یک شهروند اسرائیلی


یک شهروند اسرائیلی

امیرعباس هویدا، به علت شغل پدرش که دیپلمات وزارت خارجه بود، در کشورهای مختلفی از جمله لبنان، فرانسه و بلژیک زندگی کرده است. این گذران زندگی و اعتقادات خانوادگی‌اش و برخی ارتباط‌های دیگرش با رژیم صهیونیستی باعث شد پیچیدگی‌های زندگی شخصی‌اش کم‌تر پیدا شود.

هر چند خانواده‌اش با محافل بهایی ارتباط داشتند اما خود هویدا کمتر به‌صورت علنی در این باره سخن گفته است. در ادامه به بخشی از ارتباطات او با رژیم صهیونیستی و بهائیان می‌پردازیم.

متن زیر برگرفته از صفحات ۷۳ تا ۷۷، از کتاب«قصه هویدا» منتشر شده توسط انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی است.


یک شاگرد اسرائیلی 

مدرسه‌‌ای که امیرعباس هویدا در آن خواندن و نوشتن آموخت، شاخه‌ای بود از «آلیانس جهانی اسرائیلی» که در ۱۸۶۰ (۱۲۴۶ ق) در جهت همدردی با یهودیان و رسیدگی به گرفتاری‌های هم‌کیشان در سراسر جهان برپا شد. مرکز این انجمن در پاریس بود و بنیانگذارش آدولف کرمیو و چند تن از روشنفکران یهودی بودند. (۱) او تحت‌تأثیر همین آموزه‌ها، در مدرسه فرانسوی بیروت به گروه تمپلرها (Templar) پیوست. گروهی که عباس میلانی درباره سابقه تاریخی آن می‌نویسد:«آنها خود را نخبگان روشنفکری مدرسه می‌دانستند و نام تمپلرها را برگزیده بودند. انتخاب‌شان سخت غریب بود، چون تمپلرهای سده دوازدهم، سلحشورانی پرآوازه بودند که در جنگ‌های صلیبی، علیه مسلمین می‌جنگیدند. به‌گمان برخی از محققان، همین تمپلرها را باید هسته اولیه فراماسونری دانست.»(۲) همو در جایی دیگر، ضمن صحبت از بحث‌های روشنفکری هویدا و دوستانش در منزل مسکونی او در بیروت، درباره ایجاد دولت اسرائیل می‌نویسد:«بحث امکان ایجاد یک دولت یهودی در بخشی از سرزمین فلسطین هم در آن زمان سخت رایج بود. هویدا از جمله اقلیت‌ کوچکی بود که از ایجاد چنین دولتی طرفداری می‌کرد. می‌گفت: این تنها پادزهر سامی‌ستیزی تاریخی است.»(۳) طبیعی است که تلاش‌های شبانه‌روزی امیرعباس هویدا در کمیسری عالی سازمان پناهندگان در ژنو را باید در راستای ایجاد دولت مورد علاقه او که تنها پادزهر سامی‌ستیزی باشد، جست‌وجو کرد.

حفاظت از جان یهودیان

اسرائیل کعبه آمال بهائیان بود و تلاش عکانشینان برای ایجاد آن، به‌روشنی در تاریخ ضبط شده است. امیرعباس هویدا از طرفی به این فرقه تعلق داشت و تلاش برای تعالی دولت صهیونیستی اسرائیل از وظائف فرقه‌ای او بود و از طرف دیگر نیز، خانواده مادری او، از خدمتگذاران تشکیل دولت اسرائیل بودند. یکی از این افراد، عبدالحسین سرداری ـ دایی امیرعباس هویدا ـ است که در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان، امور کنسولی سفارت ایران در پاریس را به عهده داشت. عباس میلانی در این‌باره می‌نویسد:«وقتی فرانسه به اشغال نازی‌ها درآمد، کشورهایی چون ایران نه‌تنها روابط خود را با فرانسه اشغالی قطع کردند، بلکه دفاتر سفارت خود را هم در شهر پاریس بستند. ساختمان سفارت ایران در اختیار ابوالحسین [عبدالحسین] سرداری قرار گرفت که جوان‌ترین برادر افسرالملوک [مادر هویدا] بود... دیپلماتی حرفه‌ای بود و قبل از حمله نازی‌ها مسئولیت امور کنسولی سفارت ایران در پاریس را به عهده داشت... رفیق‌باز و رفیق‌یاب بود. با برخی از سران ارتش اشغالگر آلمان در پاریس از سر دوستی درآمد. آنان را به مهمانی‌های مجلل در محل سفارت دعوت می‌کرد و خاویار و شامپانی فراوان و رایگان در اختیارشان می‌گذاشت و برای تفریحشان حتی دختران جوان و زیبا را هم تدارک می‌کرد. رابطش برای تأمین این دختران یکی از زنان زیبای پاریس به‌نام الکساندریا بود. مهمان‌نوازی‌های سرداری [!؟] هم برای او منشأ منفعت‌ مالی فراوان شد و هم زندگی برخی از یهودیان پاریس را نجات داد... سرداری با استفاده از روابط نزدیکش با آلمان‌ها، جان خانواده‌های یهودی ایرانی مقیم پاریس را از مرگ حتمی نجات داد. او نیز به‌نوبه خود مقامات آلمانی را متقاعد کرده بود که هرکس گذرنامه ایرانی دارد علی‌رغم وابستگی‌های مذهبی‌اش، شهروند ایرانی و لاجرم از حقوق این شهروندان برخوردار است... سرداری، به حدود هزار و پانصد گذرنامه ایرانی دسترسی داشت. وقتی در سال ۱۹۴۲، نازی‌ها بازداشت یهودیان پاریس را آغاز کردند، سرداری تصمیم گرفت این گذرنامه‌ها را به‌نام برخی از یهودیان غیرایرانی صادر کند. یکی دو سال بعد، نشریات ایرانی از این ماجرا خبردار شدند و به لحنی تند و انتقادآمیز، می‌پرسیدند چرا سرداری را به‌رغم فروش گذرنامه به جهودان هنوز از کار برکنار نکرده‌اند... به روایت فریدون هویدا، «در سال ۱۹۴۸ من در پاریس بودم وقتی که اعضای جامعه یهودیان ایرانی مقیم پاریس به دیدن دایی من آمدند، سینی‌ای نقره‌ای که امضای رؤسای جامعه یهودیان در آن نقر شده بود، بر سبیل امتنان و احترام به او هدیه کردند.»(۴)

حافظ منافع اسرائیل

اسکندر دلدم، امیرعباس هویدا را از اعضای «شورای آمریکایی صهیونیزم» موسوم به AZL معرفی می‌کند و فعالیت‌های او در سازمان ملل را پوششی بر عضویت وی در این شورا می‌داند. همین وابستگی‌ بود که در ماه اول نخست‌وزیری او، ساواک را وادار به ارائه طرحی برای برون‌رفت از مشکل اشتهار او به بهائیت کرد. طرحی که در بند ششم آن آمده است:«عدم انجام هیچ نوع معامله تجارتی و داد و ستد که دال بر نزدیکی با اسرائیل باشد، زیرا عناصر مخرب، بهائیان را عوامل اسرائیل در ایران به مردم معرفی کرده‌اند.»(۵) هنوز مدت زیادی از انتصاب او به نخست‌وزیری، سپری نشده بود که اظهارنظر شد:«چون آقای هویدا نخست‌وزیر در معامله محرمانه فروش نفت ایران به اسرائیل، خدمت بزرگی به آن کشور نموده، دولت اسرائیل در قبال این خدمت یکصد و چهل هزار متر مربع زمین در فلسطین به ایشان واگذار نموده است.»(۶) پیوستگی فرقه بهائیت و صهیونیزم به اندازه‌ای روشن و مبرهن بود که در کمیسیون نشر نفحات‌الله! در شیراز گفته شد:«دولت اسرائیل در جنگ سال ۴۶ و ۴۷ قهرمان جهان شناخته شده؛ ما جامعه بهائیت، فعالیت این قوم عزیز یهود را ستایش می‌کنیم.»(۷)

افشاگری رسانه‌ها

علی‌رغم این‌که از دو طرف ـ هویدا و اسرائیل ـ تلاش بر این بود تا روابط فی‌مابین، در نهایت پنهان‌کاری ادامه یابد، ولی گاهی اوقات نشریات خارجی از این ارتباط پرده بر‌می‌داشتند. نمونه آن مصاحبه‌ای است که مجله آلمانی «هوبی» با او داشت، سؤال کرد:«آیا در صورت بروز منازعه جدید فی‌مابین اسرائیل و اعراب، ایران در تحریم نفتی شرکت خواهد کرد؟» و هویدا در پاسخ گفت:«ما در تحریم نفتی گذشته اعراب نیز دخالتی نداشته، شرکت نکردیم و بنابراین در آینده نیز به همین عمل مبادرت خواهیم ورزید و نفت از دیدگاه ما یک متاع تجارتی است، نه یک اسلحه سیاسی. در صورت بروز کشمکش خصمانه و منازعه جدید در خاورمیانه، صادرات نفتِ ما لاینقطع مسیر خود را ادامه خواهد داد.»(۸) امیرعباس هویدا، یکی از شهروندان تمام‌عیار اسرائیل بود. خدمات او به آنان به‌ حدی بود که حتی در ملاقات با یوری لوبرانی ـ رئیس نمایندگی اسرائیل در ایران ـ همواره استثناء قائل بود. دکتر عباس میلانی در این‌باره نوشته است:«یوری لوبرانی ... در عمل سفیر اسرائیل در ایران بود... او روابط ویژه و نزدیکی با هویدا پیدا کرده بود. نه تنها به بسیاری از مهمانی‌های شام هویدا دعوت داشت، بلکه مرتب با او در دفتر نخست‌وزیر هم دیدار و گفت‌وگو می‌کرد. از یک ‌جنبه، لوبرانی‌ تنها استثنای قاعده‌ای بود که هویدا خود در دوران صدارتش برقرار کرده بود. هر وقت سفیری از یکی از کشورهای خارجی به دیدار هویدا می‌آمد، او تأکید داشت یکی از منشیانش در جلسه حضور داشته باشد. تنها استثنا لوبرانی بود.»(۹)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت‌ها:

۱- کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران ۱۹۲۱ - ۱۸۳۷، هما ناطق، ۱۳۸۰، ص ۱۲۶.

۲- معمای هویدا، عباس میلانی، ص ۶۸.

۳- همان، ص ۶۵.

۴- همان، صص ۹۱ - ۸۹.

۵- آرشیو، سند ۴۲۳، ۱۳۴۳/۱۱/۱۸ و ۴۳۲، ۱۳۴۳/۱۱/۲۴.

۶- پیشین، سند ۳۰۰/۲۱۳۹ الف، ۱۳۴۴/۱۱/۲۶.

۷- پیشین، سند ۶۹۴۶/ه، ۱۳۴۷/۳/۱۱.

۸- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، جلد ۲، صص ۳۴۲ و ۳۴۳، این مصاحبه توسط سفارت ایران در آلمان ترجمه و به وزارت خارجه ارسال شده است.

۹- معمای هویدا، صص ۴۰۶ و ۴۰۷.