گلوله در پاسخ به «نه» مردم به فراخوان شورش


گلوله در پاسخ به «نه» مردم به فراخوان شورشیک برگ از اعترافات افشین برادران قاسمی

وقتی دعوت به راهپیمایی مسعود رجوی از پاریس، برای حضور مردم در خیابان با عنوان «راهپیمایی مسلحانه» که بعدها آن را «تست عنصر اجتماعی» نامید به شکست انجامید و مردم از آن استقبال نکردند، دستور ترور مردم صادر شد.

یکی از تراژدی‌های منافقین در روز پنجم مهر، در خیابان لبافی‌نژاد (امیراکرم) به‌وقوع پیوست. یک واحد نظامی از سازمان که روز پنجم مهر در چند نقطهٔ تهران عملیات کرد، وقتی به مقابل جمعیتی رسید که بعد از تظاهرات جمع شده و بر ضد منافقین شعار می‌دادند، در حالی که هویت خود را مخفی کرده بودند، با خودروی خود جلو می‌روند و می‌گویند «ما حزب‌اللهی هستیم، پاسدار کمیته هستیم و رادیو تلویزیون الان می‌خواهد بیاید فیلم‌برداری کند. شما یک دقیقه در همین حالت باشید تا رادیو تلویزیون برای فیلم‌برداری بیاید.» بعد در همین حین که جمعیت هم شعار می‌داد، عقب می‌روند تا یک مقدار فاصله بگیرند. فرمانده آنها فردی به نام شیرزاد بود که سازمان درباره‌اش تبلیغ کرده بود. او دستور می‌دهد که آتش کنید، شلیک کنید و تعدادی از مردم شهید شدند.[1]

محمود پوره با نام مستعار شیرزاد از اعضای سازمان در حوزهٔ تبلیغات و بعد هدایت تیم‌ها بود که به جرم حمل پنج نارنجک، ۱۰۰ عدد فشنگ ژ‌۳، حضور در خانه‌های تیمی و عضویت در تیم‌های نظامی بازداشت شد.[2]

روایت منقول، بخشی از اعترافات افشین برادران قاسمی، یکی از اعضای سازمان بود که خود نیز دستش به جنایاتی در این روز آلوده شد.

در درگیری‌های پنجم مهر، ۱۲ نفر از مردم و پاسداران به شهادت رسیدند، ۱۰ نفر از اعضای سازمان هنگام درگیری به هلاکت رسیدند و ۳۰ نفر از اعضای مسلح گروهک‌ها در سطح تهران دستگیر شدند که یکی از دستگیرشدگان شیرزاد بود.

افشین برادران قاسمی درباره جنایت خود نیز نوشته است: « آنان در پشت اندک ماشین‌های باقی‌مانده و سایر موانع طبیعی به قصد درگیری با نیروهای مردمی انقلاب (پاسداران، کمیته، بسیج) سنگرگیری نمودند. در حین این جریانات، پاسداری به نام محمدرضا عادل با موتور چهار سیلندر توسط افشین برادران‌قاسمی و همراز شریعت‌پناهی متوقف می‌شود. افشین (خودم) به قصد بازرسی جلو می‌رود و طی بازرسی از وی یک عدد سلاح کمری به‌دست می‌آورد. پاسدار یادشده به موعظه و نصیحت آنان پرداخته و ضمن این که می‌گوید رهبران شما در دامن امپریالیسم آمریکا ارتزاق می‌شوند و به سوی آنان فرار کرده و شما را جلو انداخته‌اند، لیکن با وجود نصایح آن پاسدار، افشین (خودم) به سمت سینهٔ وی رگبار می‌گشاید و شخص دیگری تیر خلاص به سر وی می‌زند.»

یکی از اعضای جداشده از سازمان منافقین، در خاطرات خود، اشاره‌ای به ماجرای افشین دارد: «افشین برادران‌قاسمی که سابقهٔ چهار ترور داشت، برای حاضرین دربارهٔ عملکردش صحبت می‌کرد. حاج اسدالله [لاجوردی] می‌گفت، دو سالی است که این افشین برادران‌قاسمی را دستگیر کرده‌ایم و خودش به چهار فقره ترور اعتراف کرده که با دست خودش آدم کشته؛ ولی به دلیل کم بودن سن (افشین در آن زمان گویی ۱۶ سال سن داشت)، دادگاه برایش حکم اعدام صادر نکرده است و باید صبر کنیم تا به سن قانونی برسد. به یاد تبلیغات سازمان در بیرون افتادم که چقدر شایعه می‌ساختند که در نظام اسلامی، نوجوانان ۱۱ و ۱۲ ساله را به جرم پخش اعلامیه اعدام کرده‌اند.»[3]

 

 

[1] دادستانی انقلاب اسلامی مرکز (1362) کارنامه سیاه جلد اول، تهران: انتشارات دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، ص 174

[2] روزنامه اطلاعات، 8/7/1360، ص2

[3] روزنامه کیهان، 1/6/1386، ص8