظهر وارد خانهای بسیار شیک و مجلل در خیابان پیراسته شدیم. در سالن آقای آمریکایی قد بلند با خوشرویی و احترام از ما استقبال نمود و پس از خوشآمدگویی، بدون مقدمه ادامه داد [امام] خمینی موفق شده رژیم شاهنشاهی را سرنگون کند و در حال حاضر [امام] خمینی و اطرافیانش امور مملکت را به دست گرفتند و خیلی سریع مسلط شدند؛ سئوال من این است که [امام] خمینی تا کاملاً به امور مملکت تسلط نیافته آیا میشود برای سرنگونی او و برقراری مجدد رژیم شاهنشاهی و یا جمهوری اقدامی انجام داد؟ سئوال او البته پس از ترجمه آقای رزمآرا مرا کمی متغیر کرد و با حالتی که مشخص بود ناراحت هستم جواب دادم شما و کل غرب برای براندازی رژیم شاهنشاهی کمک کردید و حالا از سرنگونی [امام] خمینی صحبت میکنید؟ آقای رزمآرا گفتند شاید کمک غربیها به [امام] خمینی شایع باشد و بهتر است جواب سئوال او را بدهید. در جواب سئوال آقای آمریکایی گفتم اگر تصور میکنید با یک کودتا و یا با استفاده از یک واحد تمامی امکان سرنگونی [امام] خمینی هست، ممکن نیست چون در تمامی پادگانها و ادارات ارتش انضباط و سلسله مراتب و وحدت فرماندهی وجود ندارد و حتی [مراسم] صبحگاه اجرا نمیشود و تمامی امور در اختیار انجمنهای اسلامی میباشد. پرسنل نظامی در یک حالت گیجی و بلاتکلیفی بهسر میبرد و امروز شنیدهام اینها قرار است یک طرح ریزش اجرا کنند و تعدادی از اعیادی و پرسنل را بازخرید از و بازنشسته و اخراج کنند و ادامه دادم که اگر این شرح اجرا شود ارتش بسیار ضعیف خواهد شد ولی میتوان از پرسنل ناراضی یارگیری کرد. بدین ترتیب که با رعایت کاملاً حفاظت شده با یک عده پرسنل تماس بگیریم و یک نیروی زنجیرهای نظامی را سازمان دهیم که البته به یک بررسی بسیار دقیق احتیاج دارد و بسیار مسایل دیگر. پس از ترجمه نظرات من توسط آقای رزمآرا، آمریکایی با خوشحالی گفت شما نفر سومی هستید که من این سئوال را مطرح نمودم ولی جواب شما بسیار معقولتر به نظر میرسد.
پس از چند دقیقهای خداحافظی کردم و آمریکایی تا در سالن با من آمد و در همین لحظه به یاد عطا افتادم و حدس زدم این آقا نباید یک مأمور ساده آمریکایی باشد و به یقین یک مأمور اطلاعاتی است و میتواند به عطا کمک نماید. و با این فکر از آقای رزمآرا سئوال کردم میتوانم از ایشان خواهشی کنم؟ بعد از ترجمه سئوالم آمریکایی گفت حتماً، و گفتم یکی از افسران اداره دوم ارتش که شغل حساسی داشت و شدیداً در تعقیبش بودند و حتماً محکوم به اعدام میشد، با تلاش فراوان موفق شدیم او را از کشور خارج نماییم و اکنون در پاریس است و باید به آمریکا برود و چون تاریخ گذرنامهاش به پایان رسیده و مشکل ویزای آمریکا دارد باعث نگرانیاش شده و حتی نمیتواند به خیابان برود و اگر برای شما امکان دارد، خواهش میکنم جهت دریافت ویزای آمریکا به او کمک نمایید. ایشان گفتند من به عربستان سعودی و انگلستان و بعد از آن به فرانسه خواهم رفت و اگر شمارهای از ایشان در اختیار داشته باشم، با او تماس میگیرم و امیدوارم بتوانم کمک نمایم. و بلافاصله اضافه کرد من میتوانم سفر انگلستانم را کنسل کنم و به او بگویید از فردا تا دو هفته دیگر منتظر تلفن من باشد که با او تماس بگیرم. و من بسیار خوشحال شدم و تشکر کردم. بعد از خداحافظی به بوتیک رفتم و فوراً به پاریس تلفن کردم و خوشبختانه عطا منزل بود و جریان را برای او شرح دادم و سئوالاتی کرد که در تلفن پاسخ به سئوالاتش را صلاح ندانستم و فقط یادآور شدم در این مدت گوش به زنگ تلفن بماند. پس از دو هفته انتظار، عطا زنگ زد و گفت به من زنگ بزنید. من فوراً زنگ زدم و عطا گفت، ویزای آمریکا را گرفتم و بسیار خوشحال بود که به راحتی توسط آن آقای آمریکایی مشکلش حل گردیده. به طوری که بعدها عطا در پاریس برایم شرح داد با آقای آمریکایی به آمریکا رفتند و حتی تا دو هفته در منزل آمریکایی اقامت کرده بود. »
تحلیل:
در این بخش از خاطرات سرهنگ بنیعامری به چهار تحلیل مهم میتوان اشاره کرد که در واقع مطالبی است که از بین سطور باید خوانده شود:
1- گرچه سرهنگ بنیعامری در ادامه کتاب به نقش آمریکا در سازماندهی و اجرای کودتای موسوم به نقاب (نوژه) هیچ اشارهای ندارد اما با توضیحاتی که بنیعامری در قبل و بعد از ذکر این خاطره مطرح کرده است، بخوبی مشخص است این دیدار در خردادماه 1358 انجام شده است. این تاریخ از آن جهت اهمیت دارد که آمریکاییها مدعی هستند دولت و انقلاب ایران را به رسمیت شناخته بودند و تلاش میکردند از طریق دولت موقت مناسبات خوبی را با ایران برقرار کنند. اما در همان زمان عوامل اطلاعاتی آمریکا در تهران از طریق تماس با نظامیان سابق از جمله بنیعامری میکوشیدند کودتای نظامی را علیه انقلاب اسلامی سازماندهی کنند.
2- عدهای از مخالفان تسخیر لانه جاسوسی مدعی هستند جمعآوری اطلاعات از کشور میزبان، کار همه سفارتخانهها در کشورهای مختلف جهان است. بر این اساس نتیجه میگیرند سفارت آمریکا در تهران جاسوسخانه نبوده است. در حالی که با توجه به محتوای گزارش سرهنگ بنیعامری و انجام چنین ملاقاتهایی اثبات میشود آمریکا نه تنها از ایران اطلاعات گردآوری میکرده است، بلکه به کمک مأموران سازمان سیا و عوامل داخلیاش در ایران به دنبال انجام کودتا و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. بنابراین حتی اگر بپذیریم کار سفارتخانهها گردآوری اطلاعات از کشور میزبان است اما به طور قطع کسی نمی تواند مداخله در امور داخلی کشورها و اجرای طرح براندازی حکومت ها را در حیطه وظایف عادی سفارتخانهها بداند. آمریکا و همه کشورهای سلطهجو که اینگونه مداخلهها را انجام می دهند، به طور قطع در تعارض آشکار با قوانین بینالمللی عمل میکنند. به ویژه آنکه تلاش آمریکا برای بررسی زمینه انجام کودتا علیه ایران زمانی انجام شده که تنها حدود دو ماه از برگزاری همهپرسی جمهوری اسلامی ایران در دهم فروردین 1358 گذشته بود. در این همه پرسی که نتایج آن در دوازدهم فروردین اعلام شد، بیش از 98 درصد مردم به نظام جمهوری اسلامی ایران رأی داده بودند.
3- این نقل قول از سوی بنیعامری فرمانده کودتای نقاب در انگلیس مطرح شده است که به هیچ وجه شائبه اینکه او برای نشان دادن نقش آمریکا در مداخله در امور داخلی ایران و کودتا تحت فشار بوده است، موضوعیت ندارد. بنابراین آمریکا که در سالهای اخیر منکر نقش خود در انجام کودتای نقاب (نوژه) بوده و تلاش میکند از راههای مختلف اثبات کند با وجود درگیرشدن در ماجرای گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران، هیچ انگیزهای و نقشی در طراحی و پشتیبانی از کودتای نقاب (نوژه) نداشته است، اکنون باید توضیح دهد که ملاقات مأمور سیا با بنیعامری به چه منظور صورت گرفته است.
4- با آنکه نام مأمور سازمان سیا ذکر نمیشود و بنیعامری فقط به نام رابط داخلی آن یعنی هرمز رزمآراء اشاره دار، اما با تعریف کردن ماجرای حل مشکل دریافت ویزای دوستش عطا توسط مامور آمریکایی ظرف مدت دو هفته، به خوبی میتوان به جایگاه و نفوذ مأمور سیا در دستگاه حکومتی ایالات متحده پی برد.
نظرات