جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی


جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی از تاریخ ۲۰ تا ۲۴ مهرماه ۱۳۵۰ در تخت جمشید و با صرف هزینه‌ای بسیار هنگفت برگزار شد. این در حالی بود که از مدتها قبل از برگزاری این جشن‌ها، بخش وسیعی از جامعه، مخالف برگزاری این جشن‌ها بودند. و اما در رأس این مخالفین، امام خمینی(ره) قرار داشت. ایشان در تاریخ اول تیرماه ۱۳۵۰ در سخنرانی خود در اعتراض به برگزاری این جشن‌ها فرمودند:

«...برای من کاغذهایی از ایران می‌رسد و شکایاتی از ایران راجع به اوضاع می‌رسد که دائماً روح مرا در عذاب دارد. از شیراز یکی از علمای محترم شیراز -سلّمه الله- نوشته‌اند به اینکه [در] عشایر جنوب اینجا قحطی واقع شده است، در جنوب؛ و عشایر اینجا به قدری در قحطی و در گرسنگی هستند که بچه‌هایشان را در معرض فروش قرار داده‌اند. از فسا یکی از علمای آنجا به من نوشته است به اینکه -باز همان وضع را نوشته است لکن این تکه آخر را ننوشته است راجع به گرفتاریهای آنها و اینکه من- که یک مثلًا اهل علمی هست ایشان- در فکر افتادم که با یک زحمتی برای اینها یک نانی، یک لباسی، یک چیزی تهیه کنم. بنده هم اجازه دادم اینکه از سهم امام این کارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشته‌اند که در بلوچستان و سیستان و اطراف خراسان، آنجا یک قحطی و گرسنگی شده است که مردم هجوم آورده‌اند به شهرهای بزرگ؛ و از گرسنگی نه حیواناتی دارند و نه حیوانِ خود را می‌توانند ضبط کنند و از گرسنگی این طور هستند. اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومانش خرج جشن شاهنشاهی می‌شود! برای خود شهر تهران، از قراری که یک جایی نوشته بود، برای جشن خود تهران هشتاد میلیون تومان اختصاص داده شده است. این راجع به خود شهر است. کارشناس‌های اسرائیل برای این تشریفات دعوت شده‌اند. به طوری که خبر شدم و نوشته‌اند به من، کارشناس‌های اسرائیل مشغول بپاداشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست می‌کنند، این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است، این اسرائیل که «مسجد اقصی» را خراب کرد و دیگران می‌خواستند ترمیم کنند و روپوشی کنند جرم‌ اسرائیل را، برای این اسرائیل نفت از ایران رفته است. از قراری که گفته شده است و در رادیوهای بزرگ دنیا گفته شده است، کشتی نفت ایران برای اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین است رفته است. اینها شاههایی است که برایشان باید جشن بگیرید! شاهنشاهی ایران، از اولی که زاییده شده است تا حالا، روی تاریخ را سیاه کرده است. جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه کرده است. برج از سر درست می‌کردند: سر مردم را می‌بریدند، قتل‌عام می‌کردند، بعد برج درست می‌کردند با آن. برای این شاهها ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد! باید بازار تهران -حتمی است- بازار تهران باید از سرمایه خودشان بدهند برای این جشنها. جشن برای او باید گرفت که در پناه او مسلمین راحتند؛ جشن برای آنی باید گرفت که برای اینکه یک خلخالی از پای یک نفر معاهد،- معاهده- در می‌آید آرزوی مرگ می‌کند نه کسی که اگر یک دفعه یک شعاری بر خلاف هوای نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه. آقا نوشته‌اند که دخترها را این قدر زده‌اند که پستانهای اینها محتاج به جراحی است، در همین چند وقت واقع شده است و نجف بی‌اطلاع است.[گریه حضار] فضاحتهای دیگری که کردند قابل ذکر نیست. چرا؟ برای اینکه شعار دادند که ما جشن ۲۵۰۰ ساله را نمی‌خواهیم؛ ما گرسنه هستیم؛ گرسنگی مسلمانها را رفع کنید؛ جشن نگیرید؛ روی مرده‌ها جشن نگیرید. آقا برسانید به دنیا؛ چرا نجف این قدر خواب است؟ ما مسئول نیستیم؟ تمام کار ما برای مسلمین درس است؟ فقط همین، که ما درس بخوانیم؟ ما نباید به درد مسلمانها برسیم؟ ما نباید اعتراض کنیم که چرا نفت ایران و اسلام را برای مملکتی که در حال جنگ با مسلمین است می‌فرستید؟ این اعتراض ندارد؟ نباید این گفته بشود؟ ما برای چه سلاطینی، برای چه سلاطینی جشن بگیریم؟ مردم چه خوشی از سلاطین[دارند]؟ برای آغامحمدخان قَجَرْ ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما -زمان خود من- بوده است آن روسیاهیهایی که به بار آوردند؛ برای کسانی که در مسجد گوهرشاد، مسلمین را آن طور قتل‌عام کردند که خونهایش به دیوار تا مدتی بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسی نبیند، ما جشن بگیریم؟! برای آنکه ۱۵ خرداد را پیش آورده...ما جشن بگیریم؟! برای اینها ما باید جشن بگیریم؟!... بازار ایران را دارند الآن چپاول می‌کنند که یک مقداری‌اش را خرج این جشن مفتضحانه بکنند، باقی‌اش را هم خودشان مصرف کنند یا مأمورین مصرف کنند. سرمایه‌های مردم و مسلمین بیچاره را صرف این می‌کنند و از بودجه خودِ مملکت چقدرها، چقدر میلیونها، دهها میلیون خرج یک همچو ملعبه‌ای، یک همچو مضحکه‌ای می‌کنند. برای چه؟ برای هوای نفس. همین که گفته بشود که ما آنیم که جشن گرفتیم، و ما مفاخرمان این است که‌ «آغا محمد قجر» داشتیم، مفاخرمان این است که «نادر قلی» داشتیم. یک آدم مزخرف سفاک این آدم بود که خدا می‌داند که چه خبر بود. اینها جشن دارند؟! مسلمین باید عزا بگیرند برای این طور حکومتها. جشن برای او باید بگیرند که وقتی که احتمال این را می‌دهد که در آخر مملکت یک گرسنه‌ای باشد، به خودش گرسنگی می‌دهد. آنی که کنار مسجد، دارالإماره‌اش و دکه‌القضائش همین مسجد کوفه -یک گوشه‌ای از مسجد کوفه- دکه‌القضائش هست و روی زمین می‌نشیند و یأکُلُ کَما یأکُلُ العَبیدُ و یَمْشِی کَما یَمْشِی الْعَبید. وقتی هم پیراهن گیرش می‌آید پیراهن نو را به «قنبر» می‌دهد، پیراهن کهنه را خودش برمی‌دارد و آستینش هم، آستینش هم که بلند است پاره می‌کند همان‌طور می‌پوشد و می‌رود خطبه می‌خواند؛ یک مملکتی هم دارد که دَه مقابل مملکت ایران است. این جشن دارد...».


مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی