آخرین سخنرانی قطبزاده قبل از اعدام
27 بازدید
۲۴ شهریور ۱۳۶۱ به حکم دادگاه انقلاب ارتش، قطبزاده به جرم انجام کودتا در زندان اوین تهران اعدام شد. قطب زاده در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم اعدامش، با تأکید که این سخنان تأثیری در حکمش ندارد به سخنرانی در جمع زندانیان اوین پرداخت، متن آن سخنرانی خواندنی در صفحات 124 تا 127 از کتاب « انقلاب اسلامی و شش کودتای شکست خورده » به رشته تحریر درآمده است و مطالعه آن خالی از لطف نیست:
پس از دستگیری صادق قطب زاده، دادگاه انقلاب ارتش با عنایت به اتهامات وی، او را به عنوان یاغی و یکی از مصادیق بسیار روشن مفسد، محکوم به اعدام کرد. قطب زاده در آخرین لحظات اجرای حکم اعدامش، در جمع زندانیان اوین سخنرانی کرد که شرح آن چنین بود: «خواهران و برادران عزیز، غرض از این بحث و گردهمایی که به طور مختصر و فشرده عرض می کنم. جریان واقعه ای است که اتفاق افتاده و من در آن جریان بوده ام و به یک سلسله جمع بندی هایی رسیده ام. محاکمه من پایان پذیرفته و آن چه که می گویم برای امر خاصی نیست، فقط چیزی است که در دادگاه هم گفته ام و برای روشن شدن اذهان شما می باشد.
واقعه ای که من در آن شرکت داشته ام در حقیقت براندازی حکومت بود، حکومت جمهوری اسلامی. من مخالف یک عده ای بودم که اعتقاد داشتم نباید در رأس کارها باشند. در این رابطه با دو محور همکاری کردم، یک محور نظامی بود و دوم محور روحانیت که آقای شریعتمداری بود. پس از دستگیری همان طور که گفتم قرار هم بر این بود که سران دستگیر بشوند و حکومت و نه نظام عوض بشود. بعد از دستگیری و بعد از کسب اطلاع که این عده اشخاص و گروه نظامی روابطی با خارج از کشور داشته اند _ بدون اطلاع من _ با ساواکیها و عمدتا سلطنت طلب ها و دیگران که من اطلاع نداشتم، بر من این دو مسأله روشن شد: یکی این اشتباه که با عده ای که انسان نمی شناسد و تحقیق نکرده تمام عیار، وارد هیچ کاری نشود چه درست و چه نادرست و یکی که اصولا این نحوه برخورد و تغییر وضع به صورت نظامی و با زور و بدون قانون اساسی انجام شود، این عمل من حیث هو غلط است. و باید اگر مخالفتی داشتم از طریق قانونی عمل می کردم و می رفتم جلو و عواقب کار را هم می پذیرفتم. اما این که آدم کسی را نمی شناسد با آن همکاری می کند، نتیجه همین است که می بیند. شاید بعضی ها بگویند اگر می شناختی باز می رفتی؟ که جوابش همین نکته دوم است که گفتم کار من حیث هو غلط است.
اما برای این که چرا این بد است که آدم با کسی که نمی شناسد وارد ماجرا شود، وقتی آدم می بیند که این ها رابطه داشتند با خارج مثلا با آریانا و احیانا سیاست های خارجی؛ آدم متوجه می شود که بدون این که بخواهد وارد ماجرایی شده که سیاست آن در دست آمریکا و دیگران است. وقتی ما وارد کاری شدیم که چاره ای برای چاره کردنش نبود، آن وقت این شرمندگی برای این که کسی که عمرش را برای جمهوری اسلامی گذاشته باید در کنار کسانی قرار بگیرد که با جمهوری اسلامی مخالف هستند و با خارج ارتباط دارند.
دوم شکر گزاری از این که این ماجرا موفق نشد ولو این که در این کار آدم جانش را بگذارد. چون این طور که اطلاعات رسید موقعی که من در زندان بودم، برای من مسلم است که اگر ما موفق می شدیم قسمت اعظم کار روی دوش من بود _ البته قسمت سیاسی آن _ ولی کسانی که در طول همکاری حاضر نشدند واقعیت های خود را عرض کنند و بگویند که به کجا و به کی وابسته هستند _ یعنی خلاصه دروغ گفتند دیگر_ نمی شد بهشان اعتماد کرد و بعد از این پیروزی چون یک عده ای هم کشته می شدند و از بین می رفتند و ما را از بین نمی بردند، چون عناصر تشکیل دهنده بودیم و مخالف جمهوری اسلامی هم بودیم، می شدیم دلال مظلمه و دستمان خدای ناکرده به خون یک عدهای آغشته می شد. که این مسأله هم جنبه شکر گزاری است که من شکر کرده ام به درگاه خداوند که عامل این جنایت نشده ام و دلال یک جنایت نبوده ام. این یک واقعیت است، بلکه دلال پیروز سیاست های امریکا هم نشده ام و من هیچ وابستگی نداشته ام و یک سری اعتقادات مذهبی هم داشتم ولی در هر صورت به آن جهت سوق داده می شد، چه می خواستم و چه نمی خواستم، حالا هر آدم عاقل شرافت مندی به این نتیجه می رسد که خدایا شکر که این جریان موفق نشد و ما در یک هجل جنایت بار خارجی قرار نگیریم و شرمندگی از این بابت است که یک مقدار نیرو و وقت خود و دوستانمان را از دست دادیم. این حرف ها را هم از این جهت گفتم که حرف هایی که به طور مختصر در دادگاه گفتم، به طور گسترده با شما دوستان و دیگرانی که می خواهند بدانند، بگویم.
این حرف هایی هم که من زده ام، در دادگاه هم گفته ام بدون این که تقاضایی داشته باشم و یا مسأله ای باشد. از خداوند متعال شکر گزارم، واقعا هم شرمنده ام که در این وضع قرار گرفته ام و امید دارم که خداوند همه ما را هدایت کند و عاقبت ما هم ختم به خیر شود و مهم است که آدم عاقبتش ختم به خیر شود که عاقبت بنده هم ختم به خیر شد؛ البته تا این لحظه، چرا؟ چون از این بابت که وارد یک جنایت و یک وابستگی ای نشده ام، حالا بعد از این هم خدا به ما رحم کند و من می خواهم صادقانه بگویم، این نظر من بوده و خدا هر طور بخواهد همان طور می شود. »
پس از سخنرانی قطب زاده حضار شعار می دادند: جماران گلباران / قطب زاده تیر باران
نظرات