قرارداد شیخ محمره با رضاخان راجع به خوزستان (اسناد وزارت خارجه آمریکا)

محمدقلی مجد


برگرفته از کتاب از «قاجار به پهلوی» ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
1576 بازدید
شیخ خزعل

قرارداد شیخ محمره با رضاخان راجع به خوزستان (اسناد وزارت خارجه آمریکا)

  در روزهای سخت جنگ جهانی اول، نیروهای بریتانیا از خدمات بسیار ارزشمند شیخ محمره بهره‌مند شدند؛ بویژه در سالهای 1914 و 1915، که نیروهای بریتانیا به ترتیب در جنوب عراق و جنوب ایران، روزهای آغازین درگیری خود را پشت سر می‌گذاشتند.[1] با روی کار آمدن رضاخان، بریتانیا به تدریج هواداران قدیمی خود، از جمله شیخ محمره، را رها کرد و آنان را به رحم و انصاف رژیم جدید در تهران واگذار نمود. با ورود مستشاران آمریکایی به ایران، برای حل و فصل مشکلات و اختلافات مالی میان شیخ و دولت، تلاش‌هایی صورت گرفت و سرانجام در پاییز سال 1923، قرار شد که شیخ بدهیهای خود را به دولت ایران پرداخت کند. جزئیات این ماجرا در نامه‌ای که علاء [وزیرمختار ایران در واشنگتن] به دالس** می‌نویسد چنین گزارش شده است: «کلنل مک کرمک** که برای سرکشی به ادارات مالیه به خوزستان رفته بود، در بازگشت از خوزستان، وارد شیراز شده است. وی با شیخ محمره به توافق‌هایی رسیده است. به طور خلاصه توافق مذکور از این قرار است که شیخ قبول کرده است 000/500 تومان به عنوان بدهی معوقه خود به دولت پرداخت کند که 100000 تومان از این پول به صورت نقد و مابقی آن در بیست قسط به صورت سالانه پرداخت خواهد شد. در آینده نیز شیخ برای مالیات‌های مستقیم و غیرمستقیم خود می‌بایست سالیانه مبلغ 150000 تومان به دولت بپردازد؛ از این مبلغ 20000 تومان به منظور پرداخت حقوق شیخ و مخارج فوج بلوچ کسر می‌گردد. هر یک از دو طرف با در نظر گرفتن شش ماه فرصت، می‌توانند قرارداد را فسخ کنند. با اینکه از جزئیات این توافق باخبر نیستم، اما معتقدم که این قرارداد مشخصاً به نفع دولت ایران خواهد بود و در هر حال از افزایش قدرت و ثبات ایران حکایت می‌کند.»[2] البته علاء اشاره‌ای به این نکرد که سر پرسی لورن*، وزیرمختار بریتانیا، «نقش مهمی در برسر عقل آوردن شیخ ایفا کرد.» هنگامی که کلنل مک کرمک عضو هیأت آمریکایی مستشاری مالی برای وضع مالیات بر اموال شیخ، که تحت‌الحمایة دولت انگلیسی هند بود، راهی منطقه شد، «سر پرسی به سرعت خود را به محمره رساند تا شیخ را برای روبه‌رو شدن با این خبر تکان‌دهنده آماده سازد.» علاوه بر این، رضاخان اخیراً در مقابل قتل‌عام نیروهای خود، غرامت سنگینی از بختیاریها [در برابر کشتار نظامیان در منطقه شلیل به سال 1301ش] گرفت. «بدون شک این ماجرا که نشان از ضعف بختیاریها داشت، بر شیخ تأثیر گذاشت؛ و او را متقاعد کرد که بر خواسته‌های دولت مرکزی گردن نهد.»[3]  پس از تمام این دردسرها، کرنفلد [وزیرمختار آمریکا] در گزارش خود به تاریخ 8 دسامبر 1923 می‌نویسد که بلافاصله پس از حصول توافق، انگلیسی‌ها دست به کارشکنی و خرابکاری زدند:

شیخ محمره که مدتها در مقابل دولت ایران، مَنشی خودسرانه داشت، به تازگی مصلحت دیده است که با دولت مرکزی از در صلح و آشتی درآید. چند هفته پیش، دکتر میلسپو، کلنل مک کرمک را به همراه دو تن از کارمندان ایرانی وزارت مالیه، راهی محمره کرد تا با انعقاد قراردادی وضعیت مالیات‌های معوقه شیخ و همچنین تکالیف مالیاتی او را در آینده، مشخص سازند. در همین زمان سفارت انگلستان، که مخصوصاً می‌خواست این توافقنامه به نفع شیخ منعقد شود، به آقای پیل*، سرکنسول خود در اهواز، دستور داد از نفوذ خود برای تأثیر گذاشتن بر روند حصول توافق بهره جوید. پس از پایان جلسه، کلنل مک کرمک، مواد مورد توافق در قرارداد را اینگونه برای دکتر میلسپو تلگراف کرد: به منظور پرداخت مالیات‌های معوقه، شیخ پذیرفت 100000 تومان به صورت نقد پرداخت شود و مابقی به مدت بیست سال، سالیانه 20000 تومان، پرداخت گردد. همچنین از این پس مبلغ 150000 تومان به عنوان مالیات سالیانه، از شیخ اخذ می‌گردد که البته 20000 تومان از این مبلغ، به منظور پرداخت حقوق خود شیخ و تأمین هزینه سربازان تحت فرمان ایشان، کسر می‌گردد. شیخ همچنین این حق را خواهد داشت که مالیات‌های منطقه خود را جمع‌آوری کند. پس از دریافت این تلگرام، دکتر میلسپو در نامه‌ای به رئیس‌الوزرا، از خدمات کلنل مک ‌کرمک تمجید کرده و وطن‌پرستی شیخ را در پذیرش مواد این قرارداد مورد ستایش قرار داد و در پایان نیز از رئیس‌الوزرا تمجید کرد که حصول توافقی تا این حد به نفع کشور ایران، بدون اعتبار و قدرت رئیس‌الوزرا امکان‌پذیر نبود. پیام‌رسان این نامه موظف شد که آن را شخصاً به دست رئیس‌الوزرا برساند. اما متأسفانه پیام‌رسان نتوانست در روز مقرر رئیس‌الوزرا را در دفتر کار خود بیابد.

روز بعد زمانی که مجدداً به دفتر کار وی مراجعه کرد، رئیس‌الوزرا در جلسه بود و به پیام رسان دستور داده شد منتظر بماند. وی یک ساعت و نیم به انتظار نشست تا سر پرسی لورن وزیرمختار بریتانیا به همراه آقای مانیپنی**، معاون وی در امور شرق، از جلسه خارج شد. سپس پیام‌رسان نامه را به دست رئیس‌الوزرا داد و وی پس از قرائت، آن را روی زمین انداخته و فریاد زد: «این مرد (اشاره به وزیرمختار بریتانیا) یک ساعت و نیم اینجا بود و پیش از من از مفاد این نامه خبر داشت.» در میان گفته‌های او این جملات نیز شنیده شد: «من نمی‌توانم به این آمریکایی‌ها اعتماد کنم. نگاه کنید چه می‌کنند. من این قرارداد را نخواهم پذیرفت. آنها حق ندارند در امور ارتش من دخالت کنند.» وی فوراً به دکتر میلسپو دستور داد که کلنل مک کرمک را در محمره نگاه دارد تا زمانی که شروط قابل قبول [برای رضاخان] مورد مذاکره و در قرارداد گنجانده شود.[4]

در تابستان سال 1924، نشانه‌هایی از ناآرامی در جنوب ایران مشاهده شد. لرها به دنبال کشته شدن سران خود در می 1924 (فصل 7) همچنان سرکشی و نافرمانی می‌کردند. بختیاری‌ها نیز شاکی و ناراضی بودند؛ به خصوص پس از اینکه شرکت نفت انگلیس - ایران، فریبشان داد و کمتر از میزان مقرر به آنها پرداخت کرد. موری در یکی از گزارش‌های خود می‌نویسد که یکی از خبرنگاران آمریکایی که به مدت شش هفته در میان عشایر بختیاری در جنوب زندگی کرده، با دبلیو. سی. فیرلی*، مدیر شرکت نفت انگلیس - ایران در تهران، ملاقات کرد و فیرلی اشتباهاً فکر کرد که این خانم بریتانیایی است. فیرلی به خانم هریسون** چنین گفت: 

شرکت نفت انگلیس- ایران علاقه وافری به تحولات عشایر بختیاری دارد، چرا که این عشایر در نزدیکی چاه‌های نفت این شرکت در جنوب ایران زندگی می‌کنند و به همین دلیل است که این شرکت با حمایت و پشتیبانی از ایشان می‌کوشد مانع هضم شدن ایشان در زیر کنترل دولت مرکزی شود.» آقای فیرلی،  [در گفتگو با خانم هریسون] آشکارا اقرار کرده بود که شرکت نفت انگلیس و ایران، توانست با دادن قول 3 درصد درآمدهای شرکت نفت بختیاری سر آنها کلاه بگذارد. این شرکت به همراه شرکت فرست اکسپلوریشن***، دو شرکت فرعی شرکت مادر به حساب می‌آیند. اما بختیاری‌ها به جای 3 درصدی که بر اساس قرارداد فکر می‌کردند می‌گیرند، تنها درصد اندکی از درآمدهای شرکت را کسب می‌کنند. یکی دیگر از خبرنگاران آمریکایی به نام مریام کوپر**** که او نیز مدتی در میان بختیاری‌ها به سر برده بود، به موری خبر داد که کلاهبرداری از بختیاری‌ها و دیگر مسائل، دست به دست هم داده است تا بختیاری‌ها خشمگین شده و احساسات «ضدانگلیسی» آنها به شدت تحریک شود. آنان بر این باورند که انگلیسی‌ها به رضاخان اجازه داده‌اند به جبران قتل‌عام نیروهایش در سال 1922، و دادن مالیات‌هایشان به گروه مستشاران مالی آمریکایی، غرامت سنگینی را بر عشایر تحمیل کند. در ماه‌های آوریل و ژوئن 1924 که آقای کوپر در مناطق بختیاری‌نشین به سر می‌برد، صحبت از این بود که این دسته از عشایر با همکاری لرها و شیخ محمره تلاش می‌کردند یک بار دیگر جایگاه خود را به عنوان یک ایل مستقل ایرانی به دست آورند.

در 1 سپتامبر 1924 بی‌سیم مسکو گزارش داد: «تهران، 31 آگوست. افرادی که به تازگی از اهواز بازمی‌گردند مدعی هستند شیخ خزعل (شیخ محمره) آشکارا علیه دولت ایران به پا خاسته است. وی در اهواز حکومت نظامی اعلام کرده و سواره‌نظام عرب و چند هنگ زرهی و توپخانه کاملاً مسلح از او حمایت می‌کنند. در ضمن شیخ، شماری از کارمندان دولتی را که با او اختلاف داشتند تبعید کرده است؛ از جمله مسئول اداره گمرک، رئیس پست‌خانه، یکی از کارمندان وزارت مالیه و... . شیخ همچنین به فرمانده ارتش مستقر در محل توصیه کرده که خوزستان را ترک کند. در محافل رسمی و اداری شایع است که شیخ و دولت مرکزی با یکدیگر توافق کرده و به سازش رسیده‌اند. با در نظر گرفتن این واقعیت که دولت ایران اعتبار فرمانی را که در دست شیخ است تأیید می‌کند، شیخ امتیازات نامحدودی را در اختیار خواهد داشت. وی مجاز است املاکی را که در خاک ایران قرار دارد به بیگانگان بفروشد؛ و نیز از بیگانگان چیزهایی بخرد که بر طبق قرارداد ترکمنچای که هنوز معتبر است، ممنوع است.»

روزنامه ایران در 3 سپتامبر 1924 گفته‌های رضاخان را در رد این اخبار منتشر می‌سازد: «در تاریخ 31 آگوست بی‌سیم مسکو گزارشی را در مورد اوضاع خوزستان منتشر ساخت که بی‌پایه و اساس بودن آن مرا ملزم ساخت اعلامیه‌ای در رد آن منتشر سازم. هیچ یک از حوادثی که بی‌سیم مسکو گزارش کرده در خوزستان رخ نداده است. علاوه بر این در حال حاضر به هیچ شخصی چنین اختیاری تفویض نشده است که بتواند به کارمندان دولتی بی‌احترامی و به اوامر دولت مرکزی بی‌توجهی کند. همچنین در این گزارش آمده است که سردار اقدس (لقب شیخ محمره) به اجازه دولت، زمین‌هایی را که متعلق به دولت ایران است با بیگانگان معامله و آنها را به ایشان منتقل کرده است؛ باید بگویم که این گفته‌ها نیز صحت نداشته و به هیچ‌وجه پایه و اساس درستی ندارد. برخلاف این گفته‌ها، دستور اکید صادر شده و فروش چنین مستغلاتی به بیگانگان ممنوع شده است. رضا، رئیس‌الوزرا، وزیر جنگ و فرمانده کل قوا.[5]

 


[1].Majd, Persia in World War I، صص 97-83.

*  Dulles.

** Mc Cormack.

[2]. نامه علاء به دالس و ضمیمه، 79/ 891.01A مورخ 28 ژانویه 1924

* Sir Percy Lorain.

[3]. گزارش موری، شماره 734، 891.00/1314، مورخ 14 نوامبر 1924.

* Peel.

** Monypenny.

[4] . گزارش کرنفلد، شماره 317، 891.51A/135، مورخ 8 دسامبر 1923.

* W.C. Fairley.

** Harrison.

*** First Exploration.

**** Merriam Cooper.

[5] . گزارش موری و ضمیمه، شماره 650، 891.00/1305، مورخ 21 سپتامبر 1924.