روایت آمریکا از ارزان تمام شدن کودتای ۱۲۹۹ برای انگلیس
7 بازدید
انگلیسی بودن یا نبودن کودتای رضاخان در سوم اسفند ۱۲۹۹، در سالهای اخیر بارها به بحث گذاشته شده است. روایت دیپلماتهای آمریکایی که به لحاظ راهبردی به انگلستان نزدیک بودند، تردیدها را کنار خواهد زد. خاصه زمانی که این روایتها در اسناد رسمی همان زمان آمده باشد. مقاله «اوضاع سیاسی ایران از قرارداد ۱۹۱۹ تا کودتای ۱۲۹۹، به روایت دیپلماتهای آمریکایی» به قلم دکتر محمدقلی مجد بر اساس چنین اسنادی روایتی متقن ارائه داده است. فرازهایی از این مقاله را در ادامه میخوانیم:
لرد کرزن، وزیر خارجه انگلیس، در تاریخ ۲۵ آبان ۱۲۹۹/ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۰ سخنرانی بلندبالا و مهمی را در مجلس اعیان انگلیس در مورد ایران ایراد کرد. او برای دفاع از قرارداد ۱۹۱۹ به موضوعات مختلفی پرداخت که یکی از آنها در مورد قزاقها و برکناری افسران روسی بود. سیاست کلی کرزن در آن مقطع خروج نیروهای نظامی انگلیس به منظور کاهش هزینهها، تسلط و استفاده از نیروهای قزاق برای تأمین منافع انگلیس بود. البته روشن است که کرزن به روایتی انگلیسی ماجرا را تعریف میکند تا سیاستهای استعماری خود در ایران را توجیه کند؛ به خصوص در جایی که برکناری استاروسلسکی را به شاه ایران نسبت میدهد و استعفای مشیرالدوله را به اختلافش با شاه معرفی میکند. در حالی که ماجرا برعکس بود و شاه و رئیسالوزرا تحت فشار آیرونساید و نیروهای انگلیسی قرار داشتند. بخشهای مربوط به سیاست نظامی کرزن در این مقطع، که در سخنرانی او منعکس بود، چنین است:«نیروهای ما در حدّ فاصل میان همدان تا قزوین در جبههای پهناور مشغول دفاع از مواضع خود هستند. ما هرگز آنها را برای جنگیدن با بلشویکها به ایران و یا جای دیگری نفرستادهایم. نه سیاست و نه اهداف ما چنین کاری را ایجاب نمیکند. دفاع از ایالتهای شمالی ایران در برابر بلشویکها بر عهده دیویزیون قزاق گذاشته شده است و همانطور که بارها ذکر شد، این دیویزیون چندین سال پیش با استفاده از چند هزار سرباز شکل گرفت که با نام قزاق شناخته میشوند، زیرا یونیفرمی به شکل یونیفورم قزاقها به تن میکنند و فرماندهی آنها به دست افسران روسی بود. این نیرو که مدتی در برابر تحرکات بلشویکها در سواحل جنوبی خزر مقاومت کرد، تحت فرماندهی سرهنگ استاروسلسکی رهبری میشد. ناگهان به ما خبر رسید که این افسر به همراه دیگر همقطاران خود طی یک عملیات جنگی در برابر نیروهای بلشویک همگی عقبنشینی کردهاند؛ این در حالی بود که هیچ مقاومتی در برابر حمله نیروهای اشغالگر از خود نشان ندادند؛ همین افسر ارشد در ایران بارها علیه انگلستان دست به فعالیت زده و تبلیغات دروغین به راه انداخته است. همچنین گواهان بسیاری او را به اختلاس در اموال دولتی متهم میکنند. همان طور که عالیجنابان مستحضر هستید این فرمانده روسی و دیگر همکارانش از افسران رژیم تزاری هستند و از این پس نمیتوان آنها را چیزی جز تهدید برای ایران و انگلستان دانست. باتوجه به همین ملاحظات چند هفته پیش شاه تصمیم گرفت به ادامه کار این متحد خطرناک خاتمه بخشد. تصمیم اعلیحضرت از جانب ژنرال آیرونساید حمایت شد. ژنرال که به صلاحیت و هوشیاری مشهور است چندی پیش وارد ایران شد. در حال حاضر ژنرال آیرونساید فرماندهی نیروهای انگلیسی در قزوین را بر عهده دارد (۳۶۰۰ نفر)، و با استفاده از فرصت پیشآمده میبایست خود را از شرّ افسران نالایق و خیانتکار روسی خلاص کرده و دیویزیون قزاق را تحت فرماندهی افسران انگلیسی مجدداً سازماندهی کند. این افسران انگلیسی مدتی است که در تهران مستقر شدهاند... با این حال، رئیسالوزرا که با تصمیم شاه مخالف بود استعفا داد و فرد دیگری جای او را گرفت. وزیر جانشین نیز مدت زیادی دوام نیاورد و خیلی زود از سمت خود کنارهگیری کرد... اوضاع سیاسی از این قرار است. با تسلیم شدن و کنارهگیری سرهنگ روسی و همکاران او، ما موقتاً مسئولیت فرماندهی و سازماندهی دیویزیون قزاق را به شیوهای که ذکر کردم، بر عهده گرفتیم، با این شرط که دولت ایران در موعد مقرر حقالزحمه ما را پرداخت کند. این نیرو، تنها نیروی ایرانی است که میتوانیم از آن انتظار داشته باشیم از ایالتهای شمالی و مرزهای شمال غرب کشور حفاظت کند. با توجه به شرایط فعلی، این نیرو میتواند هسته ارتشی را تشکیل دهد که در پی ایجاد آن هستیم... همانطور که اشاره شد، نیروهای ما در قزوین مستقر شدهاند. ما صریحاً به دولت ایران اعلام کردهایم که نمیتواند به ادامه حضور نامحدود نیروهای ما در این بخش از کشور، تکیه کند.(دیویس، ۲۴ نوامبر ۱۹۲۰).
اسکینر، کنسول آمریکا در لندن، در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۰ چنین مینویسد:«افتخار دارم که گزارش کنم در هجدهمین جلسه مجلس عوام از نخستوزیر خواسته شد به سؤالات زیر پاسخ دهد: آیا از منابع مالی انگلیسی برای کمک به دیویزیون قزاقهای ایرانی، وجهی پرداخت شده است؟ در برابر چه میزانی از آرا با پرداخت این کمک مالی توافق شده است؟ آیا این وجه در برآوردهای هیچیک از وزارتخانهها قرار گرفته است؟ مبلغ وجه پرداختی در این زمینه چقدر است؟ پاسخ رسمی آقای لوید جرج از این قرار است: پس از پایان جنگ تاکنون، انگلستان مبلغ ۳۹۲۶۰۰ پوند به ایران کمک مالی کرده است. دولت هند نیز مبلغ مشابهی را به ایران پرداخت کرده است. برآورد هزینههای انگلستان در این ماجرا در دفتر برآورد خدمات متفرقه جنگی انجام شده است»(اسکینر، ۲۲ نوامبر ۱۹۲۰). به عبارت دیگر، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹/ ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ برای انگلیس بسیار ارزان تمام شد.
پس از آنکه اخبار رویترز در ۷ آذر ۱۲۹۹/ ۲۸ نوامبر ۱۹۲۰ سخنرانی کرزن را منتشر کرد، کالدول، وزیرمختار آمریکا در تهران، نیز به این اظهارات واکنش نشان داد و در گزارش خود به وزارت امور خارجه آمریکا به تحلیل «استدلالهای مغالطهآمیز» کرزن پرداخت. بخشهایی از گزارش کالدول چنین است:«مستحضر هستید که اخبار رویترز یک نشریه انگلیسی است و زیر کنترل و سانسور دقیق سفارت انگلیس در تهران چاپ و منتشر میشود. شاید لازم باشد به بعضی از استدلالهای مغالطهآمیز لرد کرزن در مجلس اعیان اشاره کرده و زبانبازی بیش از اندازه او را آشکار سازیم. وزیر امور خارجه انگلستان از اعتماد سیساله «تمام وزرا و دولتمردان ایران» به او سخن به میان آورده است؛ مقاماتی که او را «دوست حقیقی و ثابتقدم ایران» میدانند. در پاسخ باید گفت مردم ایران، مؤدبترین و نرمخوترین مردم دنیا هستند و بسیاری از ایشان هرگز نظر واقعی و صریح خود را در مورد سیاستهای جناب لرد اعلان نکردهاند. به همین دلیل ایرانیان آگاه و با بصیرت در برخورد با وی و سیاستهای او در ایران همواره با شک و تردید رفتار میکردهاند. جناب لرد اظهار داشتهاند: در قرارداد اخیر انگلستان - ایران «به صورت قطعی و صریح استقلال ایران را به رسمیت شناخته و آن را تضمین میکنیم». ناظران ایرانی میدانند که این تضمین، تکرار بیهوده قول و قرارهایی است که پیش از این نیز بارها زیرپا گذاشته شده؛ به خصوص در قرارداد ۱۹۰۷ انگلیس - روسیه که ایران به مناطق نفوذ تقسیم شد و هیچیک از این وعدهها هرگز عملی نشد... وزیر امور خارجه انگلستان با اشاره به سقوط وثوقالدوله، جانشین او یعنی مشیرالدوله را «مخالف» قلمداد کرد. شاید بهتر بود که از فرار مخفیانه وثوقالدوله نیز صحبت کند. وثوق به دلیل ترس از خشم عمومی مجبور شد فوراً ایران را ترک کند. وی در دوران تصدی خود نیز به ندرت در انظار و اماکن عمومی دیده می شد و با اینکه گروه کاملاً مسلحی از او حفاظت میکردند، همواره از جان خود بیم داشت و خود را در معرض ترور میدید. این در حالی بود که جانشین او یعنی مشیرالدوله بدون همراهی محافظین مسلح در خیابانها رفت و آمد میکرد و مورد احترام همه مردم قرار داشت... اشاره وی [کرزن] به برکناری سرهنگ استاروسلسکی و دیگر افسران روسی و عملکرد نیروهای قزاق ایران علیه بلشویکها، برای کسی که از حقایق خبر داشته باشد، مضحک و خندهآور است. البته ممکن است که این افسر روسی در به راه انداختن «تبلیغات ضدانگلیسی» دخیل بوده و مظنون به اختلاس از اموال دولتی هم باشد؛ اما گناه اصلی او همان اولی [=تبلیغات ضدّ انگلیسی] است. بر کسی پوشیده نیست که انگلستان یک سال تمام سعی میکرد از شرّ استاروسلسکی خلاص شود؛ اما کلنل سیاستمداری زیرک و ماهر بود و خود را به شاه و دیگر مقامات ارشد کشوری حتی وثوقالدوله بسیار نزدیک کرده بود. همچنین «این شاه نبود که تصمیم گرفت به خدمت او پایان دهد»، بلکه انگلیسیها از فرصت سوءاستفاده کردند. فرصتی که مدت زیادی به انتظار آن بودند تا بتوانند کنترل نیروهای قزاق را در دست بگیرند. «اعلیحضرت در اینباره هیچ تصمیمی» نگرفت. در واقع کلنل به همراه نیروهای قزاق خود مستقیماً به نیروهای بلشویک در شمال ایران حمله کرد و موفقیت بزرگ و درعین حال آسانی کسب کرد و توانست بلشویکهای مستقر در این منطقه از ایران را کاملاً قلع و قمع کند. هنگام بازگشت به تهران همچون قهرمانی فاتح مورد استقبال قرار گرفت و اعلیحضرت یک قبضه شمشیر الماسنشان و درجه ژنرالی به او اعطا کرد. سپس از او خواست که از مسیر قزوین به رشت برود و این منطقه را از لوث وجود بلشویکها پاک کند. من به خوبی مطلعم که وی پیش از ترک تهران محرمانه با شاه دیدار کرد و به شاه گفت که اگر تهران را ترک کند، دسیسههای همیشگی علیه او و جایگاهش دوباره آغاز خواهد شد و به همین خاطر او میترسد که حتی برای مدتی کوتاه تهران را ترک کند. از اعلیحضرت خواست که او را مطمئن سازد که در غیاب او با قدرت تمام در مقابل این توطئهچینیها بایستد. اعلیحضرت به او امر فرمودند که به راه خود ادامه دهد و او را از حمایت شاهانه و دوستی خود مطمئن ساختند و خاطرنشان کردند که کلنل بر جایگاه خود باقی خواهد ماند. زمانی که کلنل به تهران بازگشت، نخستوزیر فعلی (سپهدار اعظم) از او خواست که فوراً پست خود را ترک کند و به او گوشزد کرد که انگلستان خواهان استعفای او است. کلنل عرض حال خود را نزد شاه برد و او نیز شانههایش را بالا انداخت و گفت:«از دست من چه کاری برمیآید؟ من در دستان انگلیسیها فردی بدون اختیار و توانایی هستم. صادقانه به تو قول دادم، اما من چیزی جز یک عروسک خیمهشببازی نیستم.» عجیب است که هیچگونه تفحصی در مورد اتهامات استاروسلسکی نشده و گزارشی در این مورد منتشر نشده است و به نظر نمیرسد که چنین کاری هم صورت پذیرد... در همین شرایط ناگوار، انگلستان ناگهان لازم میبیند که اعلام کند نیروهایش را از ایران خارج میکند؛ آن هم در شرایطی که تقریباً پس از پنج سال اشغال خاک ایران توسط ارتش انگلستان، همین یک بار است که ایران به حضور چنین ارتشی برای امنیت و تمامیت ارضیاش نیاز دارد. خیلیها معتقدند که این تهدید به خروج ارتش انگلستان، که ایران را در معرض تعرض بلشویکها قرار میداد، به ویژه اگر انگلستان کمک مالی خود را هم به نیروی قزاق ایران قطع میکرد، فقط برای فشار بر ایران بود تا به اصطلاح «قرارداد» را بپذیرد.(کالدول، ۲۹ نوامبر ۱۹۲۰).
منبع: مقاله «اوضاع سیاسی ایران از قرارداد ۱۹۱۹ تا کودتای ۱۲۹۹، به روایت دیپلماتهای آمریکایی»؛ دکتر محمدقلی مجد؛ فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره ۶۸
نظرات