تلاش سازمان سیا برای بازسازی نفوذ در ایران پساانقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مأموران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) به دنبال احیای نفوذ ازدسترفتهٔ خود در ایران برآمدند. آنها راهحل این اتفاق را شکلدهی به ائتلافی از نیروهای «میانهرو» میدانستند؛ مجموعهای متشکل از روحانیان، سیاستمداران و نظامیانی که با گفتمان انقلاب اسلامی فاصله داشتند، در این پروژه میتوانستند منافع واشنگتن را تأمین کنند. حزب جمهوری خلق مسلمان به رهبری آیتالله سیدکاظم شریعتمداری، جبهه ملی ایران و نهضت رادیکال ایران، سه دستهای را تشکیل میدادند که آمریکا از دل ائتلاف ما بین آنها به دنبال تشکیل «خط میانه» بود.
آنچه پیش رو دارید بریدهای از صفحات 71 تا 79 کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» است. این کتاب توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی و به قلم محمد محبوبی در سال 1402 به رشته تحریر درآمده و خواندن آن خالی از لطف نیست.
تلاش برای حاکمیت میانهروها
آمریکاییها دیگر با اصحاب قدرت در ایران تماسی نداشتند و این تماس باید برای بار دیگر برقرار میشد؛ [...] راهکار نخست، تأسیس ائتلافی متشکل از سیاستمداران، روحانیان و نظامیان «میانهرو» بود تا بتوانند قدرت را به چنگ آورند و منافع ایالات متحده در ایران را برای بار دیگر برآورده کنند؛ به همین خاطر بود که چنین ائتلافی[1] به «خط میانه» شهرت یافت. از منظر آمریکاییها، میانهروی در نقطۀ مقابل انقلابیگری معنا میشد. میانهروها، شخصیتها و گروههایی بودند که عاری از اندیشه و رفتار انقلابی بودند؛ یعنی در ساحت اندیشه، با چپگرایی یا اسلام انقلابی بیگانه بودند و در ساحت عمل، رفتارهای پر حرارت و رادیکال را تقبیح میکردند. اگر ائتلافی از این نیروها در حکومت ایران شکل میگرفت، آمریکاییها میتوانستند از مسیر تبلیغات و بازیهای سیاسی، آنها را به قدرت برسانند و دستکم نسبتی از جایگاه سابق خود را باز مییافتند. [...]
مرجعی که همکار سازمان «سیا» شد
مأموران ایستگاه سیآیای در تهران برای تأسیس ائتلاف میانهروها نیاز به یک نخ تسبیح داشت؛ شخصیتی که از یک سو توان سر برافراشتن و قد علمکردن در برابر آیتالله خمینی را داشته باشد و از سوی دیگر مرضیالطرفین شخصیتها و گروههای آمریکوفیل باشد. آنها مجموعۀ این خصلتها را در آیتالله سیدکاظم شریعتمداری و تشکل دنبالهروی او یعنی «حزب جمهوری خلق مسلمان» یافتند.
آیتالله شریعتمداری یک مرجع دینی در تراز آیتالله خمینی بود، در استانهای آذریزبان و در بخشی از قم وجاهت و پذیرش داشت و روشنفکران و ملیگرایان هم میتوانستند با او کنار بیایند. مرکز فرماندهی سیآیای در سوابق خود از سال 1345 به بعد، گزارشهای متعددی دربارۀ شریعتمداری داشت و از این سوابق، دریافته بود که «او با شاه مناسبات نسبتاً خوبی داشته و همچنین در لیست حقوقبگیران ساواک بوده است.»[2] بااینحال، تا زمان پیروزی انقلاب هیچ تماسی میان افسران سیآیای و آیتالله شریعتمداری وجود نداشت.
نخستین تماس افسران سیآیای با آیتالله شریعتمداری خیلی زود، در اردیبهشت 1358، برقرار شد. آیتالله شریعتمداری در ملاقات با فرانک باروز، رئیس اتاق بازرگانی ایران و آمریکا، تلویحاً درخواست کرد که اخبار وقایع سیاسی روز را از مجرای آمریکاییها دریافت کند. رئیس سازمان سیآیای به این درخواست اشتیاق نشان داد و به ایستگاه تهران دستور داد که با آیتالله ارتباط برقرار کنند. [...]
ایستگاه سیآیای در تهران به فرمان ریاست سازمان، جامۀ عمل پوشاند و یکی از منابع ایرانی خود با اسم رمز «اسدیولید/1»[3] را مأمور ملاقات با آیتالله شریعتمداری کرد. این جلسه در روز 10 اردیبهشت در بیت آیتالله برگزار شد. شریعتمداری بهخوبی میدانست که با نمایندۀ «دوستان آمریکایی»[4] طرف است؛ او آگاهانه تحلیل خود از وضعیت ایران، دولت موقت، آشوبهای خوزستان و پیشنویس قانون اساسی به عامل سیآیای ارائه داد [...] آیتالله شریعتمداری بهعنوان محور ائتلاف میانهروها تعیین شد. [...]
دو ضلع دیگر خط میانه
دومین ضلع ائتلاف خط میانه، «جبهۀ ملی ایران» بود. ایستگاه خیابان روزولت تلاش داشت تا جبهۀ ملی را به آیتالله شریعتمداری و حزب جمهوری خلق مسلمان نزدیک کند و میان آنها ائتلافی پایه بریزد.
در کنار حزب جمهوری خلق مسلمان و جبهۀ ملی، ضلع سوم ائتلاف میانهروها را تشکل جمع و جورتری به نام «نهضت رادیکال ایران»[5] به رهبری رحمتالله مقدم مراغهای تشکیل میداد. [...]
مقدم مراغهای افزون بر این که به ایستگاه سیآیای خبرهایی دربارۀ مجلس خبرگان قانون اساسی، دولت موقت و شورای انقلاب ارائه میداد، ایدۀ ائتلاف خط میانه را اجرا میکرد. [...] البته شرایط سیاسی کشور بهگونهای نبود که این ائتلاف بهطور رسمی اعلام شود. [...]
ائتلاف خط میانه را میتوان نمونۀ بارز مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران دانست [...]
سقوط خط میانه
ایستگاه سیآیای در تهران برای تقویت گروههای میانهرو و ایجاد ائتلاف میان آنها، توزیع پول میکردند. در گزارشی از ایستگاه تهران به تاریخ 17 خرداد 1358، آیتالله به رابط گفته بود که پنج میلیون دلار کفاف مخارج تشکیلاتش را نمیدهد؛ تشکل پرهزینه است و چندین برابر بیشتر از پنج میلیون دلار خرج برمیدارد.[6] ائتلاف میانهروها عاقبت ناکام باقی ماند. با تسخیر سفارت آمریکا، قرارگاه راهبری ائتلاف سقوط کرد.
[1] همزمان با تلاش ایستگاه سیآیای در تهران برای تشکیل ائتلاف خط میانه، ایستگاه سیآیای در پاریس هم میکوشید ائتلافی متشکل از بازماندگان حکومت پهلوی، رجالی که آنها را «تبعیدیهای ایرانی» میخواندند، شکل دهد تا ایدۀ سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی را پیش برند. سرانجام دو جبههای که سازمان سیآیای ایجاد کرده بود، یعنی ائتلاف میانهروهای داخل ایران و ائتلاف تبعیدیهای خارج ایران، در تیرماه 1359 به یکدیگر پیوند خوردند. در فصلهای آتی به این موضوع بیشتر پرداخته خواهد شد.
[2] اسناد لانۀ جاسوسی آمریکا. ج 6، ص 271.
[3] SDVALID/1
[4] اصطلاح «دوستان آمریکایی» برآمده از متن گزارشهایی آیتالله شریعتمداری برآمده است. به نظر میرسد که در جلسات آیتالله با عوامل سیآیای از این اصطلاح برای اشاره به دولت آمریکا و سازمان سیآیای استفاده میشد؛ کما این که در یکی از گزارشها، به نقل از اسدیولید/1 نوشته شده: «شریعتمداری دقیقاً میدانست چه نوع رابطهای در حال برقراری بود و بهخوبی میداند که «دوستان آمریکایی» همان دولت آمریکاست.» (اسناد لانۀ جاسوسی آمریکا. ج 6، ص 285.)
[5] نهضت رادیکال ایران در اسفند 1354 با صدور اطلاعیهای تحت عنوان «دعوت» اعلام موجودیت کرد. مؤسس این تشکل رحمتالله مقدم مراغهای و چند تن از دوستانش بودند و سیاستی مشابه جبهۀ ملی را دنبال میکردند. مرامنامۀ نهضت رادیکال در اسفند 1357 انتشار پیدا کرد و رابطۀ نزدیک آنها به جبهۀ ملی، در این مرامنامه به چشم میخورد: «نهضت رادیکال ابتدا بهصورت گروهی فعال سیاسی به وجود آمد تا در شرایط اختناق حاکم بر کشور که پس از کودتای ضدملی 28 مرداد به وجود آمده بود، فعالیت کند. در اول اسفند 1343 اصول و خطمشی این گروه به استحضار دکتر محمد مصدق رسید و از آن پس فعالیت رسمی شروع شد. در 1353 عنوان «نهضت رادیکال» بر آن اطلاق شد و فعالیتها در جهت مبارزاتی که شروع شده ادامه یافت.» (اطلاعات، 16 اسفند 1357، ص 8.)
[6] اسناد لانۀ جاسوسی آمریکا. ج 6، ص 290.


















نظرات