آیا همزمانی روی کار آمدن منصور و تصویب کاپیتولاسیون تصادفی بود؟


آیا همزمانی روی کار آمدن منصور و تصویب کاپیتولاسیون تصادفی بود؟

 در یک تعریف ساده، می‌توان کاپیتولاسیون را مصونیت قضایی برای تبعه کشوری دانست که در یک کشور دیگر مرتکب جرم شده‌ است. این حق معمولاً از سوی کشورهای استعمارگر بر کشورهای مستعمره تحمیل می‌شد و معمولاً با مخالفتهای زیادی نیز همراه بوده است. ایران برای نخستین‌بار در زمان حکومت فتحعلی‌شاه قاجار و در پی انعقاد قرارداد ترکمنچای، این حق را به روسیه داد. از آن زمان تا تاریخ 23 اردیبهشت سال 1358، بسیاری از کشورهای قدرتمند در زمانهای مختلف توانستند این حق را از پادشاهان قاجار و پهلوی برای اتباع خود در ایران به‌دست آورند. در سال 1343 و با تلاشهای حسنعلی منصور، کاپیتولاسیون دوباره تبدیل به قانون شد و از آن زمان به بعد، بسیاری از اتباع کشورهای خارجی و به طور مشخص، مستشاران آمریکایی از این حق در ایران برخوردار بودند. ما در این یادداشت به طور مشخص به این مسئله می‌پردازیم که با توجه به همزمانی نخست‌وزیری منصور و تصویب کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی، وی چه نقشی در این ماجرا ایفا کرده است؟!

روابط حسنعلی منصور با آمریکا

شروع روابط منصور با آمریکا به دوران حضور وی در وزارت امور خارجه کشور در سالهای دهه 30 مربوط می‌شود. وی در این دوران سفرهای متعددی به فرانسه و آلمان داشت و در همین سفرها بود که مقدمات برقراری ارتباط جدی وی با آمریکا فراهم شد. در یکی از سفرهای کاری به آلمان، وی توانست ملاقاتهایی با جان مک کلوی، رئیس حکومت اشغالی آلمان که از سیاستمداران پرقدرت آمریکا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شد، برقرار کند. در اثنای این ملاقاتها بود که مک کلوی، سیاست و خط مشی مشخص آمریکا در قبال ایران را به حسنعلی منصور گوشزد کرد و با قول اینکه مقدمات قدرت‌گیری وی را فراهم می‌کند، شرح وظایف او را نیز در قبال برنامه‌های آمریکا مشخص نمود. منصور نهایت استفاده را از روابط شکل گرفته با آمریکا به دست آورد و همین دوستی مقدمات حضور وی در مقام نخست‌وزیری را فراهم ساخت. در واقع باید گفت که منصور در ازای خدمت‌رسانی به سیاستهای آمریکا در ایران، توانست به مقام نخست‌وزیری نیز دست یابد. روابط صمیمانه وی با آمریکاییها به حدی بود که مثلاً گراتیان یاتسویچ که از سیاستمداران آمریکا در ایران بود، مدت زیادی را به عنوان اجاره‌نشین در خانه منصور زندگی می‌کرد. از سویی دیگر، وی عملاً روابط نزدیک خود با آمریکا را روشی برای نفوذ و فشار بر دیگر مقامات دربار قرار داده بود و دوستی خود با سیاستمداران آمریکایی را به رخ دیگران می‌کشید. در همین خصوص، جلال‌الدین تهرانی که از معروف‌ترین سیاستمداران ایران در دوران پهلوی محسوب می‌شود، در خاطراتش می‌گوید:«وزیرمختار سفارت آمریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سرّی دارد، علناً گفته که من منصور را به نخست‌وزیری خواهم رساند، همان‌طور که علی امینی را نخست‌وزیر کردم».1 روابط نزدیک منصور با آمریکا به حدی بود که حسین فردوست نیز در خاطراتش می‌گوید:«علی منصورالملک از مأموران انگلیس بود. پسرش مانند پدر، پرورش‌یافته انگلیسیها بود ولی از آن گروه بود که به آمریکاییها وصل شدند. او چه در اصل چهار و چه بعدها که نخست‌وزیر شد، از طرف آمریکا به شدت تقویت می‌شد».2

          

آمریکا برای پیشبرد برنامه‌های خود در ایران بسیار زیرکانه و با درایت عمل می‌کرد. روش اصلی این کشور در مواجهه با حکومت پهلوی، ایجاد رخنه در نظام سیاسی حاکم بر ایران به طرق مختلف و از سوی افراد متعدد بود. جدای از اینکه پس از واقعه 28 مرداد که با مساعدت کامل آمریکا شرایط برای ادامه حیات حکومت محمدرضاشاه فراهم شد و از همین زمان به بعد شاهد گوش بفرمان بودن محمدرضاشاه در مقابل سیاستهای آمریکا هستیم، این کشور همواره افراد دیگری را نیز در رأس ساختار حکومت پهلوی می‌گماشت که در صورت لزوم بتواند به‌وسیله آنها اهداف خود را عملی سازد. مسئله مهم دیگر اینکه، با توجه به وجود حساسیتهای دینی و فرهنگی در ایران، آمریکا برنامه‌های خود را با مرور زمان انجام می‌داد. این رویه را می‌توان به‌طور مشخصی در ماجرای تصویب و اجرای کاپیتولاسیون در ایران مشاهده نمود.

 

حسنعلی منصور و نقش وی در تصویب کاپیتولاسیون

روند تصویب کاپیتولاسیون در ایران، ارتباط بسیار عمیقی با فعالیتهای حسنعلی منصور در حکومت پهلوی دارد. اگر مقداری به پیش از تصویب این لایحه در مهرماه 1343 بازگردیم، می‌توان روند آماده شدن طرح این لایحه در ایران را همسو با قدرت گرفتن حسنعلی منصور در نیمه دوم دهه 30 دانست. شش سال پیش از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی ایران، آمریکا اقدامات نخستین را برای انجام اصلاحات در ایران آغاز نمود. در سال 1337 گروهی از سران حکومت پهلوی از جمله محمدرضاشاه، نخست‌وزیر، مدیرعامل سازمان برنامه، رئیس بانک مرکزی و تعدادی از وزرا تشکیل شد که آن را کانون مترقی نام نهادند. نکته جالب اینکه، گراتیان یاتسویچ هم همواره در جلسات این گروه شرکت داشت و مهمتر اینکه با وجود شخص شاه و نخست‌وزیر در این گروه، این حسنعلی منصور بود که با تصمیم محمدرضاشاه به سمت دبیر شورای کانون مترقی برگزیده شد.3 آنچنان که از خاطرات استوارت راکول، وزیرمختار وقت آمریکا در ایران مشخص است، همین گروه زمینه‌های رسیدن منصور به مقام نخست‌وزیری و همچنین تصویب لایحه کاپیتولاسیون را فراهم کرد. راکول در این زمینه می‌گوید:«ما در اینجا به این نتیجه رسیده‌ایم که هسته اصلی سیاستهای آتی شاه، منصور و کانون مترقی اوست. شاه می‌خواهد مجلس آینده را به کمک همین گروه و با ترکیبی از کاردانان و صاحبان صنعت و سرمایه تشکیل دهد».4

روند نخست‌وزیر شدن منصور که همسو با تصویب کاپیتولاسیون پیش می‌رفت، پس از سفر محمدرضا‌شاه به آمریکا در فروردین 1341 سرعت گرفت. شاه پس از بازگشت از آمریکا، علی امینی را که با وی دچار اختلاف نیز شده بود از سمت نخست‌وزیری برکنار کرد و سکان این پست را به یار دیرینه‌اش، اسدالله عَلم سپرد. از همان ابتدا بر همگان آشکار بود که عَلم شخصی نیست که برای مدت زیاد در این پست باقی بماند و در واقع وی نقش دوران گذار را بازی خواهد نمود. در همین زمان بود که لایحه کاپیتولاسیون از سوی دولت اسدالله علم تنظیم و به مجلس سنا ارسال شد، ولی امکان تصویب این لایحه در دوران صدارت وی وجود نداشت، به همین دلیل، نخست‌وزیری عَلم کمتر از دو سال دوام داشت و منصور با هدف اجرای برنامه‌های آمریکا در ایران، در همان روزهای نخست صدارت، توانست با دفاع جانانه از این لایحه در مجلس سنا، موجبات تصویب آن را فراهم کند.5

پیش از روی کار آمدن منصور به عنوان نخست‌وزیر، وی در دیداری با جولیس هولمز، سفیر آمریکا در ایران، رسماً ادعا کرد که وی خیلی زود به عنوان نخست‌وزیر ایران منصوب خواهد شد. ارتباط منصور با آمریکا به حدی بود که وی پیش از آنکه برنامه‌ها و اعضای کابینه خود را به شاه معرفی کند، در یکی از رفت و آمدهای خود به سفارت آمریکا، این اطلاعات را در اختیار سفرای این کشور قرار می‌دهد. سفارت آمریکا در گزارشی آورده است که:«از سویی حسنعلی منصور و تیم او منتظر روزی‌اند که عنان امور دولت را به کف خواهند گرفت و از سوی دیگر، عَلم کماکان نخست‌وزیر است و ظاهراً از این حالت رنج می‌برد... اوضاع به نمایش باسمه‌ای و غیر حرفه‌ای می‌ماند که در آن سکوتهای بی‌جا فراوانند و همه منتظرند تا نوبت ورودشان به صحنه فرا رسد. شواهدی نشان می‌دهد که همه کارهای مهم دولت معوّق مانده و تصمیمات به آینده موکول شده است».6

همزمان با روی کار آمدن دولت منصور، آمریکا بازی خود را برای تصویب هرچه سریعتر کاپیتولاسیون آغاز کرد. سفرای این کشور در ملاقاتهایی که با شاه داشتند اعلام می‌کردند که چنانچه خواستار اصلاحات عمیق در ایران است، باید شرایط را برای مستشاران آمریکایی در ایران فراهم نماید و تصویب این لایحه یکی از دغدغه‌های مستشاران آمریکایی است. در هر صورت، شاه پس از موافقت خود با تصویب این لایحه، اختیار کامل به منصور داد تا بتواند مجلس را متقاعد سازد. عباس میلانی در کتاب معمای هویدا، به بخشی از مذاکرات صورت گرفته در مجلس شورای ملی با حضور حسنعلی منصور اشاره دارد. بر اساس اسناد موجود، منصور در دفاعیات خود از کاپیتولاسیون در مجلس به قدری به نمایندگان، خبرنگاران و سایر افراد سرشناس در خصوص محتویات لایحه، دروغ گفت که سفارت آمریکا نیز گمان می‌کرد تصوّر منصور از لایحه همان چیزی است که به نمایندگان می‌گوید. این نگرانی به صورت رسمی به کابینه منصور گوشزد شد و شخص ناصر یگانه که در آن زمان به عنوان مشاور منصور فعالیت می‌کرد در پاسخ به نگرانیهای سفارت گفت:«دولت در مورد شمول و مفاد لایحه هیچ شک و تردیدی ندارد، اما نخست‌وزیر به علل سیاسی، لازم دانست که در بیانات خود چنین وانمود کند که شمول لایحه محدود است».7

در انتها باید گفت هرچند برنامه‌های آمریکا در تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ایران با موفقیت همراه بود، از همان روزهای آغازین تصویب این لایحه در مجلس، اعتراضات نسبت به آن آغاز شد و در نهایت با سخنرانی پرشور امام خمینی به اوج خود رسید. با کمی اغماض می‌توان تصویب این لایحه را یکی از دلایل شروع اعتراضات منجر به انقلاب سال 1357 در ایران دانست.

پانویس ها 

1. آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، سند 300/1211 ن، 42/11/13.

2. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد حسین فردوست)، ج2، به کوشش: عبدالله شهبازی تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص355.

3. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، 1387، ص 172-173.

4. همان، ص194.

5. نیکی کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، ص278.

6. عباس میلانی، همان، ص 196.

7. همان، ص199-200.

http://www.iichs.ir/s/6131


سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران