بازخوانی پرونده عالیخانی
4259 بازدید
علینقی عالیخانی فرزند عابدین به شـماره شـناسنامه 713 در بـهمن 1307 در بخش 4 شهر تهران به دنیا آمد. درباره پدر، مادر و محیط خانوادگی او اطلاعات زیادی در دست نیست. آنـچه که از برخی منابع به دست آمده حاکی از آن است که پدرش به کشاورزی اشـتغال داشته و به عابدین خـان در مـیان مردم شهرت داشته است.1 وی درجهدار قزاق و مرتبط با رضا خان قزاق بود. همین آشنایی سبب شد از سال 1315 تا اخراج رضا شاه از ایران (شهریور 1320) ریاست املاک او را در تاکستان قزوین عهدهدار گردد. همین سـمت باعث شد تا در این منطقه به او لقب نایب نیز بدهند. پس از آن متصدی املاک مادر محمد رضا پهلوی (ملکه مادر) شد.2 علاوه بر اینها ظاهراً نامبرده در قزوین و شهریار املاک و باغاتی نیز داشـته اسـت و گفته شده که وی در دستگاه بهاءالدین کهبد -از تجار و ملاکین کرج و اطراف آن- نیز کار میکرده، از سال 1320 تا 1327 مباشر او بوده است.3
علینقی، دومین فرزند خانواده بود و چهار برادر و یک خواهر داشت.4 او در سـال 1325 از دبـیرستان البرز تهران دیپلم گرفت و در سال 1328 با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل و سپس راهی فرانسه شد. وی ابتدا دیپلم عالی حقوق بین الملل،سپس در سال 1957 مدرک دکتری دولتـی در اقـتصاد را از دانشگاه پاریس اخذ کرد. در برخی از اسناد ساواک آمده است:«زمانی که محصل بوده،در سالهای 24 و 25 به اتفاق چند تن دیگر از رفقایش،مبادرت به ساختن نارنجک نموده و یکی از نارنجکها در منزل یـکی از عـاملین در حـین بازدید منفجر و آن شخص از بـین مـیرود.کـلیه عاملین وسیله پلیس دستگیر و مدت شش ماه در زندان شهربانی زندانی میشوند...با فعالیت آقای[بهاء الدین]کهبد که در آن موقع نماینده مجلس بوده،از زنـدان آزاد مـیشود و سـپس با حقوقی که پدرش از کهبد دریافت میکرده برای تـحصیل بـه فرانسه عزیمت [میکند]»5 این مطلب در سایر منابع و اسناد مشاهده نشده و مشخص نیست در صورت صحت این ادعا وی در مقطع سالهای 24 و 25 در چـارچوب کـدام گـروه سیاسی فعالیت میکرده که مشی مسلحانه نیز داشتهاند!اگرچه مـمکن است این موضوع با سوابق سیاسی یکی از برادران عالیخانی اشتباه شده باشد.6 عالیخانی در سال 1335با دختری فرانسوی بـهنام الیـزابت سـوزان ازدواج کرد که ثمره آن سه پسر و یک دختر بود.
عالیخانی از دوستان و آشـنایان صـمیمی تیمور بختیار رئیس وقت ساواک بود.7وی پس از مدتی به عضویت ساواک درآمد و همواره ارتباط خود را با ایـن سـازمان حـفظ کرد و از آن در ارتقاء کاری و تشکیلاتی خود بهره برد.8این دوستی و نزدیکی به انـدازهای بـود کـه عدهای، بعدها که بختیار از ایران خارج شد معتقد بودند عالیخانی همچنان از بختیار دستور مـیگیرد.9 بـا ایـن حال برخی نیز جاسوسی علیه بختیار را موجب رشد او دانستهاند.10 عالیخانی از زمان تحصیل در فرانسه بـا جـهانگیر تفضلی، سرپرست دانشجویان ایرانی مقیم اروپا، هم صمیمیتی داشت و آن را تداوم بخشید. اداره سرپرستی دانشجویان ایـرانی، در ارتـباط مـستقیم با ساواک بود و فعالیت دانشجویان ایرانی را تحت نظر و کنترل داشت و شاید عالیخانی از همین مـقطع بـا ساواک مرتبط شده باشد. عالیخانی پس از بازگشت به ایران ابتدا به عنوان کارمند بـه اسـتخدام سـاواک درآمد.سپس به عنوان مشاور و دبیر شورای عالی اقتصاد(1336 تا 1340)، مشاور شرکت ملی نفت ایـران (1340 تـا 1341)، وزیر اقتصاد(1341 تا 1348)، ریاست دانشگاه تهران(1348 تا 1350)،ریاست بنیاد رضا پهلوی، مـشاور عـالی اتـاق بازرگانی،عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی11،همکاری با وزارت بازرگانی و ریاست هیئت مدیره بانک بین المللی ایـران و امـریکا فـعالیت کرد.
سمت او در ساواک مشاور در امور اقتصادی بود و گزارشهای اقتصادی هفتگی ساواک را بـرای مـقامات عالی رتبه و بویژه شاه تهیه میکرد.گفته میشود شاه از طریق همین گزارشها با او آشنایی یافت.12 بـدون شـک همکاری و عضویت وی در ساواک نقش تعیینکنندهای در رشد و ارتقای او داشته است. چرا که در رژیـم شـاه، وابستگی به ساواک و یا تأیید و سفارش ایـن دسـتگاه در ارتـقای افراد مؤثر بود.در کنار آن،اثبات تعهد و اخـلاص بـه شخص شاه و برخورداری از مراحم او میتوانست دستیابی به هر مقام و موقعیتی را امکانپذیر سازد.بـه هـمین دلیل در بسیاری از محافل سیاسی،اجـتماعی و فـرهنگی،مهمترین عـوامل رشـد و بـقای عالیخانی را همین دو ویژگی میدانستند.13 طبق گـزارش سـاواک، عالیخانی لجوج، یکدنده، خودرأی و تا حدی خودخواه بود و از زیر دسـتان و عـناصر ناباب به شدت حمایت میکرد و در عـین حال تا اندازهای دهـان بـین نیز بود.14 ساواک وی را فردی بـا عـلاقه زیاد به مقام و قدرت معرفی میکرد و سوابق و تملایات سیاسی او را طرفداری از سیاست غرب مـیدانست.15 عـالیخانی در زمان خدمت در ساواک به چـند کـشور اروپایـی،آسیایی و افریقایی سـفر و در چـند کنفرانس بینالمللی شـرکت کـرد و خدماتش همواره مورد رضایت اولیای امور بود.
وی همواره ارتباط نزدیکی با مطبوعات داشت و در نـتیجه مـطالب تمجیدآمیزی درباره وی به چاپ میرسید.ایـن مـطالب با هـدف چـهرهپردازی و ارایـه تصویری برجسته و استثنایی از نـامبرده تنظیم میشد.16حتی مدتی در محافل مطبوعاتی شایع شد که روزنامه آیندگان وابسته به عالیخانی اسـت و در مـطبوعات رقیب هم چنین مطالبی نوشته و بـه چـاپ رسـید.17 بـا ایـن حال او با داریـوش هـمایون، عضو هیئت مدیره روزنامه آیندگان و وزیر اطلاعات رژیم شاه،ارتباط نزدیک و صمیمانهای داشت18که همین ارتـباط بـه تـحکیم روابط عالیخانی با مطبوعات میانجامید. عالیخانی کـه بـا زبـانهای فـرانسه و انـگلیسی آشـنا بود، تألیفات و ترجمههایی را نیز در سوابق کاری خود دارد که عبارتاند از مقاله روش صنعتی کردن هند، کتاب ترکیب عوامل تولید برای صنعتی کردن کشورهای عقبمانده(به زبان فرانسه)، ترجمه فـارسی کتاب نفت و دولت در خاورمیانه. بر اساس اسناد و منابع مکتوب، وی موفق به دریافت جایزه سلطنتی به دلیل فعالیتهای علمی نیز گردیده است اما از علت،چگونگی و زمان دریافت جایزه،اطلاعاتی به دست نیامده. عـالیخانی بـه دلیل تصدی مشاغل اقتصادی متعدد و حضور در هیئتهای اقتصادی و شرکت در اجلاسهای گوناگون،یکی از مطلعترین افراد درباره وضعیت اقتصادی کشور بود که همین اطلاعات در کنار موقعیت ویژه مدیریتی او،امکان فعالیتهای اقـتصادی و سـودجویانه را برای وی فراهم میآورد.وی در دهها پروژه اقتصادی و شرکتهای خصوصی سهیم بود19و به سوء استفادههای کلان مالی مبادرت میورزید. وی پس از کنارهگیری از سمتهای دولتی تا زمان پیروزی انـقلاب اسـلامی به فعالیتهای اقتصادی خود ادامـه داد و بـه یکی از ثروتمندترین رجال وابسته به رژیم مبدل گردید. او پس از کنارهگیری از مناصب دولتی،به رغم فقدان هرگونه حساسیت امنیتی (در ظاهر)با تأیید و توصیه ساواک، پنـج قـبضه سلاح شکاری و کمری در اخـتیار داشـت که بیشتر برای حفاظت شخصی استفاده میشد.20این موضوع حاکی از اهمیت عالیخانی و درجهبندی امنیتی او در ساواک است. عالیخانی همچنین در زمره کسانی بود که میتوانستند افراد مختلف را برای همکاری و عضویت در ساواک مـعرفی کـنند.ساواک براساس نظر کارشناسی این عده اتخاذ تصمیم میکرد.21 وی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت و در انگلستان مقیم شد. پس از سقوط رژیم شاه که اموال سرمایهداران بزرگ کشور از سوی دادگاههای انقلاب، مـلی اعـلام شد، امـوال عالیخانی هم مشمول همان احکام گردید.
نامبرده بر اساس آنچه که از اسناد و منابع مختلف بر میآید رابـطه نزدیکی با امیر اسداللّه علم داشته است. این رابطه تا آنـجا ادامـه یـافت که خانواده علم یادداشتهای شخصی و روزانه او را که طی سالهای متمادی تهیه و نگهداری کرده بود به علیخانی سـپردند تـا آنها را پس از تدوین و ویرایش،منتشر سازد. این اثر پنج جلدی به سال 1370 در لندن مـنتشر شـد و بـه یکی از آثار درخور توجه حوزه تاریخنگاری معاصر مبدل گردید.البته این اهمیت به یادداشتهای عـلم باز میگشت نه ویراستار آنها، ولی انتخاب عالیخانی برای ویراش اثر مذکور بیانگر جـایگاه وی در میان نزدیکان علم و اطـلاعات او از حـوادث و ظرایف دورانی بود که علم به ثبت آنها پرداخته بود. عالیخانی در فصل اول این کتاب تلاش کرده تا بیوگرافی خاندان علم را به تفصیل و با ذکر حوادث دوران پهلوی تشریح کند.در فصل دوم نـیز به تاریخنگاری تحلیلی سالهای پایانی عمر رژیم شاه پرداخته است.22 ویرایش خاطرات علم و همچنین انتشار خاطرات عالیخانی از سالهای 1341 تا 1348، مهمترین فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی این کارگزار رژیم پهلوی پس از انقلاب اسلامی است.
وزارت
عـالیخانی در زمستان 1341 به هنگام رکود اقتصادی در کشور،بدون کمترین تجربه کار اجرایی کلان،با ادغام دو وزارتخانه بازرگانی و صنایع و معادن به وزارت اقتصاد در کابینه علم منصوب شد.23و این سمت را به مدت هفت سـال در دولتـهای علم،منصور و هویدا حفظ کرد.24 ساواک در جریان تغییر دولت و انتقال نخست وزیری از علم به منصور،ضمن ارزیابی عالیخانی نوشته است:«شهرتی نداشته و در وزارت مشهور شد و زیاد حسن شهرت ندارد.خیلی زرنـگ و پشـت کار دارد و چند سال مأمور سازمان بود و از این راه خود را به دستگاه نزدیک کرد و به وزارت رسانید.معروف است که در کارها مع الواسطه،سوء استفاده میکند.»25 عالیخانی در خاطرات خود درباره چگونگی رسـیدنش بـه وزارت ضـمن اشاره به اختلافات غلامحسین جـهانشاهی، وزیـر وقـت بازرگانی و طاهر ضیایی، وزیر وقت صنایع و معادن در دولت علم میگوید: شاه و علم به این نتیجه رسیده بودند که این دو وزارتخانه را یکی بـکنند تـا ایـن تضاد و تعارض از بین برود.بعد هم به دنـبال ایـن بودند که چه کسی را بیاورند که این کار را انجام بدهد. شاه مایل بود یک نفر را بیاورند که تحصیل کـرده امـریکا نـباشد، زیرا در چارچوب انقلاب سفید و برنامه اصلاحات اجتماعی میخواستند به دولت رنـگ غیر امریکایی بدهند. بنابراین، به مرحوم جهانگیر تفضلی، که قبلا سرپرست دانشجویان ایرانی در اروپا بود و من هم از همان زمـان تـحصیل در اروپا بـا او آشنا شده بودم، رجوع کردند...علم به دستور اعلیحضرت بـه آقـای تفضلی مراجعه کرد که چه کسی بین دانشجویانی را که در اروپا درس خوانده است میشناسد که کار اقتصادی بـداند و بـتواند ایـن کار را اداره بکند؟ او هم خیلی قاطع گفته بود که فلانی (عالیخانی) میتواند.26
دوره تـصدی عـالیخانی بر وزارت اقتصاد، مصادف با دوره اجرای طرح اصلاحات ارضی در ایران و تغییر ساختار اقتصاد کـشور از شـیوههای سـنتی به سرمایهداری وابسته بود.در این مقطع اقتصاد ایران از کشاورزی به صنعتی گرایش یافت و کـشور ایـن دوره را با بدترین شکل ممکن (نابودی کشاورزی و احیای صنعت مونتاژ) گذراند. اینکه چرا در ابـتدای ایـن راه، خـطبه وزارت اقتصاد بهنام شخصی بیتجربه در امور اجرایی خوانده شد، تنها یک پاسخ دارد. اگر بـپذیریم کـه صرف معرفی جهانگیر تفضلی، عالیخانی را به وزارت اقتصاد رساند، این هم پذیرفتنی اسـت کـه حـکومت پهلوی برای این وزارتخانه، آن هم در آن مقطع مهم، فقط در پی یک کارگزار و مجری ساده با ظـاهری دانـشگاهی بوده است، نه یک نظریهپرداز و رجل علمی. جالب آنکه عالیخانی در خاطرات خود از دوره تصدیاش بر وزارت اقتصاد، درباره پیشینه خود و چگونگی رسیدن به این مـقام تـوضیحاتی نـمیدهد اما در عین حال به دفعات تأکید میکند که شاه به جد خـواستار حـضور او در کابینه بوده است.27 عالیخانی که خود و همسالان و هم فکرانش را بچههای رضا شاهی معرفی میکند(کسانی کـه در دورانـ رضا خان با امکانات دولت در داخل و خارج کشور تحصیل کردهاند و زمان آن رسـیده بـود تا چرخهای کشور را بگردانند)در جایجای کتاب از مـحمدرضـا پهـلوی، خلف رضا شاه به عنوان رهبری اصـلاحگرا، دوسـت داشتنی، باادب و...یاد میکند و به عکس سایرین که آغاز دوران محمدرضا شاه را از کـودتای 28 مـرداد 1332 میدانند،دوران شاهنشاهی محمد رضـا را از 6 بـهمن 1341 و آغاز اصـلاحات اجـتماعی و اقـتصادی این زمان و بویژه اصلاحات ارضی مـیداند.28 عـالیخانی در دوران وزارت خود توجه ویژهای به تقویت روابط ایران با کشورهای بلوک شرق داشـت.وی مـدعی است این موضوع موجب ناراحتی امـریکا شده بود.عالیخانی مـیگوید:چـندی پیش هم مدارکی از بایگانی مـلی امـریکا به دستم رسید که نشان میداد پارهای از مقامهای سفارت امریکا در ایران کاملا یـقین پیـدا کرده بودند که من اصـولا تـمایلات شـدید دست چپی دارم.29 دربـاره عـزل عالیخانی از وزارت هم علاوه بـر هـمه احتمالات،برخی اسناد و مدارک موجود در پرونده حاکی از نارضایتی امریکا نسبت به وی و اظهار تمایل آنـها بـه انتصاب هوشنگ انصاری،سفیر ایران در امـریکاست کـه این تـغییر نـیز صـورت گرفت. البته برخی اسـناد و شواهد حاکی از آن است که یکی از برادران عالیخانی مدتی به جرم فعالیتهای سیاسی با گرایشهای چـپ در زنـدان بوده است که پس از آزادی،فعالیتهای سـیاسی را کـنار گـذاشته بـه هـمکاری با برادر بـزرگتر در پروژهـای اقتصادی و سودآور میپردازد.در بسیاری از اسناد ساواک از وی به عنوان متهم و شریک جرم عالیخانی در مفاسد اقتصادی یاد شـده اسـت.30
عـالیخانی در خاطرات خود درباره روابط استراتژیک ایران و اسـرائیل و کـنفرانسهای مـحرمانه مـیان ایـران،تـرکیه و اسرائیل در اواخر دهه 50 میلادی هم مطالبی را مطرح کرده به دفاع از نقش و جایگاه اسرائیل و ضرورت ارتقای روابط ایران با رژیم صهیونیستی پرداخته است.31 عالیخانی که ظاهرا تمایل چـندانی به همکاری با منصور نداشت و برای جاهطلبیهای خود هم حد و مرزی قایل نبود با بهرهگیری از حمایت ساواک و الطاف شاه به مخالفت با حسنعلی منصور (نخستوزیر) پرداخت. در یکی از اسناد سـاواک ضـمن اشاره به تلاشهای ناموفق منصور برای اخراج عالیخانی و معینیان، وزیر اطلاعات، از کابینه آمده است:«دو نفر از وزاری کابینه، معینیان وزیر اطلاعات و دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد، حکومتی در داخل حکومت فعلی تشکیل دادهاند و بـا اینکه چندین ماه است جنگ پنهانی بین نخستوزیر و دو نفر وزیر مذکور ادامه دارد تاکنون موفق به کنار گذاشتن آنها نشده است.»32 پس از قتل مـنصور و روی کـار آمدن هویدا، عالیخانی همچنان عـهددار وزارت اقـتصاد بود. اما این بار هم روابطش با نخست وزیر وقت دچار مشکل شد. اختلافات آنان تا آنجا ادامه یافت که عالیخانی به همراه تـنی چـند از اعضای کابینه، برای سـقوط هـویدا و به قدرت رساندن جمشید آموزگار ائتلاف کردند، اما هیچ گاه موفق به انجام این کار نشدند.33 عباس میلانی درباره اختلافات طرفین مینویسد:«در اوایل نخست وزیری هویدا،عالیخانی که از حمایت عـلم،دشـمن شماره یک هویدا بهرهمند بود،در نظر بسیاری از مخالفان هویدا جانشین بالقوه او تلقی میشد.پس از آنکه عالیخانی به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد،تنش میان او و نخست وزیر افزایش یافت.»34
عالیخانی سرانجام پس از هـفت سال وزارت، از ایـن سمت برکنار شد.در یکی از اسناد ساواک آمده است:«روز 3/12/47 از طرف شاهنشاه آریامهر تلگرامی به مضمون ذیل برای آقـای نخست وزیر واصل میگردد:اگر عالیخانی در مورد پرونده شماره-تا 24 سـاعت دیـگر اقـدام ننماید،پس از مدت مقرره مرخص است.»35 این تلگراف نشان میدهد که موضوع عزل عالیخانی چند ماه قـبل از ایـن در دستور کار قرار داشته است.اسد اللّه علم هم یادداشتهای روز 7/خرداد/1348 نوشته است:«امـروز بـعد از ظـهر عالیخانی وزیر اقتصاد پس از شرفیابی به حضور شاه به دیدنم آمد.آن دو،در مورد افزایش بهای تولیدات فـولاد به توافق نرسیده بودند.عالیخانی احساس میکند که اکنون که دیگر مورد تـوجه شاه نیست بهتر اسـت اسـتعفا دهد.او را به احتیاط دعوت کردم و گفتم ممکن است اعلی حضرت از شما ناراحت شده باشد ولی وقتی فرصت دوباره اندیشیدن را بیابد،خوشحال خواهد شد که یک نفر از اعضای دولت واقعیتهای ناخوشایند را به او تذکر داده اسـت.عالیخانی میگوید،کار کردن با نخست وزیر فعلی و اطرافیانش غیر ممکن است و تنها چارهای که داریم تقدیم استعفا است.» وی چند روز بعد در یادداشتهای 25/خرداد/1348 مینویسد:«قبل از شام عالیخانی به دیدنم آمد و گـفت امـروز بعد از ظهر شخصا استعفایش را به شاه تسلیم کرده و علنا از کاستیهای دستگاه اداری انتقاد به عمل آورده است.»البته برخی اسناد حاکی از آن است که امیر عباس هویدا، موضوع عدم همکاری بعضی از وزرای کـابینه،از جـمله عالیخانی را با محمد رضا پهلوی در میان گذاشت و اجازه گرفت تا کابینه را ترمیم کند36که این اقدام،پس از اعزام بازرسانی به وزارت اقتصاد،برای بررسی دریافت سود 10 درصدی شرکتها و مؤسسات،بدون سـهیم بـودن عالیخانی در آنها،در تیرماه 1348 صورت پذیرفت37و او را از وزارت اقتصاد عزل و به ریاست دانشگاه تهران،منصوب کرد.38البته در محافل مطبوعاتی و بین گروهی از بازرگانان گفته میشد که تغییر وزیر اقتصاد به علت اختلاف شـدید بـین دکـتر عالیخانی و نخست وزیر بر سـر افـزایش سـود بازرگانی بر اتومبیلها به وجود آمده است.39
به هر ترتیب مأموریت عالیخانی در وزارت اقتصاد پس از چند سال تمام شده تلقی گـردید و بـرای انـجام مأموریتی جدید در دانشگاه تهران به توصیه شخص شـاه عـازم این مرکز مهم علمی شد.
ریاست دانشگاه تهران
عالیخانی در تیرماه 1348 به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد.درباره چگونگی ایـن انـتصاب هـم روایتها مختلف است. بر اساس اخبار و اطلاعات رسمی، دکتر مـجید رهنما، وزیر وقت علوم، در 28/تیر/1348 به حضور شاه رسید و نامبرده را به عنوان رئیس دانشگاه تهران معرفی کرد.40 امـا امـیر اسـداللّه علم در یادداشتهای روزانه خود در 10/تیر/1348 مینویسد:«شاه استعفای عالیخانی را پذیرفت و بـه وی پیـشنهاد کرد یا سفارت در پاریس و یا ریاست دانشگاه تهران را عهدهدار شود.» علم توضیحی درباره تناسب بین یـک سـمت دیـپلماتیک با یک سمت مدیریتی-علمی و فرهنگی عالی نمیدهد.در عین حال دستنـوشتههای عـلم بـه خوبی نشان میدهد که شاه شخصاً موضوع انتصاب عالیخانی را دنبال میکرده، معرفی او توسط وزیـر عـلوم صـرفاً جنبه تشریفاتی داشته است.
ریاست عالیخانی بر یکی از مهمترین مراکز علمی و آموزشی کشور در شـرایطی صـورت میگرفت که او از سابقه علمی لازم برای احراز چنین سمتی برخوردار نبود. ساواک به نـقل از یـکی از مـقامات دانشکده حقوق، درباره سطح علمی عالیخانی تصریح میکند:«عالیخانی وقتی که از اروپا به ایران بـرگشته بـود در امتحان استادیاری دانشگاه تهران شرکت [کرده] و مردود شده بود.»41 عالیخانی جانشین پروفسور فضلاللّه رضـا، از اسـتادان بـرجسته و شناخته شده ایرانی در علوم ریاضیات، شده بود.42 ساواک در اسناد مختلف چگونگی استعفای اجباری پروفسور رضـا و انـتصاب عالیخانی را شرح داده است. در یکی از این اسناد آمده است:«گفته مـیشود تـغییر پروفـسور رضا به این علت بوده که نامبرده در موارد مختلف از عدم همکاری دولت برای ترمیم مشکلات مـالی دانـشگاه انـتقاد میکرده است و انتقاد وی موجب ناراحتی مقامات عالی کشور شده است.»43 بدیهی اسـت عـالیخانی به واسطه وابستگی و سر سپردگی شدید به شاه و ساواک،نه تنها هیچ گونه انتقادی نمیتوانست داشـته بـاشد که عنصر قابل اعتمادی برای اداره و کنترل یکی از مراکز بزرگ دانشگاهی کشور بـه شـمار میآمد.
مخبرین ساواک درباره همین ویژگی عـالیخانی بـه نـقل از یک دانشجو نوشتهاند:«روز 16/6/48 رزمجو، دانشجوی دانشکده فـنی دانـشگاه تهران در جمع عدهای از دانشجویان دانشگاه اظهار میداشت دکتر عالیخانی رئیس دانشگاه از مأمورین سـازمان امـنیت است. منبعد اگر دانـشجویان اعـتصاب کنند دیـگر احـتیاجی نـیست طی گزارش از مأمورین انتظامی تقاضا کـند دانـشجویان اخلالگر را بازداشت کنند، خودش شخصاً دستور بازداشت دانشجویان را صادر خواهد کرد.»44 البـته بـرخی منابع، عالیخانی را یکی از اعضای کلوپ روتـاری تهران معرفی و تصریح کـردهاند کـه همین ویژگی در انتصاب او به ریـاست دانـشگاه تهران مؤثر بوده است.45 کلوپ روتاری یکی از شاخههای فراماسونری است که در هر جـامعه، از فـعالان و نیروهای مؤثر و کیفی آن جامعه تـشکیل مـیشود و مـأموریت اصلی آن، ایجاد حـلقه اتـصال با قدرتهای غربی از طـریق نـظام بینالملل با کمک رجال سیاسی و کلان سرمایهداران میباشد.46 روش و سیاست لژهای فراماسونری در کشورهای جـهان سـوم از جمله ایران مبتنی بر شکار نـخبگان سـیاسی، اقتصادی، فـرهنگی و عـلمی اسـت.آنها تلاش میکنند بـا استحاله فرهنگ مذهبی در فرهنگ جهانی و بین المللی، گام به گـام کـشور را وابسته کنند و در قالب نظام آموزشی و مـواد درسـی، نـسلی را تـربیت کـنند که از هویت خـود دور شـود. در رژیم پهلوی، دانشگاهها مکانی برای انتقال و نشر تفکر جدید بود و به عبارت دیگر مهمترین ابزار نـشر تـفکر اومـانیستی و فرهنگ لیبرالیستی در قالب جامعهشناسی، اقتصاد، روانشـناسی، تـاریخ، ادبـیات و سـیاست بـود.مـطالعه جریانهای فرهنگی و سیاسی 150 ساله اخیر ایران این نکته را اثبات میکند که استعمار در پی کسب بیشترین بهره از استادان دانشگاهها بود و با سازماندهی برخی از آنها بهرهبرداری کرده با توزیع آنـها در حوزههای فرهنگ و اقتصاد و سیاسیت،جامعه ایران را به سمت اهداف خود هدایت میکرد.47 بدون شک انتصاب عالیخانی بر مدیریت یکی از مراکز آموزش عالی کشور با هدف پیگیری و اجرای برنامههای فرهنگی و آمـوزشی خـاصی صورت گرفت که رژیم در دستور کار داشت. شاید بتوان با بررسی انتصابهای صورت گرفته در مدیریت مراکز آموزش عالی مانند ریاست دانشگاه شیراز،دانشگاه آریامهر(صنعتی شریف)،دانشگاه تهران و...بـه جـریان شناسی و اهداف پشت پرده این انتصابها بیش از پیش پیبرد.با این حال انتصاب عالیخانی بازتابهای منفی فراوانی در سطح دانشگاه به دنبال داشت.
ساواک در گـزارشی اذعـان میکند:«انتصاب علینقی عالیخانی بـه ریـاست دانشگاه تهران در بین روشنفکران و تحصیل کردهها با تعجب و حیرت زیاد مواجه شده،چون اکثرا اظهار میدارند در دانشگاه که اساتید برجسته و فاضلی دارد و هر کدام در رشـتههای مـربوط به خود سالیان دراز تـحصیل نـموده و برای خود ارج و مقامی قایلاند،مسلما زیر بار دستورات و اوامر آقای عالیخانی که فقط در رشته اقتصاد و آن هم معلوم نیست بر چه پایه و بنایی تحصیل نموده و در مقابل معلومات اساتید دانشگاه بسیار نـاچیز اسـت،بخواهند رفت...با این وضع روز به روز وضع تحصیل در دانشگاه تهران و نحوه فراگیری معلومات دانشجویان بدتر و ناچیزتر خواهد شد.»48 عدهای دیگر هم، جوان بودن عالیخانی و فقدان تجربه در امور دانشگاهی را ضعف عـمده او مـیدانستند. اما عـالیخانی به رغم حضور در مجموعهای دانشگاهی که فرهنگ رفتاری متناسب با آن را میطلبید و به جای تلاش برای کاستن از مـیزان حساسیتها و برقراری ارتباط منطقی با استادان و بدنه دانشگاه،در پی فاصلهگیری از آنـها و گـماشتن چـند مأمور و همراه برای حفاظت از خود برآمد.حتی ساواک هم در این موضوع وارد شد و بر ضرورت انجام آن تـأکید کـرد.49سرانجام عالیخانی پس از یک دوره مدیریت کوتاه مدت(دو ساله)در تابستان سال 1350 از ریاست دانشگاه تـهران کـنار گـذاشته شد.
در گزارشی پیرامون تغییر ریاست دانشگاه تهران آمده است:«هیئت امنای دانشگاه تهران قبل از ظـهر روز 22/4/50 تشکیل جلسه خواهند داد و در این جلسه،آقای دکتر عالیخانی رئیس دانشگاه تهران استعفانامه خـود را از سمت ریاست دانشگاه تـهران تـسلیم خواهند نمود.»50 این گزارش نشان میدهد که موضوع عزل عالیخانی از قبل مطرح بوده و روال مشخصی را طی میکرده است تا آنجا که یکی از کارمندان عالی رتبه وزارت علوم در این باره گفته بود:«این روزهـا بین قاطبه کارکنان وزارت علوم و استادان دانشگاه که به این وزارت خانه رفت و آمد دارند صحبت از انحرافات عجیب عالیخانی است...اکثر استادان و دانشجویان زندگانی و ثروت عالیخانی را از بدو استخدام تاکنون مورد بررسی قرار داده و ارقـام سـرسام آوری از سوء استفادههای او را هنگام تصدی وزارت اقتصاد به دست آوردهاند.»51
فعالیت حزبی
یکی از مهمترین فرازهای زندگی عالیخانی،فعالیت و عضویت وی در احزاب و گروههای سیاسی است. برخی منابع از ارتباط نامبرده با افرادی مانند «محسن پزشـکپور» و اتـصال به گروههایی52 چون «حزب ملت ایران»53 و «حزب پان ایرانیست»54 حکایت دارد. در فعالیتهای سیاسی و حزبی عالیخانی نباید عضویت وی در ساواک و مأموریتهای احتمالی از سوی این دستگاه را از نظر دور داشت. بویژه آنکه عالیخانی هرگز در مناسبات قـدرت اهـل ریسک نبود. وی در سال 42 هم زمان با تلاشهای حسنعلی منصور برای تشکیل کابینه و تأسیس «حزب ایران نوین»به عضویت این حزب درآمد.حزب ایران نوین تا سال 54 به مدت دوازدهـ سـال حـزب حاکم کشور به شمار مـیرفت و یـکی از مـهمترین احزاب دوره پهلوی بود.55
عالیخانی در خاطرات خود مدعی است که تمایلی به عضویت در حزب ایران نوین نداشت و تلاش میکرد در مقابل درخواستها و فـشارها،بـرای عـضویت مقاومت کند اما تصریح میکند که شاه هـم از او خـواسته بود به عضویت حزب درآید.وی در تمام بخشهای خاطرات خود به دنبال آن است که علاقه و حمایت شخص شاه را از خود اثـبات کـند.او دربـاره ملاقات با شاه پس از دیدار با منصور میگوید:به عرض اعـلیحضرت رساندم که یک چنین دیداری با منصور داشتم، خواستم پیشدستی بکنم، گفتم که البته من به منصور یادآور شدم که واقعاً هیچگونه اعتقادی به فعالیت حـزبی نـدارم و بـه او گفتم من حاضر نیستم که فعالیت حزبی بکنم. ناگهان اعلیحـضرت بـرگشتند گفتند نخیر. منصور که سر خود این حرفها را نمیزند، ما به او گفته بودیم و شما هم مـیبایست در ایـن حـزب و دولت آینده باشید.56 وی به کشمکشها بر سر عضویتش در حزب اشاره و تأکید میکند کـه بـا بـیمیلی سرانجام دفتر عضویت را امضا کرده اما هیچ گاه به آن حزب نرفته است.57 لکن اسـناد سـاواک سـطح عضویت او را بیش از آنچه که وی مدعی شده نشان میدهد.58 عضویت او در حزب ایران نوین به انـدازهای جـدی بود که نسبت به تصویب برخی لوایح از سوی اولیای حزب به همراه تـعدادی دیـگر از اعـضا در محل حزب به بحث و اعتراض پرداخته نسبت به تأثیر منفی آن مصوبات بر آینده و سـرنوشت حـزب هشدار میدادند.59 بدیهی است اگر نامبرده عضوی ساده و بیتفاوت نسبت به آن حـزب بـود چـنین واکنشی نشان نمیداد و در محل حزب آن را مطرح نمیساخت. در عین حال عالیخانیِ جاهطلب همواره نیم نگاهی بـه تـأسیس یک حزب جدید به محوریت خود داشت و حتی نظر موافق شاه را هـم بـرای انـجام این کار به دست آورده بود. بر اساس اسناد، وی قرار بود به اتفاق تعدادی از دوستان خـود بـا تـشکیل حزبی جدید به رقابت با حزب ایران نوین بپردازد و حتی با کـشته شـدن منصور این عده برای تأسیس حزب و تشکیل دولت جدید مصممتر شدند چرا که قتل منصور را موجب تـضعیف حـزب ایران نوین و چند دستگی در آن میدانستند،60 اما موفق به این کار نشدند.
عـالیخانی کـه از مواهب تأسیس حزب و حمایتهای شخص شاه در ایـن زمـینه مـطلع بود و آن را مقدمهای برای رسیدن به پست نـخست وزیـری میدانست61به رغم عدم موفقیت در تأسیس حزب رقیب ایران نوین، همچنان به فـعالیتهای خـود برای تأسیس حزب ادامه داد و در سـال 1346 تـلاش کرد در کـنار اردشـیر زاهـدی،وزیر امور خارجه وقت و سناتور پرویـز یـار افشار، حزب جدیدی بهنام «ایرانیان» تأسیس کند.62 او این اقدامات را در حالی انجام مـیداد کـه همچنان عضو حزب ایران نوین بـود.اسناد ساواک حاکی از آن اسـت کـه وی در حزب ایران نوین مـخالفینی داشـت که یکی از آنها عطاء اللّه خسروانی دبیرکل حزب و وزیر وقت کار بوده است.بـرخی مـخالفان، وی را متهم به عدم اجرای دسـتورات حـزبی مـیکردند و او نیز تأکید مـیکرد کـه اصولا خسروانی را قبول نـدارد تـا دستوراتش را اجرا نماید.63 این اختلافات منجر به اعتراض حزب نسبت به انتصابات عالیخانی در حـوزه تـحت مدیریتش و همچنین برخی مواضع اقتصادی و عـملکرد او شـد.64همچنین فـساد مـالی عـالیخانی بهانهای به دست مـخالفین داد تا علیه او اقدام کرده،خواستار محاکمه حزبی وی شوند.65 عالیخانی با آنکه عضو حزب ایران نـوین بـود لکن همواره ارتباط خود را با پان ایـرانیستها حـفظ مـیکرد و عـضویت در تـشکل آنها را نیز تـداوم بـخشید تا آنجا که برای جذب نیروی بیشتر و توجیه افراد در جلسات مختلف آنها شرکت میکرد و فعالیت جـدی داشـت.66
فـساد اقتصادی
درباره فساد اقتصادی علینقی عالیخانی اسـناد و مـدارک مـختلفی را مـیتوان یـافت کـه بر فساد گسترده او دلالت دارند و به دلیل حجم عظیم و انبوه تخلفات و پیچیدگی برخی از آنها، پروندهای قطور از مفاسد اقتصادی شکل گرفته است. در این زمینه نیز نامبرده همیشه از دو بـرگ برنده یعنی عضویت در ساواک و حمایت شاه برخوردار بود ضمن آنکه همواره به دلیل موقعیت اداری بالا،اطلاعات اقتصادی و امکان اعمال نفوذ زیادی داشته است.طبق برخی گفتهها عالیخانی که در اخـاذی بـینظیر بوده است همواره مورد حمایت ملکه مادر قرار داشت زیرا پدرش حسابدار املاک ملکه مادر به شمار میرفت.67 جالب این است که ساواک در اوایل کار عالیخانی در ارزیابی از او تصریح میکند:«در کـارها مـع الواسطه،سوء استفاده میکند.»68 از جمله نزدیکترین افراد در فعالیتهای اقتصادی عالیخانی،دکتر غلامرضا کیانپور،معاون گمرک و امور اداری وزارت اقتصاد و تهرانی معاون دیگر او بودند که بـیش از سـایرین با وی همکاری داشتند.69نـام ایـن دو نفر در اسناد برخی فعالیتها و رشوهگیریها ذکر و بعضا به عنوان یکی از متهمین فساد و اختلاس از آنان یاد شده است.70به اختصار برخی از اسناد،مورد اشاره قـرار مـیگیرد.
1)سیمان
یکی از بحثانگیزترین اتـهامات عـالیخانی،عملکرد وی در بخش سیمان کشور است که ظاهرا مناقشه بر سر همین موضوع در عزل او از وزارت اقتصاد مؤثر بوده است.البته وی مدعی است که عدم موافقت با تأسیس سیمان آبیک بـه دلیـل قرار گرفتن در حریم 120 کیلومتری شهر تهران منجر به اختلاف با شاه شده است.71 اما ساواک چند سال پس از عزل عالیخانی و بروز مشکلاتی در زمینه سیمان(سال 52)طی گزارشی نوشت:«وزیر سـابق اقـتصاد در زمان وزارت خـود از نظر سیمان چنان صدمهای به کشور وارد کرد که سالها خیانت او قابل جبران نیست.مشارالیه به علت دوسـتی با ابتهاج پیشنهادات واردکنندگان کارخانه سیمان را یا پروندههای موجود تقاضای تـأسیس کـارخانه سـیمان در وزارت اقتصاد مورد بررسی قرار گیرد خیانت این مرد روشن خواهد شد که به خاطر رفاقت و دزدی چنین وضـعی را بـه وجود آورده است.» در حاشیه این گزارش، پرویز ثابتی از مقامات برجسته ساواک نوشته است:«اعـلیحـضرت هـمایون شاهنشاه آریامهر و تیمسار ساواک در جریان موضوع میباشند که عالیخانی چنین صدمهای زده است.»72
2)واردات شکر
در خرداد 1344 دکـتر مبین،نماینده مجلس شورای ملی،سئوالی درباره علت نقض ممنوعیت ورود قند و شکر از سـوی دولت،مطرح کرد.ظـاهرا بـرخی افراد خاص موفق به دریافت مجوز واردات قند و شکر شده نسبت به واردات این کالا اقدام کرده بودند. نکته مهم آنکه علاوه بر نقض ممنوعیت واردات،معمولا در وزارت اقتصاد بر روی موضوع سهمیهها و تعیین مـیزان آنها فعل و انفعالاتی با تبانی وزارت خانه و تجار واردکننده صورت میگرفت و سوء استفادههای کلانی به وقوع میپیوست.73 اما با وجود تلاشهای نماینده مذکور،هیچ گونه برخوردی با عالیخانی صورت نگرفت تا آنـجا که صفیپور،دیگر نماینده مجلس و مدیر مجله امید ایران با ارزیابی این موضوع گفته بود:«چون عالیخانی وزیر اقتصاد مورد توجه شاهنشاه است به همین جـهت مـن غیر مستقیم دستور داده شد که اعلام جرم و سئوال دکتر مبین نماینده مجلس شورای ملی از وزارت اقتصاد درباره شکر از دستور جلسه مجلس خارج شود...به همین جهت گمان نـمیرود در تـرمیم و یا تغییر کابینه، دکتر عالیخانی تغییر شغل دهد و از کابینه خارج گردد.»74
3)اخذ دریافت رشوه
در ادارات وابسته به وزارت اقتصاد بویژه دریافت مبالغ هنگفت توسط وزیر اقتصاد و نزدیکانش به بهانههای مـختلف،از جـمله تـخلفات گسترده در دوره وزارت عالیخانی بود. این مـوضوع بـه انـدازهای رواج داشت که ساواک درباره آن نوشت:«طبق اطلاع فساد و رشاء در وزارت اقتصاد به شدت رواج دارد و مخصوصا در گمرکات سوء استفادههای زیادی صورت مـیگیرد.عـطارد مـدیر کل بازرسی وزارت خانه مذبور به یکی از دوستان خـود اظـهار داشته در هر مورد که سوء جریانی را در گمرکات تعقیب مینماید به مراحلی میرسد که به علل و جهاتی ادامه تعقیب غـیر مـمکن مـیشود.»75 مرحله صدور مجوزهای اقتصادی،گلوگاه مهم دریافت رشوه در وزارت اقتصاد بـود که عالیخانی در این قسمت ایستاده بود.ساواک به نقل از فردی مینویسد:«عالیخانی...هنگام تصدی وزارت اقتصاد از یکی از منسوبین نـزدیک او کـه درخـواست داشته است کارخانه آجرسازی به ایران وارد نماید درخواست میکند یا بـرای وارد کـردن کارخانه 500 هزارتومان (رشوه) به او بدهد و یا اینکه 20 درصد از سهام کارخانه را بهنام عالیخانی نماید. البته این شـخص در آن زمـان از وارد کـردن کارخانه مورد نظر صرف نظر مینماید.» وی میافزاید:«موارد متعدد و گوناگونی سراغ دارد کـه در مـواردی نـیز عالیخانی با پیشنهادهای شرکتها و مؤسساتی که با وزارت اقتصاد سر و کار داشتند موافقت و در بـرابر 10 درصـد از سـود شرکتها و مؤسسات را دریافت میکرد.77 کار رشوهگیری عالیخانی به اندازهای بالا گرفت که از برخی قـراردادها، دهـها میلیون ریال دریافت میکرد.78
در یکی از اسناد ساواک آمده است:«آقایان دکتر عالیخانی و مـهندس روحـانی وزرای اقـتصاد و آب و برق هریک مبلغ قابل توجهی که متجاوز از سی-چهل میلیون دلار میشود در اموال دولت سـوء اسـتفاده نموده و حتی شاهنشاه آریا مهر از موضوع مطلع و دستور فرمودهاند تعقیب و محاکمه آنان فـراهم شـود.»79 امـا به رغم آنچه که در ظاهر دیده میشود هیچ گاه برای این دو نفر دادگاهی تشکیل نـشد.
جـالب این است که رشوهگیری عالیخانی به قدری علنی شده بود که در مـحافل مـختلف بـه آن پرداخته شده،حتی سئوال میشد:«در حالی که عالیخانی را به علت دریافت رشوههای کلان از وزارت اقـتصاد بـر کـنار کردند چرا پست بزرگی مانند ریاست دانشگاه تهران را به ایشان واگذار کـردهاند و از روی چـه مصلحتی شاهنشاه آریا مهر به جای صدور فرمان تعقیب نامبرده با پست دانشگاهی ایشان موافقت فـرمودهاند.»80
4)خـرید کالا
از حوزههای پر سود برای عالیخانی،بخش خرید کالا بود که زد و بندهای خـاصی را بـه دنبال داشت.از جمله آنها خرید آشپزخانه بـرای اداره گـمرک و فـروش آن در سال 1344 است. عالیخانی آشپزخانه را از یک شـرکت آلمـانی برای اداره گمرک به مبلغ 000/000/87 ریال (هشت میلیون و هفصد هزار تومان)توسط شرکت«سـیوند»کـه ظاهرا متعلق به خودش بـوده اسـت خریداری مـیکند کـه بـعد از یک ماه بلا استفاده بودن آن ثـابت و بـه سازمان برنامه فروخته میشود.81چنین اقداماتی در یک سیستم فاسد اداری،امری عادی و مـرسوم اسـت که به دفعات تکرار میشود.البـته در کنار چنین شیوههایی اخـذ پورسـانت را هم باید افزود که رقـم آن غـیر قابل محاسبه است چرا که در هیچ یک از اسناد مالی درج نخواهد شد.
5)بخش خـودرو
یـکی از پر سر و صداترین اتهامات عالیخانی کـه در زمـان وزارتـش نیز به دفـعات مـطرح گردید، شراکت او با بـرخی خـودروسازان و از میدان خارج ساختن رقبای آنان است.حمایت عالیخانی از کارخانه مونتاژ«جیپ ویلیز»و مخالفت بـا مـونتاژ خودرو«لندرور»از آن جمله است. شایعات دربـاره ایـن موضوع بـه انـدازهای قـوت گرفت که حتی گـفته میشد:«دکتر عالیخانی ماهی یک میلیون و پانصد هزار ریال از کارخانه جبپ ویلیز رشوه دریافت مـیکند تـا تسهیلات لازم را برای این کارخانه فراهم و کـمپانی لنـدرور و سـایر اتـومبیلهای مـشابه را در فشار بگذارد تـا در رقـابت با برای این کارخانه فراهم و کمپانی لندرور و سایر اتومبیلهای مشابه را در فشار بگذارد تا در رقابت با جـیپ ویـلیز نـباشند.»82 حتی برخی نمایندگان مجلس شورای ملی نـیز اعـتقاد داشـتند کـه عـالیخانی از سـهامداران کارخانه جیپ در تهران است و برادرش نیز در همین کارخانه به فعالیت اشتغال دارد و حقوق زیادی دریافت میکند. آنان بر این باور بودند که موضوع خرید اتومبیل جیپ برای اداراتـ دولتی که لایحه آن را دولت هویدا به مجلس داد برحسب درخواست دکتر عالیخانی و تبانی قبلی با صاحبان کارخانه مونتاژ جیپ(جیپ اخوان)بوده است.83 ساواک در گزارشی علاقه بسیار شدید عالیخانی و توجه ویـژه او بـه توسعه و بهبود وضع کارخانه جیپ اخوان و صاحب کارخانه را مورد تأیید قرار داده، میافزاید:«سازمان برنامه که مدتی از خرید ماشینهای جیپ خودداری کرده بود بنا به توصیه وزیر دارایی،دکتر آمـوزگار و دکـتر عالیخانی،وزیر اقتصاد مجددا از اول سال 42 به خرید جیپ مبادرت نمود.»84
البته عالیخانی در خاطرات خود علت مخالفت با ورود خودرو لندرور را جلوگیری از افزایش خط مـونتاژ در صـنایع خودروسازی عنوان میکند.85در حالی کـه بـه رغم ممنوعیت ورود خط مونتاژ اتومبیلهای باری لیلاند،وی مجوز ورود یکصد دستگاه خودرو لیلاند را به صورت مونتاژ صادر کرد و از این راه نیز مبلغ هنگفتی به دست آورد.86 هـمچنین بـرخی اطلاعات حاکی از آن است کـه عـالیخانی در ازای صدور مجوز ورود خودرو فولکس واگن و اختصاص تسهیلات گمرکی در این زمینه،پنج میلیون تومان از شرکت فروشنده رشوه گرفت.87 با این حال در محافل مطبوعاتی و بین گروهی از بازرگان شایع شد که عزل عـالیخانی از وزارت اقـتصاد به علت اختلاف شدیدی بود که بین نامبرده و نخستوزیر بر سر افزایش سود بازرگانی بر اتومبیلها بروز کرد.88
6)فعالیت در بخش خصوصی
پس از برکناری عالیخانی از مناصب مدیریتی، فعالیت اقتصادی وی در بخش خـصوصی مـتمرکز شد. امـا این فعالیت همچنان متکی به نفوذ چندین ساله او در بخشهای مختلف بازرگانی، صـنعتی و خدماتی بود. به عنوان مثال نامبرده به همکاری با یکی از شـرکتهای بـزرگ تـجاری بهنام «اخگر زیگماک» روی آورد که واردکننده وسایل سنگین فنی در صنعت لولهکشی گاز و نفت به ایران بود و آنها را بـه شـرکتهای بزرگ دولتی و ملی میفروخت.این شرکت همواره در پی استفاده از افراد صاحب عنوان و نفوذ بـرای پیـشبرد بـرنامههای خود بود.89 در مجموع عالیخانی را باید یکی از مفسدان اقتصادی رژیم پهلوی دانست که به راحتی از گـزند هرگونه محاکمهای گذشت و میلیاردها ریال از سرمایههای کشور را به جیب زد و بیشتر آن را از کشور خارج کـرد.
درباره سوء استفاده عـالیخانی از امـوال عمومی هیچکس شک و شبههای نداشت.90 روند سوء استفادههای این وزیر حکومت پهلوی به اندازهای گسترده بود که حتی در راهاندازی نمایشگاههای اقتصادی و صنعتی نیز اختلاسهای سرشاری میکرد و تعجب دیگران را به دلیل عـدم برخورد با او بر میانگیخت.91 در یکی از اسناد ساواک به سال 1344 از قول مهندس ریاضی، رئیس مجلس شورای ملی، در پاسخ به فردی که خواستار توصیهای به عالیخانی شده بود آمده است:«وزیر اقتصاد مـورد تـنفر عموم است و پانزده روز دیگر عوض خواهد شد و احتیاج به سفارش نیست.»92 با این حال عالیخانی چهار سال پس از این تاریخ عزل و به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد.
فساد اخلاقی
عالیخانی مـانند بـسیاری دیگر از مقامات و وابستگان به دربار با رسیدن به موقعیت سیاسی، اقتصادی و مدیریتی جدید بر دایره مفاسد خود افزود.وی در این زمینه به اندازهای پیش رفت که دفتر و محل کار خـود را در وزارت خـانه به این کار اختصاص داد.
عالیخانی که در مصاحبههای خود مدعی شده بود:«همواره در هر پستی که باشد درب اتاقش را به روی تمام مردم باز گذارده و نخواهد گذاشت کسی از او رنجیده خاطر گردد.»93طـی دورانـ وزارت بـرای پیشگیری از به هم خوردن خـلوت خـود،از پذیـرفتن مراجعین خودداری میورزید و بیشتر آنان باید با ایرج علومی،مدیر کل دفتر وزارتی مواجه میشدند.
علومی از دوستان و همراهان نزدیک عالیخانی بـه شـمار مـیآمد و در ایجاد محیطی مناسب برای عیش و عشرت رئیس خـود بـیشترین نقش را ایفا میکرد.94 ساواک در گزارشی ضمن تأیید روابط نامشروع عالیخانی با بانوان وزارت خانه و سایر زنان تأکید میکند که فـردی بـهنام عـلومی95 رئیس دفتر مخصوص عالیخانی در این زمینه فعالیت زیادی دارد.این گـزارش تصریح دارد که عالیخانی دو تن از زنان وزارت خانههای دربار و کشور را به وزارت خانه اقتصاد منتقل نمود که آنها بیش از سـایران در ایـن زمـینه فعالیت داشتند.96
در بحبوحه تغییر دولت از علم به منصور،ساواک در توصیف او ضمن آنـکه عـلاقهمندی وی را به مقام و قدرت،شهرت و پول،زیاد ارزیابی کرده علاقه او به زنان را خیلی زیاد دانسته، نقطه ضـعف او بـر شـمرده است.97
اخبار مرتبط با فساد اخلاقی عالیخانی به اندازهای گسترش یافت کـه بـین کـارمندان وزارت اقتصاد دهان به دهان میگشت.
ساواک در این باره مینویسد:«بین کارمندان وزارت اقتصاد شـایع گـردیده دکـتر عالیخانی وزیر اقتصاد صبحها در دفتر کار خود واقع در ساختمان وزارت گمرکات و عصرها در دفتر وزارتی واقـع در سـاختمان وزارت صنایع حضور مییابد و به کارها رسیدگی میکند و خانمی که سمت منشیگری او را در ساختمان وزارتـی دارد از بـین بـانوان یا دوشیزگان کارمند وزارت صنایع یک نفر را انتخاب و عصرها به دفتر دکتر عالیخانی در وزارت اقتصاد مـیآورد و مـشارالیه نیز به عنوان رسیدگی به کارها از پذیرفتن کارمندان و یا اشخاص خودداری و مشغول تـفریح و عـیش و نـوش میگردد. توضیح اینکه کارمندان این مطلب را با اطمینان کامل و به صورت زنندهای برای اشخاص خـارج از وزارت اقـتصاد توصیف و تعریف مینمایند.»98
عالیخانی علاوه بر جلسات بزم خصوصی،در جلسات چند نـفره بـا دوسـتان نزدیک خود هم شرکت میکرد که در برخی از این جلسات،تصمیمات سیاسی نیز گرفته میشد.در یـکی ازگـزارشهای سـاواک آمده است:«به طوری که از یکی از رفیقههای مهندس روحانی وزیر آب و برق کـسب اطـلاع شده مدت بیست سال است دکتر آموزگار، دکتر عالیخانی، مهندس روحانی و دکتر نهاوندی جلسات بزم مـاهانه بـا هم دارند و در این جلسات همه با رفیقههای خود شرکت میکنند و به بـادهگساری مـیپردازند. در این جلسات بزم، این عده تصمیم گـرفتهاند از یـکدیگر کـاملا حمایت کنند و فقط شاهنشاه را بشناسند و جز دسـتورات شـاهنشاه برنامه کسی را مورد اجرا قرار ندهند. رفیقه مهندس روحانی میگفت توافقی که ایـن عـده با هم کردهاند این اسـت کـه بعد از سـقوط دولت فـعلی مـوجبات نخست وزیری دکتر آموزگار را فراهم سـازند.»99 هـمچنین در یکی از اسناد لانه جاسوسی با اشاره به برخی ارتباطات «دورهای» مقامات رده بـالای رژیم شاه به ارتباط علینقی عـالیخانی با برخی از این دورهها تـصریح شده است.100
پانوشتها:
(1)-وی سال 1362 در تـهران درگـذشت.
(2)-شورای نویسندگان مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،کابینه حسنعلی منصور به روایت اسـناد سـاواک،مرکز بررسی اسناد تاریخی،تـهران-1383،ص 229.
(3)-هـمان،ص 229.
(4)-بـرادران عالیخانی در اسناد ایـن گـونه معرفی شدهاند: الف-تـقی عـالیخانی،مهندس برق و مکانیک و مقاطعه کار آسفالت و جادهسازی اخیرا با نفوذ برادرش مقاطعههای کلانی گـرفته و وضـعش خوب شده است.
ب-باقر عالیخانی-شـغلی نـدارد،سابقه شـرارت و سـرقت و کـلاهبرداری دارد و حتی پدرش از وی شکایت نـموده و چند مرتبه زندانی شده است.
ج-مسعود عالیخانی-تخصص در دامپروری و در اسرائیل این تخصص را پیدا نموده اسـت.در دامـداری بهاءالدین کهبد، در ملارد و کرج بـه دامـها رسـیدگی مـیکرده،در حـال حاضر بانفوذ بـرادرش بـا عدهای از اسرائیلیها کار میکند.
د-سعید عالیخانی-دانشآموز است و در منزل وزیر-علینقی عالیخانی-تحصیل میکند.(همان،صـص 230-229.)
(5)-هـمان،ص 229.
(6)-مـمکن است وی همان باقر عالیخانی بوده باشد کـه طـبق اسـناد چـند مـرتبه بـه زندان افتاده است.
(7)-کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد و مدارک ساواک،ص 229.
(8)-همان،ص 230.
(9)-همان،ص 239،نقل از سند 34588/20''5،مورخ 10/2/48.
(10)-همان،ص 240،نقل از سند 25350/20''4،مورخ 7/10/49.
(11)-وی با معرفی هما زاهدی همسر داریوش هـمایون و نماینده مجلس شورای ملی به عضویت باشگاه ورزشی شاهنشاهی درآمد(همان،ص 241).
(12)-عاقلی،شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران،ج 2،تهران،نشر علم و نشر گفتار،1380،ص 983.
(13)-بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونـده عـلینقی عالیخانی،سند مورخ 16/5/48.
(14)-همان،سند شماره 902،مورخ 16/5/48.
(15)-همان،سند شماره 312،مورخ 22/12/41.
(16)-ر.ک:تمیمی،فرخ،«دکتر عالیخانی نه در کسوت وزارت»،شمـ 1(1342 ش)،مجله خوشه،ص 25«چهره جدید کابینه»،صبح امروز،شمـ 54(13/12/1341)؛«خصوصیات روحی و اخـلاقی چـهرههای برجسته سال 1342»، چهرههای آشنا،سیاکزار فیروزان،ناشر احد رشتیزاده،1343،صص 31-32.
(17)-مطبوعات عصر پهلوی،روزنامه آیندگان،کتاب ششم،تهران،مرکز اسناد تاریخی،1382،ص 66.
(18)-همان،ص 101.
(19)-وی در شـرکتهایی مـانند فرآوردههای نسوز و شرکت آلوپن هم سـهیم بـود.
(20)-پرونده علنقی عالیخانی،سند شماره 346،مورخ 6/3/55.
(21)-همان،سند مورخ 4/5/52.
(22)-تحلیلهای عالیخانی در این قسمت از کتاب میتواند جداگانه مورد بررسی قرار گیرد.
(23)-نام این وزارتخانه در اوایـل،وزارت بـازرگانی و صنایع و معادن بود کـه بـعدها به وزرات اقتصاد تغییر یافت.
(24)-عالیخانی در کابینههای 96 تا 102 پس از مشروطه عضویت داشت.
(25)-کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک،ص 235.
(26)-عالیخانی،علنقی،خاطرات،تهران،نشر آبی،1382،صص 5-4.
(27)-همان،صص 182-203 و 204.
(28)-همان،صص 20-15.
(29)-همان،ص 134 پرونـده عـلنقی عالیخانی،سند شماره 23485.
(30)-وی در زندان لشکر دو زرهی در اواسط دهه 1330 مشاهده شده است که برخی زندانیان سیاسی آن دوره مانند شیخ مصطفی رهنما این موضوع را تأیید کردهاند.
(31)-خاطرات علینقی عالیخانی،صص 145-142.
(32)-پرونده علینقی عـالیخانی،سـند شماره 7092/326 مـورخ 20/10/43.
(33)-همان،سند شماره 547/300،مورخ 3/9/44 و سند شماره27391/322،مورخ 17/6/45.
(34)-میلانی،عباس،ابو الهول ایرانی،تهران،نشر پیکان،چ دوم،1380،ص 268.
(35)-کابینه حـسنعلی منصور،صص 239-238.
(36)-همان،ص 239،سند شماره 348/20 هـ 5،مورخ 9/3/48.
(37)-همان،ص 239،سند شماره 53095/20 هــ 5،مـورخ 5/4/48.
(38)-هـمان،ص 239،سند بدون شماره مورخ 28/4/48.
(39)-همان،ص 239،سند 45695/20 هـ 7،مورخ 1/5/48.
(40)-ر.ک:«رئیس دانشگاه تهران تغییر یافت»،روزنامه خراسان،شمـ 5805(29/4/48)،ص 1.
(41)-پرونـده عـلینقی عالیخانی،سند شماره 4565/20،مورخ 31/4/48.
(42)-دکتر فضل اللّه رضا متولد1296،ریاضیدان،رئیس دانشگاه تـهران و رئیـس دانـشگاه آریامهر(صنعتی شریف)و نماینده ایران در کانادا.
(43)-پرونده علینقی عالیخانی،سند شماره 45695/20،مورخ 1/5/48.
(44)-همان،سند شـماره 46611/20،مورخ 17/6/48.
(45)-طباطبایی،محمد حسن،نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران،تهران،مرکز اسـناد انقلاب اسلامی، 1380،ص...
(46)-همان.
(47)-هـمان،ص 123.
(48)-پرونـده علنقی عالیخانی،سند شماره 35532/20،مورخ 31/4/48.
(49)-همان،سند شماره 175/351،مورخ 28/1/50.
(50)-کابینه حسنعلی منصور به روایت ساواک،ص 240.
(51)-همان،ص 240،سند 8525/20''15،مورخ 7/5/50.
(52)-در کتاب مطبوعات عصر پهلوی،روزنامه آیندگان،ص 116 از عضویت عالیخانی در گروهی بهنام«انجمن»هم یـاد شده است.
(53)-نجاتی،سرهنگ غلامرضا،تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران،تهران،نشر رسا،1371،ص 153.
(54)-همان،ص 153.گفتنی است پان ایرانیستها با ایدئولوژی ناسیونالیستی خود اعتقاد داشتند که جهان به ناسیونالیسم آگاه میگراید و جنبشهای مـلی فـقط با عناصر مؤمن نه ناسیونالیسم به سوی پیروزی رهبری میشود.به عقیده ناسیونالیستهای پان ایرانیست،زمان آن رسیده که نیروهای ناسیونالیست،با تجمع عظیم خود،یعنی ایجاد یک جبهه ناسیونالیستی کـه دربـردارنده و نمایشدهنده همه نیروهای آگاه ناسیونالیست ایران باشد،رهبری مبارزاتی فردای ایران را در دست گیرند.
(55)-این حزب به توصیه شاه و محوریت حسنعلی منصور تأسیس شد و در تلاش بود تا از خلا سیاسی احـزاب مـردم و ملیون بهرهبرداری کند.حزب ایران نوین پیش از رسیدن به حکومت،در پی جذب افراد مختلف از هر گروه و طبقهای بود.پس از منصور،عطاء اللّه خسروانی و هویدا به دبیر کلی آن منصوب شدند.
(56)-خـاطرات عـلینقی عـالیخانی،ص 182.
(57)-همان،صص 183-185.
(58)-پرونده علینقی عـالیخانی سـند شـماره 571/321،مورخ 3/10/42.
(59)-همان،سند شماره 1994/326،مورخ 28/7/43.
(60)-همان،سند شماره 43163/321،مورخ 3/12/43.
(61)-در مقطعی از نخستوزیری عالیخانی به صورت ضعیف سخن به میان آمده است.ر.ک:حـسنعلی مـنصور بـه روایت اسناد ساواک،ص 238.
(62)-پرونده علینقی عالیخانی،سند شـماره 33178،مـورخ 10/11/46.
(63)-همان،سند شماره 3274،مورخ 13/8/47.
(64)-همان،سند شماره 7953/922،مورخ 28/8/47.
(65)-همان،سند مورخ 13/5/44.
(66)-همان،سند شماره 3664،مورخ 15/8/50.
(67)-امیر عباس هویدا بـه روایـت اسـناد ساواک،مرکز بررسی اسناد تاریخی،تهران،1383،ص 518.
(68)-حسنعلی منصور به روایـت اسناد ساواک،ص 235.
(69)-همان،سند شماره 15194،مورخ 24/6/44.
(70)-همان،سند شماره 25371/20،مورخ 12/5/48 و سند مورخ 23/10/43 و سند شماره 15194.
(71)-خاطرات علینقی عالیخانی،صـص 185-183.
(72)-پرونـده عـلینقی عالیخانی،سند شماره 73311/20،مورخ 19/4/52.
(73)-همان،سند شماره 323،مورخ 6/3/44.
(74)-همان،سند شـماره 381/300،مـورخ 8/8/44.
(75)-همان،سند مورخ 23/10/43.
(76)-همان،سند شماره 85377/20،مورخ 26/5/50.
(77)-همان،سند شماره 35095/20،مورخ 5/4/48.
(78)-همان،سند شماره 25371/20،مورخ 12/5/48.
(79)-کـابینه حـسنعلی مـنصور به روایت اسناد ساواک،ص 239.
(80)-همان،صص 240-239،نقل از سند 25371/20''8،مورخ 12/5/48.
(81)-پرونده علینقی عـالیخانی،سـند شـماره 118/302،مورخ 23/5/44.
(82)-همان،سند مورخ 23/10/43.
(83)-همان،سند شماره 670/322،مورخ 21/4/44.
(84)-همان،سند شماره 11288/20،مورخ 13/5/44.
(85)-خاطرات عـلنقی عـالیخانی،ص 91.
(86)-پرونـده علنقی عالیخانی،سند شماره 55/300،مورخ 10/6/44.
(87)-همان،سند شماره،8417/20،مورخ 9/4/43.
(88)-کابینه حسنعلی منصور به روایـت اسـناد ساواک،ص 239.
(89)-پرونده علینقی عالیخانی،سند شماره 27705،مورخ 3/6/50 و سند شماره 47708/20 مورخ 12/7/50.
(90)-همان،سند شـماره 36218/20،مـورخ 3/6/48.
(91)-کـابینه حسنعلی منصور به روایت ساواک،ص 240.
(92)-پرونده علنقی عالیخانی،سند شماره 287/300،مورخ 11/7/44.
(93)-کریم رشتیزاده و احـد رشـتیزاده،بازیگران روی صحنه،چاپخانه نقش جهان،1343،صص 55-53.
(94)-پرونده علیقی عالیخانی،سند شماره 34301/20،مورخ 28/11/46.
(95)-ایـرج عـلومی بـعدها در دانشگاه تهران هم همراه و یاور نزدیک عالیخانی بود.وی آن گونه که عالیخانی در صفحه 53 خاطرات خود گـفته اسـت توسط احسان نراقی،رئیس مؤسسه علوم اجتماعی،به وی معرفی شد.علومی سـمتهایی مـانند مـعاونت وزارت بازرگانی و استانداری سمنان را نیز در سوابق خود دارد.
(96)-پرونده علینقی عالیخانی،سند شماره 25197،مورخ 21/11/42.
(97)-کابینه حسنعلی مـنصور بـه روایـت اسناد ساواک،ص 235.
(98)-پرونده علینقی عالیخانی،سند مورخ 8/10/42.
(99)-فردوست،حسین،ظهور و سقوط سـلطنت پهـلوی،ج 2،تهران،اطلاعات،1371،ص 512.
(100)-دانشجویان پیرو خط امام،اسناد لانه جاسوسی،دفتر انتشارات اسلامی،جلد 20،ص 67.
فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره 10؛ زمستان 1384؛ صص 143 تا 166
نظرات