ماجرای ترجمه کتاب سید قطب توسط آیت‌الله خامنه‌ای


ماجرای ترجمه کتاب سید قطب توسط آیت‌الله خامنه‌ای

ترجمه علاوه بر یکی از ابزارهای مهم انتقال دانش، فرهنگ و اندیشه میان ملت‌هاست ابزاری است که می‌تواند در ایام خاص و خفقان به عنوان یک گزینه راه‌گشا در محتوا از آن استفاده کرد. رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، از جوانی به اهمیت ترجمه واقف بود و خود در این زمینه فعالیت‌هایی داشته است. ایشان پیش از انقلاب، با انگیزه نشر اندیشه‌های اسلامی و انقلابی، به ترجمه برخی آثار مهم پرداخت. از جمله آن می‌توان به آینده در قلمرو اسلام نوشته سید قطب اشاره کرد.

در ادامه روایت جریان ترجمه این کتاب توسط ایشان را، از صفحات ۲۲۳ تا ۲۲۶ کتاب شرح اسم (زندگی‌نامه آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای) به قلم هدایت‌الله بهبودی آورده‌ایم.

کتاب «شرح اسم» توسط مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده است.
 

دور از دسترس ساواک

در سال ۱۳۴۴ش آقای خامنه‌ای ترجمه کتاب «المستقبل لهذا الدین» اثر سیدقطب را به پایان رساند و عنوان آن را چنین ترجمه کرد:«آینده در قلمرو اسلام». او بیشتر ماه‌های سال ۱۳۴۴ را در آسودگی از تعقیب شهربانی و ساواک گذراند. هر چند مکاتبات فراوانی در نیمه دوم سال ۴۳ برای یافتن او و جمع‌آوری اطلاعات تازه از فعالیت‌هایش میان شعب گوناگون ساواک انجام گرفت، اما نامه‌ای که مدیرکل اداره سوم به ریاست ساواک استان مرکز در اردیبهشت سال ۴۴ فرستاد و نوشت که «اداره دادرسی ارتش درباره نامبرده بالا به علت فقدان دلیل کافی قرار منع پیگرد صادر و قطعیت آن اعلام گردیده است» موجب شد که بی‌مزاحمتِ عوامل بیرونی در کار ترجمه المستقبل لهذا الدین باشد. این کتاب اتفاقی به دست او رسیده بود... آقای خامنه‌ای زمانی ترجمه المستقبل لهذا الدین را تمام کرد که سیدقطب زندانی بود، اما افکارش از مرزهای مصر عبور کرده، به بسیاری از کشورهای اسلامی رسیده بود. کدام ویژگی‌های فکری سیدقطب موجب شد که یک روحانی ۲۶ ساله در شمال شرق ایران، دست به ترجمه اندیشه‌های متفکری مصری بزند؟

نگاه سید قطب 

اول این که سیدقطب از اسلامی دم می‌زد که سر و کارش با اجتماع و سیاست بود. او به حاکمیت سیاسی اسلام اعتقاد داشت و آینده را در قلمرو آن می‌دید. او جهان غرب، و قلب تپنده آن، آمریکا را دیده بود و با شناختی که از کشورهای اسلامی داشت، می‌دانست تیغه‌های آخته فرهنگ غرب، در حال فرود بر ریشه‌های اعتقادی مسلمانان است. سیدقطب، ستیز با غرب را یکی از زمینه‌های ایجاد حکومت اسلامی بر می‌شمرد. این جمله از اوست:«حیات غرب بدون شک، هم لذیذتر است و هم راحت‌تر، ولی از نظر انسانیت، بهتر، والاتر و گرامی‌تر نیست... در غرب هیچ قیدی نیست و این را آزادی می‌نامند... بله، آزادی است، اما نه آزادی روح، بلکه آزادی بدن؛ آزادی حیوانیت، نه آزادی انسانیت.» سید قطب همان اندازه به ستیز با غرب مؤمن بود که به مبارزه با کمونیسم اعتقاد داشت. او فهمیده بود که روی خوش جهان غرب به اسلام، در حد مخالفتش با کمونیسم و جلوگیری از نفوذ آن در کشورهای مسلمان است. و نیز: «آنها اسلامی نمی‌خواهند که حکومت کند و اصولاً تحمل حکومت اسلامی را ندارند، چرا که وقتی اسلام حکومت یافت، امتی دیگر تربیت و ایجاد می‌کند و به ملت‌ها می‌آموزد که تهیه قدرت و قوه واجب است و طرد و نفی استعمار فرض است و کمونیست هم مانند استعمار آفتی است و هر دو دشمن هستند و تجاوزکار.» سید قطب هشدارهای جدی نسبت به صهیونیسم داشت. هر کجا دعوتی علیه اخلاق انجام می‌گرفت، هر جا جنگی علیه صلح رخ می‌نمود، دست صهیونیسم را دخیل می‌دانست. و در نهایت جایی نوشت:«شکی نیست علی‌رغم این دشمنی‌ها و کارشکنی‌ها، آینده در قلمرو اسلام است و ما اینک جهادی طولانی، دشوار و پرخطر داریم. این جهاد برای نجات فطرت از لابه‌لای انبوه ابرهای تیره و پیروز ساختن آن بر تیرگی‌هاست. باید برای این جهاد مجهز شویم و قوای فراوان آماده سازیم. تجهیزات لازم برای این جهاد فقط یک چیز است: آشنایی کامل با حقایق اسلام و فراگرفتن دین در سطح عالی آن.»*

آینده در قلمرو اسلام

آقای خامنه‌ای پس از پایان ترجمه، مقدمه آن را در فروردین ۱۳۴۵ نوشت. وی در این مقدمه از ضرورت نمایاندن اسلام با شکل نو، آن هم در زمانی که اندیشه‌های جدید فریبنده در حال ربودن غرایز نوطلب هستند سخن گفت و نوشت که هر چند جای تردید نیست که اسلام بر اورنگ حکم‌رانی جهان خواهد نشست، اما این باور نباید منجر به سهل‌انگاری ما شود؛ جاری بودن مظاهر دین میان مسلمانان، دلیل کافی برای شناخت آن نیست؛ اکتفا به مقررات شخصی و بی‌خبر ماندن از برنامه اسلام برای همه شئون زندگی، همانا نشناختن این دین آسمانی است. در ادامه، موضوع استعمار و دست‌اندازی‌های غاصبانه کشورهای استعماری به ممالک شرقی را تبیین کرد. این قدرت‌ها با سرکوب نیروهای معنوی در کشورهای مسلمان که ممکن است به‌سان حربه‌ای علیه منافع آنان به کار آید، زمینه حضور خود را تضمین می‌کنند. او نوشت:«در کشورهای اسلامی شرق این نیروی معنوی چیزی جز اسلام نبود، زیرا اسلام با تعلیمات خاصی به مسلمانان تلقین می‌کند که از همه امت‌ها و جمعیت‌ها برتر و بالاترند؛ آنان را حزب خدا می‌نامد و حزب خدا را تنها حزب پیروزمند و رستگار معرفی می‌کند؛ و به آنان می‌آموزد که در برابر دشمنان خارجی شخصیت و استقلال خود را از دست ندهند و از اظهار ضعف و زبونی در برابر دشمنان بپرهیزند؛ و نوید می‌دهد که آخرین امت و در دست گیرنده سرنوشت جهان و جهانیان‌اند. و همچنین با احکام انقلابی و محرکی هم‌چون وجوب امر به معروف و نهی از منکر و وجوب همبستگی،  اتحاد و ممنوعیت کمک به دشمنان دین و لزوم شدت و خشونت در برابر آنها، دشمنی بزرگ و آشتی‌ناپذیر برای استعمارگران بود و نقشه‌های آنها را نقش بر آب می‌ساخت. لذا طبیعی بود که درصدد برآیند این نیروی معنوی را از ملل شرقی سلب کنند و این سلاح بُرنده را از آنان بستانند.»

توصیف متفاوت

آقای خامنه‌ای در ادامه، دین فرمایشی و تشریفاتی را، دین مورد علاقه استعمارگران توصیف کرد؛ دینی میان تهی که ابزاری برای پیشبرد مقاصد آنان است. این توضیحات نشان می‌دهد که مترجم، اصول اندیشه سیدقطب را با آن‌چه که پس از آغاز نهضت آیت‌الله خمینی در تفکر یاران و طرفداران او به بار نشسته بود، همسو می‌دانست. آقای خامنه‌ای در پایان مقدمه توضیحی کوتاه از شیوه ترجمه خود نیز ارائه کرد و ضمن تأکید بر حذف نشدن بخشی از کتاب، نوشت که برای ارائه یک متن روان از ترجمه کلمه به کلمه و گاه جمله به جمله، جهت گریز از اغلاق یا ادا نشدن روح سخن اجتناب کرده است. المستقبل لهذا الدین یک مجال نظری برای تبیین اسلام سیاسی بود که آقای خامنه‌ای با نگارش پاورقی‌هایی در تطبیق آن با مسائل روز اجتماع، مصادیق نگرش سیاسی خود را بروز داد، و همین نیز موجب گرفتاری او شد.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*برگرفته از: نجمی، احمد؛ «سیدقطب طلایه‌دار بیداری اسلامی»؛ سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی