حاشیه‌های تدفین و ختم دکتر شریعتی


حاشیه‌های تدفین و ختم دکتر شریعتی

طوفان شریعتی در خزان عمر

دکتر شریعتی نه تنها در حیاتش پرخروش بود، حتی با مرگش نیز چنان طوفانی به پا کرد که رسما برگزاری ختم برای او ممنوع شد. دانشجویان او را «شهید» و مقتول ساواک می‌دانستند. این موج به قدری برای رژیم سنگین بود که وقتی 20 مهر 1357، کنت دومرانش، مسئول سرویس اطلاعات فرانسه پیشنهاد ترور امام خمینی را به معاون ساواک می‌دهد، با توجه به آن تجربه و برخی تجربه‌های مشابه جواب می‌شنود که «اگر چنین کاری بشود خمینی تبدیل به یک "شهید" خواهد شد» و «حربه جدیدی» به دست مبارزین می‌افتد و دومرانش هم این نظر را تأیید می‌کند.[1]

صادق طباطبایی درباره خبر فوت او می‌گوید: «آن زمان من در بوخوم [شهری در غرب آلمان] بودم. آقای [مهدی] نواب از اشتوتگارت تماس گرفت و قضیه [فوت دکتر شریعتی] را خبر داد. خوب، خیلی برای ما شوک‌آور بود. آقای نواب گفت باید زود برویم لندن برای اینکه زمزمه‌های وجود دارد. موضوع از این قرار بود که ساواک و ارگان‌های تبلیغاتی رژیم، مرگ دکتر شریعتی را با آب و تاب در روزنامه‌ها عنوان کرده بودند و تلویحاً گفته بودند جنازه قرار است به تهران بیاید و تشییع جنازه رسمی خواهد شد. ما اعتقادمان این بود که با توجه به تأثیر عمیقی که دکتر شریعتی بر روی قشر جوان و دانشگاهی گذاشته و به دلیل نگرانی از روشنگری مذهبی و سیاسی و عقیدتی او، ساواک قصد دارد او را به عنوان یک عنصر وابسته به نظام پهلوی قلمداد کند. وقتی آمدیم لندن گفته شد که سفارت ایران با سردخانه پزشکی قانونی تماس گرفته مبنی بر این که این فرد یک تبعه ایران است و در انگلستان متعلقینی ندارد، بنابراین جنازه باید در اختیار سفارت ایران به عنوان متولی این‌گونه موارد قرار بگیرد که به تهران منتقل شود... آقای حبیبی ناگهان به ذهنش رسید که از احسان پسر دکتر شریعتی ـ که آن موقع در آمریکا بود ـ بپرسیم چند سالش است؟ آقای میناچی ـ اول با تهران تماس گرفت و شماره تلفن احسان را پیدا کرد و بعد با او تماس گرفت. جالب بود که فردای آن روز احسان هجده سالش تمام می‌شد، لذا به او گفتند که تلگرافی بزند به پزشکی قانونی و بگوید جنازه پدرش را تحویل کسی ندهند تا خودش بیاید و تحویل بگیرد. تلگراف که رسید کپی آن را دادیم به دو وکیل که بروند علیه سفارت وارد کار شوند»[2] مسئله بعدی این بود که او را کجا به خاک بسپارند. دکتر شریعتی گفته بود که مرا در حسینیه ارشاد، اگر نشد، مرا به زینبیه دمشق ببرید. دفن در مشهورترین کانون سخنرانی‌هایش به دلیل نگرانی از پروژه ساواک امکان پذیر نشد، اما دفن او در نماد مبارزه با سخنرانی، یعنی زینبیه میسر شد. «مسلم بود که به هیچ‌وجه جنازه را به ایران نیاوریم چون دست ما در ایران بسته بود و رژیم هم به دنبال بهره‌برداری خودش بود ... گفتیم گزینه بعدی سوریه است. من با آقای صدر تماس گرفتم ایشان گفت شما هیچ نگرانی نداشته باشید من ترتیب کار را خواهم داد. تضمین آقای صدر خیلی ارزش داشت. قرار شد تدارک انتقال جنازه را بدهیم، در عین حال می‌خواستیم یک بهره‌برداری سیاسی هم بکنیم، لذا اعلام یک تشییع جنازه در لندن کردیم.»[3]

مراسم تشییع جنازه دکتر علی شریعتی در روز شنبه ۴ تیر ۱۳۵۶ در لندن برگزار شد. این مراسم به دعوت انجمن‌های اسلامی خارج از کشور و کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی برگزار شد و از میدان آکسفورد تا مسجد امام باره ادامه داشت. پس از تشییع، مراسم ختمی در همان مسجد برگزار شد. پیکر او سپس به دمشق منتقل و در کنار حرم زینب کبری (س) به امانت سپرده شد.

 

میثاق گرایشهای مختلف در تدفین

طبق روایت مخبر ساواک، «مراسم تدفین دکتر علی شریعتی در دمشق جنب صحن حضرت زینب (قبرستان شیعیان دمشق) با حضور همسر مشارالیه و پسرش (احسان شریعتی) و موسی صدر رئیس مجلس عالی شیعیان لبنان و سیدصادق طباطبایی (پسرخواهر موسی صدر) و دکتر قطب زاده که مقیم اروپا است و دکتر یزدی که ساکن آمریکا است و سیدمحمود دعایی که ساکن عراق است و نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین (الفتح) و نماینده مفتی اهل سنت و وزیر یا نماینده سازمان اوقاف سوریه و دکترمحمد مفتح روحانی ایرانی و شیخ اسداللّه خلخالی روحانی ایرانی ساکن سوریه و حدود یک صد نفر دیگر انجام شد.»[4]

در تهران هم تلاش شد مجلس ختم با شکوهی برگزار شود. مخبر ساواک گزارش کرده است: «با وجودی که به وسیله آقای دکتر همایون در جراید روز کشور (کیهان، اطلاعات، رستاخیز) اعلام شده بود که تا اطلاع ثانوی از برگزاری مجلس ختم یاد شده بالا خودداری خواهد شد مع‌الوصف از ساعت 1700 الی 1900 روز پنجشنبه مورخه 2 /4 /36 عده نسبتاً‌ زیادی از طبقات مختلف مردم (بازاریان،‌ روحانیون، دانشجویان، کارمندان دولت) با دستجات دو تا چند نفری به مسجد ارک مراجعه و چون درب آن را بسته دیدند و چند نفر پلیس نیز جلو آن ایستاده بودند با قیافه‌های عبوس و ناراضی محل را ترک گفتند.»[5]  در سند دیگر، از اهتمام چهره‌‌هایی نظیر شهید عراقی از مبارزین نهضت امام برای ساکت ننشستن و ممانعت چهره‌های روشنفکر آمده است: « حدود ده نفر از افراد متعصب مذهبی و سابقه‌‌دار منجمله سید محسن امیرحسینی، حاج مصطفی میرخانی، مهدی عراقی، علی حاتمی آموزگار که به مسجد ارک آمده و دیدند در مسجد بسته است در چهارراه گلوبندک اجتماع و تصمیم داشتند از چهارراه گلوبندک به طرف میدان اعدام تظاهراتی را شروع و به نفع دکتر شریعتی شعار بدهند که بلافاصله داریوش فروهر وسیله حاج محمد خلیل‌نیا به یکی از دوستانشان پیغام داده که به بچه‌ها بگویید این کار را نکنند[6]

این گونه مراسم تا روزهای بعد ادامه یافت، از آن جمله فعالیت‌های آیت الله خامنه‌ای در مشهد بود. چنانکه رئیس ساواک خراسان زیر سندی که خبر می‌داد برادر امام سفارش کرده است  به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی، بدون سر و صدا از وی تجلیل شود و اعلامیه در مشهد سه نفر امضاء نمایند، کافی است؛ نوشته است: «در صورت صدور اعلامیه آقایان محامی، طبسی، خامنه‌ای امضاء خواهند کرد[7]

 

 

[1] اسناد موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، گزارش مقدم به شاه، 30/7/1357

[2] طباطبایی، صادق (1387) خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج 1، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ص 136 -137.

[3]  همان، ص 138

[4] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات (1380) امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، ج3، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 146

[5] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات (1390) پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 571

[6] همان، ص 572

[7] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات (1400) انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 282