بسترسازان «دیکتاتوری» برای رضاخان


بسترسازان «دیکتاتوری» برای رضاخانرضاخان چند سال بعد با نقض تعهداتش به عنوان «شاه» به مجلس شورای ملی رفت

«با رضاخان باید مثل خودش با مشت آهنین برخورد می گردید. اما این عمل صورت نگرفت زیرا گروهی می‌خواست کارها را به نحوی مسالمت آمیز رفع و رجوع کند.» آنچه پیش رو دارید، خلاصه‌ای از صفحات ۲۲۹ تا ۲۳۶ کتاب «بسترهای تأسیس سلطنت پهلوی» است که توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی و با قلم دکتر حسین آبادیان به رشته تحریر درآمده و خواندن آن خالی از لطف نیست:

روز ۱۲ مهرماه سال ۱۳۰۱، معتمدالتجار، نماینده تبریز، لایحه‌ای در صحن مجلس قرائت کرد و از ظهور ارتجاع در تبریز و رشت و خرابی اوضاع و نقض قوانین کشور شکایت نمود. او نسبت به عدم الغای حکومت نظامی اعتراض نمود و تقاضا کرد نظامیان از خیابان‌ها احضار شوند. معتمدالتجار نقض قانون اساسی را بعد از گذشت هفده سال از مشروطیت «ننگ‌آور و باعث تأسف» دانست. معتمدالتجار گفت متأسف است از اینکه بعد از آن همه خونی که برای مشروطیت ریخته شد، امروز به جای اصلاحات اساسی باید از نقض قانون اساسی سخن به میان آورد. او مجلس چهارم را به باد انتقاد گرفت و گفت نمایندگان برای صیانت از حقوق مردم برگزیده شده‌اند، لیکن امروز همه در برابر تعدیات نسبت به قانون اساسی ساکتند[…]

معتمدالتجار بدون اینکه نامی از رضاخان ببرد، پرسید چرا بدون مجوز قانونی جرائد را تعطیل می‌کنند، مدیران آن‌ها را توقیف و حبس می‌نمایند و آن‌ها را زجر می‌دهند و تبعید می‌کنند؟ […] معتمدالتجار از نقض اصل مسئولیت وزرا در حوزه کاری خود انتقاد کرد و پرسید چرا یک وزیر در کار سایر وزارتخانه‌ها دخالت می‌نماید؟[…]

این نماینده از اینکه حتی قدمی برای اجرای قانون اساسی برداشته نمی‌شود، انتقاد کرد و از اینکه گامی برای آسایش اهالی کشور برداشته نمی‌شود شکوه نمود. […]

این سخنان انتقاد آشکاری بود از رضاخان که به هرگونه می‌خواست عمل می‌کرد، در کار سایر وزرا دخالت بی‌جا می‌نمود و خلاف قانون، خود وجوهاتی اخذ می‌کرد و به مصرف قزاق‌های تحت سلطه خود می‌رسانید و به این شکل اوضاع را به هم می‌ریخت. […]

یادآوری قدرت مجلس

شهید سید حسن مدرس هم ضمن ایراد نطقی گفت اگر وزیر بد است، مجلس باید او را تغییر دهد و در این ضمن نامی هم از رضاخان برد.[…] مدرس شجاعانه به معتمدالتجار خطاب کرد که چرا در پس پرده سخن می‌گوید؟ «شما مگر ضعف نفس دارید این حرف‌ها را می‌زنید و در پرده سخن می‌گویید؟ ما بر هر کس قدرت داریم، از رضاخان هم هیچ ترس و واهمه نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس‌الوزرا را بیاوریم سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم، می‌روند در خانه‌شان می‌نشینند. قدرتی که مجلس دارد، هیچ چیز نمی‌تواند مقابلش بایستد، […].»

او توضیح داد مجلسی که می‌تواند شاه را عزل کند، جابجا کردن سردار سپه برایش کاری ندارد. این مجلس است که باید تعیین کند ابقای رضاخان به نفع کشور هست یا خیر.[….]

استعفای رضاخان و دسایس قشون

در واکنش به اظهارات معتمدالتجار و مدرس، روز شنبه ۱۵ مهر، رضاخان کلیه افسران عالیرتبه را به وزارت جنگ دعوت کرد و بعد از آنکه شرحی از تلاش‌های خود بیان داشت، استعفایش را اعلام نمود. افسرانی که جمع آمده بودند، تک‌وتوک به ابراز عقیده پرداختند. آن‌ها گفتند اگر او استعفا دهد، آنان نیز مستعفی خواهند شد. به زودی هیاهویی درگرفت که ضمن آن همه به دفاع از رضاخان پرداختند. رضاخان که به منظور خود رسیده بود، محل جلسه را ترک کرد و به اتاق خود رفت. بلافاصله بعد از این موضوع، وی پست‌های نگهبانی مجلس و نگهبانان خانه رئیس‌الوزرا را احضار کرد. به همین سیاق سایر نگهبانان در پست‌های ایست و بازرسی را احضار نمود. سپس در شورای نظامی، خدمات خود را بیان داشت و در نهایت گفت از سمت وزارت جنگ استعفا داده است، اما همچنان فرمانده نیروهای مسلح است. او تصمیم خود را به فرماندهان نظامی سایر نقاط کشور تلگرافی اطلاع داد. محمد آقاخان درگاهی، حاکم نظامی تهران هم بلافاصله استعفا داد.

کودتای خاموش

با اینکه رضاخان از منصب خود استعفا کرد، لیکن در مجلس و سایر دوایر اداری واکنش مهمی صورت نگرفت. مجلس با خونسردی به کار خود مشغول بود، اما درست چهار روز بعد از استعفای رضاخان، یک دسته نظامی به شکلی تهدیدآمیز و با توپ از جلو مجلس رژه رفتند. در سایر نقاط شهر هم همین رویه در پیش گرفته شد. رضاخان که مشاهده کرد محافل سیاسی چندان به استعفای او توجهی نکرده‌اند، بار دیگر شروع به امضای نامه‌های اداری کرد. او می‌دانست مردم از استعفایش خوشحال خواهند شد و مطمئن بود با وضعیت پیش آمده، مجلس کس دیگری را به جایش خواهد گماشت. پس طبق روش معمول، شروع به اخلال در امور کرد تا امنیت بیش از پیش دستخوش تهدید واقع گردد و ضرورت ابقای وی در افکار عمومی توجیه شود.

رضاخان و همکارانش به قوه قزاق چراغ سبز نشان دادند تا در تهران و خارج شهر، آشوب به پا کنند و دست به ضرب و جرح و قتل مردم بزنند تا وحشت عمومی تولید گردد و به وجود او احساس نیاز شود.[…]

از آن سوی، خبر استعفای سردار سپه به ایالات و ولایات هم تلگراف شد، از امرای ارتش خواسته شد بعد از وصول این خبر به نفع رضاخان تظاهرات راه اندازی کنند. به زودی در قزوین، گیلان، انزلی، لرستان و گلپایگان و برخی دیگر از نقاط کشور به کارگردانی رؤسای قشون، تظاهراتی به نفع سردار سپه برگزار شد. در مجلس هم طرفداران رضاخان مشغول به کار بودند. به دلیل اغتشاشات شهر و پشت‌هم‌اندازی‌های طرفداران سردار سپه، مجلس در صدد برآمد قضیه را به نحوی رضایت‌بخش فیصله دهد؛ به این شکل که رضاخان اطاعت خود را نسبت به قانون اساسی و مجلس ابراز داشت و از برخی بدکرداری‌های خود عذرخواهی کرد و مجلس هم او را در سمت خود ابقا نمود.

تبدیل تهدید به فرصت

نکته بسیار جالب در این تکاپوها، ارائه پیشینه‌ای از رضاخان بود که با رنگ‌و‌لعابی افسانه‌ای، گذشته وی را صبغه‌ای اسطوره‌ای می‌داد. رضاخان و اطرافیانش تلاش می‌کردند زندگی گذشته و خصوصیات شخصی او را با آب‌وتاب به مردم ارائه دهند. رضاخان اینک می‌توانست پیشینه‌ای مناسب برای خود بسازد؛ سوابق منفی را لاپوشانی کند و علائم و آثاری که او را مردی معمولی نشان می‌داد، پوشیده نگه دارد […] در چنین فضایی، مطبوعات طرفدار رضاخان از ضرورت استقرار دیکتاتوری سخن به میان می‌آوردند و بدون هیچ پرده‌پوشی، وزیر جنگ را دیکتاتور مورد نظر خود معرفی می‌کردند.