برگ بازجوئی و صورت جلسه محمدباقر محی الدین انواری


برگ بازجوئی و صورت جلسه محمدباقر محی الدین انواری

1 - برگ بازجوئی و صورت جلسه محمدباقر محی الدین انواری

تاریخ سند: 3 اسفند 1343


برگ بازجوئی و صورت جلسه محمدباقر محی الدین انواری


متن سند:

س ـ با تفهیم تبصره ذیل ماده 125 آئین دادرسی کیفری هویت خود را بیان کنید.
ج ـ اسم ـ محمدباقر محی الدین انواری دارای شناسنامه 49019 صادره از همدان متولد 1305 شمسی مسلمان شیعه اثناعشریه فرزند زین العابدین تبعه ایران متأهل شغل امام جماعت مسجد چهل تن واقع در بازار چهل تن ساکن بازارچه هفت تن شماره 18 انواری.
س ـ شما تاکنون بوسیله مقامات صلاحیتدار و پلیس بازداشت شده اید.
ج ـ خیر انواری س ـ شما تاکنون در کدامیک از احزاب و دستجات سیاسی و هیئت های مذهبی شرکت داشته یا عضو بوده یا رفت و آمد داشته اید.
ج ـ در دستجات سیاسی و احزاب عضویت نداشته و ندارم ولی به مناسبت اینکه من فردی روحانی هستم جلسات تفسیر قرآن و نشر معارف اسلامی دارم انواری س ـ جلسات تفسیر قرآن و نشر معارف اسلامی که بیان می دارید چه نام دارد و در چه محلی تشکیل می شود و چه اشخاصی در آن جلسات شرکت می نمایند.
ج ـ فعلاً در جلسه هیئت بافنده تهران شرکت می کنم و درس تفسیر قرآن می دهم و شبها در مسجد چهل تن به درس احادیث برای مسلمانها اشتغال دارم البته جلسه بافنده تهران سیار است و اشخاصی که من می شناسم عبارتند از آقایان آقا رضا احمدی بافنده و آقای حاج غلام بهرامی بافنده و آقای مهدی قاضی بافنده و جلسه بافنده تهران در سال چند مرتبه منزل آقایان نامبرده تشکیل می شود انواری س ـ به جز جلسه هیئت بافنده که ذکر نمودید آیا به جلسات هیئتهای مذهبی دیگر هم رفت و آمد دارید در صورت مثبت نام ببرید.
ج ـ البته به جلساتی مذهبی برای استماع تفسیر قرآن و ذکر مصیبت خامس آل عبا شرکت می کنم انواری س ـ شما از سال گذشته چه نوع فعالیتی در مورد همکاری با آقایان روحانیون داشتید و با چه اشخاصی در تماس بودید.
ج ـ من با همه آقایان مراجع تقلید ارتباط دارم و مسائل و احکام رساله های آقایان را برای مردم بیان می کنم ولی در مسائل سیاسی وارد نیستیم باید توضیحا بگویم در زمان تصویبنامه انجمن های ایالتی و ولایتی گاهی اعلامیه آقایان را برای مردم می خواندم و گفته ایشان را و همچنین منظور آقایان را برای مردم مسلمان از لحاظ وظیفه دینی بیان می داشتم انواری س ـ در بازرسی منزل شما سه برگ یادداشت که مربوط به پیشنهاداتی در جلسه می باشد بدست آمده لازم است بیان کنید یادداشت مذکور به خط کیست و برای قرائت در چه جلسه ای نوشته شده.
ج ـ در تابستان گذشته آقایان علماء تهران جلسه ای تشکیل دادند که بوسیله آقایان محدث زاده و آقای آقا هادی قمی که هر دو امام جماعت هستند از من دعوت شد و منظور از تشکیل جلسه تبلیغ دین اسلام به سبک نوینی بود به این ترتیب که جرائد و مجلات از لحاظ انحراف دینی مورد بحث واقع می شد و راه جلوگیری از اشاعه مطالب ضد اخلاقی و داستانهای تحریف کننده اخلاق مورد گفتگو واقع می شد آن روز این جلسه در منزل آقای حاج آقا جعفر خندق آبادی1 بود من هم پیشنهاد مذکور را نمودم و نوشته یادداشت به خط اینجانب است که در آن جلسه پیشنهاد کردم.
انواری س ـ در بازرسی منزل شما نیز یادداشتی که بالای آن نوشته شده به سوی خدا و ذیل آن نوشته شده جمعی از روحانیون به تاریخ 1 /6 /42 بدست آمده بیان نمایید نامه مذکور به خط چه کسی است و برای چه منظوری نوشته شده.
ج ـ نویسنده یادداشت را نمی دانم ولی در جلسه آقایان علماء به مناسبت تعطیل روز جمعه آقایان صلاح دانستند تذکری به مردم مسلمان داده شود که از تعطیل روز جمعه استفاده کرده در مساجد و مجامع دینی شرکت کنند و این یادداشت مربوط به آن جلسه است و البته چاپ شده و در آن تاریخ منتشر شده است.
انواری س ـ ضمن اوراق مکشوفه از منزل شما چند قطعه عکس که جمعی منجمله خود شما در آن هستید کشف شده بیان نمایید عکس مزبور مربوط به چه اجتماعی است.
ج ـ عکس مربوط به جلسه بافنده تهران است که در حدود پنج یا شش سال پیش در شب ماه رمضان برداشته شده.
انواری س ـ ضمن اوراق مکشوفه از منزل شما رونوشت تلگراف به مقصد آنکارا ترکیه و به امضای آقای گلپایگانی بدست آمده نامه مذکور چیست و به چه نحو بدست شما رسید.
ج ـ تلگراف مزبور را حضرت آیت الله آقای گلپایگانی2 به مقصد آنکارا مخابره کرده اند و رونوشت تلگراف از بعضی از محصلین حوزه علمیه قم به دست اینجانب رسیده است.
انواری س ـ ضمن اوراق شما نیز نامه ای به عنوان آقای منصور نخست وزیر مرحوم و به امضاء آقای خوئی به دست آمده نامه مذکور چیست و به وسیله چه شخصی به شما رسیده.
ج ـ حضرت آیت الله خوئی از نجف تلگراف مزبور را مخابره کرده بودند رونوشت آن به وسیله شخصی که اکنون آن را به یاد ندارم به اینجانب داده شده است.
انواری س ـ دو جلد کتاب به قلم مهندس مهدی بازرگان3 جزء اوراق شما بدست آمده بیان نمایید کتاب مزبور را از چه شخصی دریافت نموده اید ج ـ دو کتاب مزبور را از کتابخانه اسلام در چند روز پیش برای مطالعه خریداری کردم.
انواری س ـ آیا شما با جمعیتنهضت آزادی ایران ارتباط و همکاری دارید.
ج ـ اینجانب به هیچ وجه با جمعیت مزبور همکاری ندارم.
انواری س ـ آیا شما اجتهاد دارید.
ج ـ اینجانب خود را مجتهد نمی دانم این سؤال را بایستی از آقایان مراجع تقلید که به سابقه تحصیلی اینجانب واقف هستند نمود ناگفته نماند آقایان مراجع نجف اشرف اجازه نامه اجتهاد به اینجانب داده اند و در شورای عالی فرهنگ به تصویب رسیده است.
انواری س ـ شما شخصی به نام احمدشاه بوداغلو معروف به احمد شهاب را می شناسید در صورت مثبت نحوه آن را بیان کنید.
ج ـ اینجانب شخصی را به نام احمد شهاب می شناسم که تا سه سال پیش در جلسه بافنده ها قاری قرآن جلسه بود و از آن تاریخ با ایشان ارتباط ندارم.
انواری س ـ آیا از سال گذشته تاکنون اشخاصی جهت استفسار در مورد ترور بعضی از اشخاص به شما مراجعه و نظر شما را خواسته اند یا خیر.
ج ـ خیر.
انواری س ـ آیا اشخاصی به شما مراجعه و خواستار شده اند که با بعضی از آقایان مراجع تماس حاصل و نظر آنان را در مورد ترور بعضی اشخاص بخواهید.
ج ـ خیر و اصولا آقایان مراجع با چنین امری مخالفند انواری س ـ آیا شما شخصی به نام صادق و هاشم امانی همدانی را می شناسید.
ج ـ من صادق امانی را که عکس وی را در روزنامه دیدم می شناسم.
انواری س ـ حال که معترف به شناسایی صادق امانی هستید بیان کنید نحوه آشنایی شما با صادق چگونه بوده و آخرین باری که ایشان را ملاقات نمودید در کجا و چند وقت قبل بوده.
ج ـ مسجد اینجانب در نزدیکی مغازه ایشان است گاه گاهی به مسجد برای اقامه نماز جماعت می آمدند.
انواری س ـ آیا صادق امانی به منزل شما مراجعه نموده.
ج ـ خیر.
انواری س ـ به طوری که آقای صادق امانی4 اظهار داشته یک بار به منزل شما مراجعه و از شما تقاضا می نماید به قم مسافرت و نزد آقای خمینی مراجعه و سعی نمایید نظر ایشان را در مورد منع ترور اشخاص موثر دولت بردارند که شما هم به قم عزیمت و با آقای خمینی در این مورد تماس گرفته لکن ایشان حاضر به برداشتن منع خود در مورد ترور اشخاص نشده اند در این مورد چه می گویید.
ج ـ جدا تکذیب می کنم.
انواری س ـ اگر صادق امانی در حضور شما اظهارات خود را تأیید کند قبول دارید ج ـ خیر قبول ندارم.
انواری س ـ به طوری که صادق امانی اظهار داشته در مورد ترور اشخاص از شخص شما هم استفسار نموده و شما با نظریه او موافق بوده اید در این مورد چه می گویید.
ج ـ در این مورد با من گفتگو نکرده اند و اینجانب با این امر مخالفم.
انواری س ـ چطور ممکن است که صادق امانی که شخصی است متدین و با تعصب دینی شدید چنین اظهارات خلافی آن هم در مورد شخص شما بنماید حتما موضوعی در بین بوده که او این اظهارات را نموده.
ج ـ اینجانب با صادق امانی معاشرت نداشته ام ولی فامیل امانی ها در بازار به صلاح و تقوی مشهور می باشند.
انواری س ـ آخرین باری که با صادق امانی ملاقات نمودید چه تاریخی در کجا بوده ج ـ در حدود سه ماه قبل عبورا در بازار چهل تن ملاقات کردم.
انواری س ـ روی چه اصلی صادق امانی و شما با هم اختلاف داشتید.
ج ـ هیچ گونه اختلافی با هم نداشتیم و اصلاً با هم معاشر نیستیم.
انواری س ـ صادق امانی آخرین بار که به منزل شما آمده چه تاریخی بود.
ج ـ صادق امانی اصولا به منزل من نیامده.
انواری س ـ اگر خانواده شما و یا اشخاصی که در منزل شما سکونت دارند بگویند که صادق امانی به منزل شما آمده قبول دارید.
ج ـ بله.
انواری س ـ اظهارات خود صادق امانی را قبول دارید.
ج ـ نه خیر.
انواری س ـ چرا اظهارات صادق امانی را قبول ندارید.
ج ـ هرگونه صحبتی در مورد ترور آقای نخست وزیر باشد قبول ندارم.
انواری س ـ اگر صادق امانی اظهاراتش متکی به دلیل و مدرک باشد قبول دارید.
ج ـ بله قبول دارم ولی یقین دارم که ایشان دلیل قانع کننده بر مطلب فوق ندارند.
انواری س ـ چه دلیلی برای قبول اظهارات صادق می خواهید.
ج ـ اگر چنانچه ادلّه ایشان در نزد شما تمام بود (چون یقین دارم که شما تحقیقاتتان بر اساس واقع است) من قبول دارم.
انواری س ـ شما اظهار می نمایید که صادق امانی به منزل شما نیامده اگر صادق مزبور در حضور خودتان علائم و مشخصات و نشانیهای منزل شما و اطاق مسکونی شما را داد که کاملاً تطبیق می نمود قبول دارید که صادق امانی به منزل شما آمده.
ج ـ بله قبول دارم.
انواری س ـ اگر صادق امانی در حضور خودتان اظهار نمود که روز و ساعت معین در منزل شما با شما ملاقات نموده و حتی نشانی اطاق ملاقات و چه مذاکراتی با شما نموده و یا اینکه اشخاصی هم از مذاکرات شما دو نفر مطلع بوده معرفی نمود و آنها نیز اظهارات صادق را قبول نمودند و تأیید کردند آن وقت اظهارات صادق برله یا برعلیه شما باشد قبول دارید؟ ج ـ اگر چنانچه صادق امانی با اینکه یقین دارم به منزل من نیامده دلیل اقامه کرد و شاهد آورد بله من قبول دارم انواری

توضیحات سند:

1ـ حاج شیخ جعفر خندق آبادی فرزند عالم جلیل حاج شیخ احمد در سال 1310 قمری در تهران متولد شد و در بیت علم و تقوا تربیت یافت.
پس از فراغت از علوم مقدماتی و ادبیات به تحصیل علم فقه و اصول و حکمت نزد اساتید بزرگ پرداخته و شوارق و اسفار و منظومه را نزد مرحوم حاج میرزااحمد آشتیانی فرا گرفته و قسمت عمده فقه را از والد و برادرش حاج شیخ محمد خندق آبادی آموخته و از سن بیست سالگی به تبلیغ دین، وعظ و خطابه پرداخت و در مسجد خندق آباد نیز سالهای متمادی اقامه جماعت نموده و تا آخر عمر به این دو وظیفه خطیر اشتغال داشت.
وی در فن سخنوری و ایراد خطابه تبحر خاصی داشته و استاد بسیاری از گویندگان و خطبای معاصر بود.
وی در سال 1358 شمسی دارفانی را وداع و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی مدفون گردید.
2ـ آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی در هشتم ذیقعده 1316 در روستای گوگد در 6 کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود.
هنوز 9 سال بیشتر نداشت که پدر عالم و فقیه خود آقا سید محمدباقر گلپایگانی را از دست داد.
آیت الله گلپایگانی در 5 سالگی به مکتبخانه رفت و سپس نزد آیت الله ملاتقی گوگدی دروس مقدماتی را شروع کرد و نصبان الصبیان را نزد ایشان خواند.
سپس با اراده ای استوار و عزمی راسخ برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد و نزد علمای آن دیار نیز بهره گیرد.
در سال 1336 ق به منظور ادامه تحصیل به اراک (سلطان آباد آن روز) رفت و در محضر بزرگانی چون آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آقا ضیاءالدین اراکی دوره سطح و مراحل عالیه فقه و اصول را خواند.
پس از آن که در 1340 ق شیخ عبدالکریم حائری به قم آمد و حوزه علمیه این شهر را پایه ریزی کرد، آیت الله گلپایگانی نیز به تبع استاد خود به این شهر آمد و به تدریس دروس سطح پرداخت.
همچنین وی از مهاجرت علماء و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1341 ق کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند معدود از محضر درس برخی از آنان همچون آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله نائینی و غروی اصفهانی بهره مند گردید.
با درگذشت آیت الله حائری، آقای گلپایگانی مسئولیت های سنگین تری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال همواره کلاس درس خارج معظم له در مسجد اعظم قم یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود.
در پی درگذشت آیت الله بروجردی بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار گردید.
آیت الله گلپایگانی توجه و اهتمام خاصی به حفظ جایگاه و شأن حوزه علمیه داشت.
با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام (ره)، ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود.
در ذیل بیشتر اعلامیه های مراجع امضای ایشان نیز مشهود است و در جلساتی که اوایل نهضت علمای قم تشکیل می دادند شرکت می کرد.
همگام با امام و دیگر مراجع عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه تحریم کردند و پس از دستگیری حضرت امام در خرداد 1342 به اتفاق دیگر مراجع برای آزادی معظم له تلاش کردند و بعد از تبعید حضرت امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم ابراز ناخشنودی کرد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیه هایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد : هرکس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی هستیم.
در طول جنگ تحمیلی همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند.
در تمام انتخابات ها در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن می کرد.
ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس، بیمارستانها و سایر خدمات عام المنفعه چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشته اند که از آن جمله است : حاشیه بر عروه الوثقی، حاشیه بر رسائل، مناسک حج، تألیفی در فقه و کتابی در اصول.
حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی در 18 آذر 1372 در تهران از دنیا رفت و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم در جوار حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد 3ـ مهندس مهدی بازرگان درسال 1286 ه ش در تبریز به دنیا آمد.
پس از پایان تحصیلات متوسطه، جزو دانشجویان اعزامی به فرانسه رفت.
پس از بازگشت در دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت و تا ریاست دانشگاه پیش رفت.
در اولین سال از دهه چهل به همراه دکتر یداللّه سحابی نهضت آزادی ایران را پایه گذاری کرد.
تلاشهای سیاسی این حزب با فرازونشیبهای فراوانی همراه بوده است.
بازرگان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 براساس عهدی که در فرانسه مبنی بر پذیرش اصول انقلاب داده بود به فرمان امام به نخست وزیری دولت موقت منصوب شد.
اما دولت وی به دلیل گرایشهای سیاسی خاص از اهداف انقلاب و خط مشی رهبری انقلاب به مرور فاصله گرفت و اختلاف مبانی فکری خود را با اصول انقلاب آشکار ساخت و زمینه را برای بازگشت مجدد آمریکاییها مهیا کرد.
بروز این گرایش منجر به اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام شد که دولت موقت را مجبور به استعفاء کرد.
بازرگان در دی ماه 1373 درگذشت.
4ـ محمدصادق امانی همدانی فرزند احمد در سال 1309 در تهران متولد شد.
وی که دارای مدرک تحصیلی ششم ابتدائی و از کسبه بازار تهران بود بنا بر نقل حاج مهدی عراقی: «خودش یک مجتهد بود [و] قریب 6 هزار حدیث از حفظ بود و خودش مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچه های زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه بخصوص به آنها درس اخلاق می داد» شهید صادق امانی را باید از مؤسسین هیئت های مؤتلفه اسلامی و طرّاح عملیات اعدام انقلابی منصور معرفی کرد، مشارالیه پس از واقعه کشته شدن منصور، تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ده روز یعنی روز یازدهم بهمن ماه 1343 در منزل ابوالقاسم رضوی فرد دستگیر و به دنبال حکم بیدادگاه نظامی شاه به همراه همسنگران خود بخارائی، نیک نژاد، صفار هرندی در 26 /3 /1344 به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

منبع:

کتاب آیت الله محی الدین انواری به روایت اسناد ساواک صفحه: 24

 

2 - برگ بازجوئی و صورت جلسه محمدباقرمحی الدین انواری

تاریخ سند: 4 اسفند 1343


برگ بازجوئی و صورت جلسه محمدباقرمحی الدین انواری


متن سند:

جلسه سوم س ـ با استحضار از هویت شما به طوری که تحقیقات به عمل آمده شما و آقای مرتضی مطهری1 جزء هیئت مؤتلفه اسلامی که صادق امانی و هاشم و مهدی عراقی و احمد شهاب2 و شفیق هم در آن هیئت بودند می باشید لازم است در مورد هیئت مذکور و منظور از تشکیل این هیئت آنچه را که می دانید مشروحا بیان کنید.
ج ـ اولا اینجانب و آقای مطهری جزء هیئت مؤتلفه نیستیم آقای صادق امانی و مهدی عراقی و آقای شفیق پیش من و آقای مطهری آمدند و گفتند برای آشنایی جوانان مسلمان شما بیایید جزوه هایی که معارف اسلامی را در آن منعکس شده باشد بنویسید ما برای مردم در جلسات خودمان بخوانیم من اظهار کردم از حدود قدرت من خارج است ولی آقای مطهری اظهار داشتند من جزوه ای راجع به قضا و قدر و سرنوشت انسان نوشته ام فعلاً بگیرید و در جلسات خودتان تدریس کنید ایشان جزوه را تسلیم آقایان کردند دیگر از بعد آن اطلاع ندارم انواری س ـ آیا شما در جلسات هیئت مؤتلفه شرکت می نمودید.
ج ـ من در جلسات تبلیغی هیئت مؤتلفه شرکت نکرده ام.
انواری س ـ آیا احمد شهاب در مورد چاپ و یا تهیه مینوت اعلامیه های روحانیون با شما تماس گرفت.
ج ـ بهیچ وجه با اینجانب احمد شهاب راجع به چاپ اعلامیه تماس نگرفته است.
انواری س ـ آشنایی شما با مهدی عراقی چگونه بوده ج ـ مهدی عراقی را قبلاً منزل مرحوم کاشانی3 دیده بودم ولی نام ایشان را نمی دانستم ولی بعد از پانزده خرداد یک شب در منزل آقای رسولی4 امام جماعت مسجد امام زاده قاسم که من برای عیادت داماد ایشان رفته بودم ایشان هم آنجا آمدند بعدا از نام وی جویا شدم گفتند ایشان آقای مهدی معمار هستند بعدا هم با آقای صادق امانی و آقای شفیق پیش من و آقای مطهری آمدند و تقاضا کردند جزوه هائی برای تدریس برای جلسات ما بدهید که قبلاً نوشتم آقای مطهری جزوه قضا و قدر به آقایان دادند.
انواری س ـ با شفیق به چه نحوی آشنا شدید.
ج ـ قبلاً ایشان را به علت بودنش در بازار دروازه می شناسم تا آن روزی که از من و آقای مطهری نوشته دینی تقاضا کردند به نام ایشان آشنایی پیدا کردم.
انواری س ـ آقا مطهری کیست و با ایشان چه آشنایی دارید.
ج ـ با آقای مطهری از قم زمانی که ایشان و من مشغول تحصیل بودیم می شناسم ایشان روزها در مدرسه مروی به تدریس اشتغال دارند و اینجانب هم در مدرسه مروی روزها به درس و مباحثه مشغولم به طور متوسط هفته ای سه چهار بار ایشان را در مدرسه می بینم و اضافه بر این با معظم له دوستی دارم.
انواری س ـ شما با صادق امانی و مهدی عراقی و شفیق و احمد شهاب در مورد چاپ اعلامیه ها و یا تهیه مینوت آنها چه ارتباطی داشتید.
ج ـ آقایان نامبرده به هیچ وجه با اینجانب راجع به چاپ اعلامیه ها و یا تهیه مینوت ارتباطی نداشته و من گفته خودشان را قبول دارم.
انواری س ـ آیا احمد شهاب و شفیق و مهدی عراقی و صادق امانی به شما اظهار نمودند منظور از تشکیل هیئت مؤتلفه اسلامی چیست و چه هدفی دارند.
ج ـ به استثنای احمد شهاب آقایان نامبرده به من و آقای مطهری اظهار می کردند ما جلساتی داریم که سابق به طور جدای از یکدیگر اداره می شد و اکنون می خواهیم به کمک آقایان یک بحثهای تازه ای از لحاظ معارف اسلامی برای ما تهیه کنید تا ما در جلساتمان مطرح کنیم و به سبک نوینی بدون اتلاف وقت درس های اسلامی را بین جوان ها منتشر سازیم همانطور که گفتم آقای مطهری جزوه قضا و قدر را بایشان دادند.
انواری س ـ اظهارات خود را به چه نحو گواهی می کنید.
ج ـ امضاء می کنم.
انواری

توضیحات سند:

1ـ استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری فرزند محمدحسین در سال 1298 ه .
ش در فریمان چشم به جهان گشود.
مقدمات علوم اسلامی را در شهر مشهد گذراند و در سال 1316 برای ادامه تحصیل به قم رفت و مراتب عالی علوم حوزوی را نزد اساتیدی چون حضرت امام خمینی (ره)، آیت الله العظمی بروجردی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی طی کرد.
استاد مطهری با ورود به دانشگاه نقش عمده ای در نزدیک کردن اندیشه های حوزه و دانشگاه ایفا کرد.
ایشان 22 سال استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود.
آیت الله مطهری یکی از نظریه پردازان اصلی انقلاب اسلامی بود.
ایشان در تشکیل هیئت های مؤتلفه دارای نقشی فعال بود و در همین راستا در هیئتی که گردانندگان آن شهید امانی و شهید لاجوردی بوده اند با طرح بحث انسان و سرنوشت و روشنگری مسائل اجتماعی نقش مؤثری داشت.
این هیئت یکی از پایه های اساسی تشکیل هیئتهای مؤتلفه در سال 42 بوده است.
رژیم پهلوی ایشان را در سال 1356 ممنوع المنبر کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی آیت الله مطهری یکی از اعضای اصلی شورای انقلاب شد.
آثار ایشان جزو منابع پر طرفدار در شناخت اسلام و مبانی آن است.
آیت الله مطهری در اردیبهشت ماه سال 1358 به وسیله گروهک «فرقان» ترور و به شهادت رسید.
2ـ احمد شاه بوداغلو معروف به شهاب فرزند غلامعلی در سال 1298 ه ش در تهران متولدشد.
وی که در بازار تهران به شغل دلالی آهن آلات مشغول بود در طول مبارزات، همواره از فعالین نهضت امام خمینی (ره) بوده است و بنابر اسناد موجود از نام مستعار منصور امینی نیز استفاده کرده است.
شاه بوداغلو فعالیت های خود را همراه با شهید نواب صفوی شروع کرد و در تحصن اعتراض آمیز به بازداشت وی در زندان قصر، به 15 روز بازداشت محکوم شد.
نامبرده که مسئولیت چاپ و نشر اعلامیه های علما را بر عهده داشت در جریان چاپ و پخش اعلامیه آیت الله بهبهانی و پیام ملت ایران به آمریکا در آذر ماه 1342 دستگیر و زندانی شد.
وی پس از آزادی از زندان با عضویت در هیئت های مؤتلفه به همراه شهید عراقی و دیگران در روز 28 /11 /1343 به اتهام اعدام انقلابی منصور و اخفاء متهم، دستگیر و به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم گردید.
(اسناد ساواک) 3ـ مرحوم آیت الله حاج سید ابوالقاسم کاشانی فرزند شهید آیت الله حاج سید مصطفی کاشانی در سال 1300 ه.
ق در نجف اشرف متولد شد و محضر حضرات مراجع و اساتید بزرگ نجف آخوند خراسانی، نائینی، میرزاخلیل تهرانی، را درک و در جریان قیام علمای نجف علیه استعمارگران انگلیس وارد میدان جنگ شد.
پس از دستگیری و شهادت بسیاری از علماء و طلاب ایشان به بوشهر آمده و سپس راهی تهران شد.
در جریان قرارداد استعماری وثوق الدوله علیه کابینه وابسته مبارزه نمود.
در دوران استبداد بیست ساله رضاخان فقط به ارشاد و هدایت مردم و تبلیغ دین مشغول و دردوران اشغال ایران توسط متفقین علیه استعمار و استبداد مبارزه و چندین بار دستگیر، زندانی و تبعید شد.
در دوران نهضت ملی شدن نفت رهبری آن را به عهده و برای شکست انگلیس کوشش ها و از دولت دکتر محمد مصدق پشتیبانی نمود.
پس از سی تیر و روند خاص حکومت جبهه ملی و سیاست های متضاد، بین آیت الله کاشانی و مصدق اختلافاتی روی داد که منجر به جدائی گردید.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قرارداد استعماری کنسرسیوم علیه دولت و عاقدان قرارداد بیانیه ای صادر، پس از دستگیری فدائیان اسلام به دادگاه نظامی احضار و حکم اعدام ایشان صادر گردید.
تلاش و کوشش علمای بزرگ، بخصوص مرحوم آیت الله بروجردی، وی را از مرگ نجات داد.
اما شیوه و شگرد ساواک و دربار باعث منزوی گردیدن ایشان شد.
و از سوی دیگر روشهای غیر اصولی و شایعه پراکنی و تحریف حقایق از سوی ملّیون، بر این انزوا افزود.
آیت الله کاشانی در سال 1340 ه ش در تهران به ملکوت اعلی پیوست.
4ـ حجه الاسلام حاج سید حسین رسولی محلاتی در یکی از روستاهای اطراف راوند کاشان متولد شد.
پس از مدتی به همراه خانواده به محلات مهاجرت و ساکن آنجا شد.
وی در زمان مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری برای تحصیل علوم دینی عازم قم شده و از محضر این عالم بزرگوار بهره مند شد.
پس از رحلت آیت الله حائری بیشتر با مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری مأنوس شده و از ایشان کسب فیض نمود.
آیت الله بروجردی نیز از جمله اساتید وی بود.
در سال 1330 ش به دنبال درخواست اهالی امام زاده قاسم شمیران از آیت الله بروجردی جهت اعزام عالمی به آن منطقه، آیت الله رسولی به امر ایشان به آنجا رفته و مدت پانزده سال در آنجا به اقامه جماعت و نشر معارف دینی پرداخت.
وی در سال 1345 ش دارفانی را وداع گفت.

منبع:

کتاب آیت الله محی الدین انواری به روایت اسناد ساواک صفحه: 37

 

 


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی