چه وقت می‌شود به نظام اعتراض کرد


2009 بازدید

چه وقت می‌شود به نظام اعتراض کرد

خبرگزاری فارس - گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ درباره حضرت امام خمینی(ره) کتاب های بسیاری به چاپ رسیده و نویسنده های زیادی قلم زده اند. به تازگی کتابی در 320 صفحه ارائه شده که بازنویسی مینی‌مال بخشی از خاطرات حضرت امام خمینی(ره) است. متن این کتاب بسیار ساده و با پرهیز از حواشی معمول این‌گونه متون نگاشته شده و خاطرات به چهار بخش کلی "انقلاب"، "جمهوری اسلامی"، "جنگ تحمیلی" و "رحلت" تقسیم شده اند.

9 برش از کتاب را می خوانید؛

*

یکی که سابقه آشنایی هم با آقا داشت، ساز مخالف می زد. آقا گفت: «برو خودت را بساز و به علم و عمل مسلح شو تا مردم حرفت را بخرند و به حرف هایت اعتقاد پیدا کنند. آن وقت اگر اعتراض به نظام داشتی، وظیفه داری ظاهر کنی». (ص199)

*

یکی پرسید: «آیا جنابعالی همه مصوبات شورای نگهبان را بلا استثناء تصویب می کنید؟» فوری گفت: «مگر خلافش ثابت شود». (ص204)

*

برای مشورت رفته بودیم پیشش. لازم بود یک کار سیاسی پنهانی بکنیم. دلایلمان را گفتیم. آقا گفت: «کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید.» (ص209)

*

آیت الله خامنه ای تازه از سفر برگشته بود. با هم رفتیم پیش آقا. آقا بهش گفت: «وقتی شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست، خیالم راحت شد». (ص211)

*

انتخابات مجلس بود. یکی از نمایندگان شورای نگهبان تخلفی کرده بود. من وزیر کشور بودم. دستور دادم دستگیرش کنند. احمدآقا زنگ زد ماجرا را پرسید. گفتم: «در انتخابات اخلال کرده و باید دستگیر شود. اگر آقا می فرمایند من به قانون عمل نکنم، اعلام کنید.» ده دقیقه بعد دوباره زنگ زد. گفت: «آقا می گوید طبق قانون عمل کنید. اما شورای نگهبان می گوید دیگر این تخلف تکرار نمی شود و می خواهند نماینده شان آزاد شود.» گفتم: «طبق قانون باید تا پایان انتخابات بازداشت باشد. اگر آقا می فرمایند ما به این قانون عمل نکنیم و آزادشان کنیم، اعلام بفرمایید.» ده دقیقه ای گذشت. احمدآقا دوباره زنگ زد. گفت: «آقا می گوید قانون را اعمال کنید.» (ص213)

*

از جبهه برگشته بودم. بلافاصله رفتم خدمت آقا. عمامه و قبا داشتم و لباس سربازی هم تنم بود. آقا که دید، گفت: «مایه افتخار است که یک روحانی لباس رزم تنش می کند.» بعد گفت: «این همان چیزی است که باید باشد». (ص248)

*

ناو آمریکایی آمده بود توی خلیج فارس. همه می دانستند معنای این کار جنگ مستقیم آمریکا علیه ایران است. مسئولان مملکتی جمع شده بودند توی جماران تا تصمیم بگیرند که چه کنند. آقا معمولا توی این جلسه ها نمی رفت، اما توی این جلسه شرکت کرد. همه نظر دادند و آخر سر هم نظر آقا را پرسیدند. گفت: «اگر من بودم، با ورود اولین ناو آن را هدف قرار می دادم.» بعد جلسه را ترک کرد. حاضران در جلسه دوباره رفتند پیش آقا تا درباره ی تبعات این تصمیم با او صحبت کنند. گفت: «اگر من بودم، اولین ناو آمریکایی را هدف قرار می دادم، ولی شما سران کشور بیشتر بحث کنید و پس از مشورت با کارشناسان نظامی تصمیم آخری که مصلحت نظام و مسلمانان در آن باشد را بگیرید.» (ص269)

که گرفتند آن تصمیم را که مخالف نظر امام بود. تا رسید به جایی که در مورد پذیرش قطعنامه:

«تا چند روز پیش نظرم غیر از این بود و امروز...» ... ص(270)

و داستان جام زهری که سر دراز دارد.

پرسیدم: «چرا قطعنامه را قبول کردید؟» چیزی نگفت. اولین بار بود که سوالم را بی جواب می گذاشت. با دست چشمانش را پوشاند. (ص272)

*

نکته جالب توجه کتاب این است که نویسنده در خاطرات از لفظ «آقا» برای امام خمینی استفاده کرده است و اکنون این لفظ خطاب به رهبر معظم انقلاب اطلاق می شود و چه به جا این انتخاب صورت گرفته. تصویری که مطالعه این کتاب و خاطرات رهبر کبیر انقلاب به مخاطب دست می دهد، با تصویری که اکنون پس از گذشت سی و چند سال از انقلاب در ذهن ها نقش بسته قابل شبیه سازی ست؛ تلاطم اشک ها و لبخندها، پیروزی ها و شکست ها، فتنه ها و بصیرت ها و ... در دریایی به نام انقلاب.

***

«تا همیشه آشنا»(تصویرهایی از زندگی امام خمینی) توسط انتشارات روزانه در آذر ماه سال جاری، و به قلم آقای محمود محمدی نسب روانه بازار کتاب شده است.

در دل این خاطرات ویژگی های منحصر به فرد امام خمینی(ره) در قالب روایت اتفاقات مختلف، نمایان است و نویسنده تلاش کرده، به کوتاه ترین شکل ممکن واکنش ها، گفتارها و عملکرد امام در مواجهه با وقایع مختلف را بیان کند. نویسنده بی آنکه مستقیما قضاوتی درباره وجوه مختلف شخصیت امام کرده باشد، ابعاد مختلف علمی و شخصیتی ایشان را به تصویر کشیده و قضاوت را به عهده خواننده گذاشته است.


فارس