درباره استراتژی پیرامونی اسرائیل

«نیل تا فرات» راهبردی پابرجا با روش متفاوت


«نیل تا فرات» راهبردی پابرجا با روش متفاوت

صهیونیسم با استناد به فرازی از تورات که خداوند به حضرت ابراهیم گفت: «این زمین را از رود مصر تا رود بزرگ، یعنی رود فرات، به تبار تو بخشیده‌ام» و با انحصار نسل ابراهیم در تبار فرزند دوم او پس از اسماعیل، یعنی اسحاق (از طریق پسرش یعقوب یا همان اسرائیل) مجوز غصب با جنگ را برای خود قائل بود. اما پس از انعکاس جنایت‌های صهیونیست‌ها در فلسطین، بسیج افکار عمومی از یک سو و شکل‌گیری نهضت‌های مقاومت در کشورهای همسایه از سوی دیگر؛ این نظریه کارکرد خود را از دست داد. کتاب «اسراتژی پیرامونی اسرائیل» راهکار جایگزین اسرائیل در برابر این مانع را چنین شرح داده است:

 

رهبران و تئوریسین‌های صهیونیست، از دهه‌های اول قرن نوزده تا پایان نیمه اول قرن بیستم (تا سال ۱۹۴۸م/۱۳۲۷ش) یعنی قبل از اعلام تأسیس اسرائیل در سرزمین فلسطین، استراتژی اسکان را راهبرد نهایی صهیونیسم و یهود قلمداد و در سایه آن حرکت می‌کردند. اساس ادعاها و شعارهای صهیونیستی در آن دوران، این بود که هیچ کجای جهان برای یهود امن نیست و یهودی‌ها در همه نقاط دنیا تحت آزار و اذیت قرار دارند. بر مبنای این فرضیه، اسکان یهودی‌ها در سرزمینی واحد و استقرار دولت یهودی در آن، تنها راه نجات یهود و حل مسأله آنتی‌سمیتیسم یا یهودآزاری و یهودستیزی در جهان بود. برای اثبات این فرضیه، اقداماتی مشکوک و رمزآلود، در عرصه جهانی، حتی علیه یهود انجام گرفت. اما استراتژی اسکان تحقق نیافت؛ زیرا افکار عمومی همراهی چندانی نشان نداد و عامه یهود نیز به دلیل موقعیت مطلوب و مناسب در بسیاری از نقاط جهان، از جمله اروپا و آمریکا، تمایل و رغبت کافی و لازم به سمت این استراتژی نداشت.(۱) در آن برهه تاریخی، تاکتیک و شگرد استراتژیست‌های صهیونی بر این فرضیه استوار بود که با دمیدن بر تنور یهودستیزی، آن را روشن و شعله‌ور نگه دارند. جنگ جهانی دوم وسیله بسیار مطلوب و مؤثری برای این مقصود بود. در این جنگ، زمینه و شرایط مورد نظر فراهم شد. افسانه کشتار شش میلیون یهودی یا «هولوکاست»(۲)، به عنوان یک واقعیت در اذهان عموم جا داده شد. وجدان عمومی در جهان غرب بر آرامگاه بی‌جَسد منتسب به یهود مویه کرد و لزوم اسکان بازماندگان(!) در یک سرزمین را پذیرفت و با مسأله آنها همراهی و هم‌دردی کرد. بسیاری از عوام یهود این افسانه را باور کردند و چاره را در گریز و رفتن به سرزمین موعود صهیونیسم دیدند.

به این ترتیب در ماه مه سال ۱۹۴۸م/ اردیبهشت ۱۳۲۷ش، استراتژی ایجاد و استقرار دولت یهود در فلسطین تحقق یافت و اسرائیل به بهای کشتار و آوارگی بیش از یک میلیون فلسطینی و انهدام بیش از پانصد شهر و آبادی صاحبان و ساکنان آن، در سرزمین فلسطین، اعلام موجودیت کرد. استراتژیست‌های صهیونی و پایه‌گذاران اسرائیل، فرضیه آنتی‌سمیتیسم را حربه‌ای کارا و مؤثر یافتند. آنها بلافاصله اعلام کردند که در محاصره دریای اعراب و مسلمانان قرار گرفته‌اند و موجودیت آنها در معرض تهدید و خطر است. تأمین امنیت جامعه یهودی در فلسطین، توجیه و پوشش مناسب برای شعار دفاع از امنیت بود. افسانه هولوکاست هنوز در اذهان زنده بود و آنها هر تجاوز و تهاجمی به سرزمین‌ها و کشورهای اطراف را به بهانه دفاع از امنیت خود و عدم وقوع هولوکاست دیگر، مجاز می‌شمردند و حتی جامعه جهانی را نیز توجیه و با خود همراه می‌ساختند. به گفته یک نویسنده جهان عرب: استراتژی اسرائیل در آغاز تنها یک سلسله آرزوهای نهفته در نفوس یهود بود که از حالات درونی و شرایط زندگی آنها [...] حکایت می‌کرد؛ اما به آرامی مبدّل به یک عقیده شد و سپس صورت استراتژی و تاکتیک را به خود گرفت. سؤالی که در این راستا مطرح می‌شود این است که آیا استراتژی اسرائیل به همان صورتی که در کنفرانس بال(۳) بود، باقی مانده و یا آنکه به منظور انطباق با شرایط جدید، تغییر و تحولاتی در آن صورت پذیرفته است؟ در پاسخ باید گفت که استراتژی اسرائیل هیچ‌گونه تغییر نپذیرفته و کماکان در پی ایجاد دولت اسرائیل در سرزمین تاریخی مورد ادّعای رهبران آن، از نیل تا فرات، و سپس سیادت کامل بر تمام جهان است. اهداف این استراتژی در توسعه‌طلبی، تسلّط و سیطره، گسترش نفوذ و تحقق آمال اسرائیلی‌ها خلاصه می‌شود.(۴) رهبران صهیونیست در مسیر پیشبرد این استراتژی، همواره چند اصل را مدّ نظر داشته و در دستور کار خود قرار داده‌اند:

١- اصل غافلگیری، ۲- اصل انتقال جنگ به داخل سرزمین دشمن، ۳- اصل ابتکار عمل.

به نوشته دکتر غازی اسماعیل ربابعه استاد بخش علوم سیاسی دانشگاه اردن، اصل غافلگیری در بیشتر جنگ‌ها، سهم عمده‌ای در استراتژی اسرائیل داشته و در همه درگیری‌ها از این اصل استفاده شده است. اسرائیل با شروع هر جنگ، آن را به داخل خاک دشمن منتقل کرده است. دلیل اصلی این اقدام، عدم وجود عمق کافی در سرزمین [فلسطین] اسرائیل است. شعار اسرائیل در اصلِ ابتکار عمل این است که اولین ضربه را تو وارد کن تا کمترین خسارت متوجه تو شود.(۵) بر اساس تئوری صهیونیستی، امنیت دولت و جامعه اسرائیلی در فلسطین، ایجاب می‌کند و اجازه می‌دهد که اسرائیلی‌ها به هر اقدام بازدارنده ولو در سرزمین دشمن، دست بزنند. این امنیت، داشتن هرگونه سلاح و تجهیزات جنگی را، حتی اگر غیرمتعارف باشد برای جامعه اسرائیلی مجاز می‌شمرد. از سوی دیگر، برعکس، به خاطر امنیت جامعه اسرائیلی، کشورهای پیرامونی به داشتن تجهیزات و امکانات پیشرفته که موجب افزایش قدرت آنها شود، مجاز نیستند. این فرضیه، بر قوم‌گرایی، توسعه‌طلبی و برتری‌جویی، یعنی، عصاره تعالیم و آموزه‌های صهیونی استوار است که رهبران و سران اولیه اسرائیل از آن به عنوان «دکترین حاشیه‌ای» یا «استراتژی پیرامونی» یاد کرده‌اند؛ یعنی مجاز بودن هرگونه دست‌اندازی نظامی، سیاسی و اطلاعاتی در داخل کشورها و سرزمین‌های هم‌جوارِ فلسطین از سوی جامعه اسرائیلی، برای دفاع و حراست از موجودیت آن. صهیونیست‌ها به اقتضای منافع خود، قلمرو کشورهای پیرامونی را به گونه‌ای تعریف کرده‌اند که ممکن است، نه یک یا چند کشور، بلکه یک قاره را نیز در برگیرد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت‌ها:

۱- درباره ماهیت و ماجرای پَس پردۀ آنتی‌سمیتیسم یا یهودآزاری، مراجعه شود به: علیرضا سلطانشاهی، واقعیت یهودستیزی، پژوهه صهیونیست (کتاب دوم)، مرکز مطالعات فلسطین، چاپ اول ۱۳۸۱، صص ۱۳۱ تا ۲۲۹.

۲- برای کسب اطلاعات بیشتر درباره افسانه قتل‌عام یهود یا هولوکاست در جنگ جهانی دوم، ماهیت و مسائل پشت پرده آن، مراجعه شود به: روبر فوریسون، اتاق‌های گاز (در جنگ جهانی دوم) واقعیت یا افسانه؟ ترجمه دکتر ابوالفرید ضیاء‌الدینی، مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، چاپ اول ۱۳۸۱. نیز، زین‌العابدین صدیق(ابو محی‌الدین)، افسانه قتل‌عام یهود در جنگ جهانی دوم، نشر هلال، چاپ اول ۱۳۷۲.

۳- اولین کنگره جهانی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷م، در شهر بال سوئیس، به ریاست تئودور هرتصل برگزار شد. در این کنگره سازمان جهانی صهیونیسم پایه‌گذاری و اهداف و استراتژی صهیونیسم تبیین و تصویب گردید.

۴- دکتر غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل، ترجمه محمدرضا فاطمی، نشر سفیر، چاپ اول، ۱۳۶۸، صص ۲۱۶ و ۲۱۷.

۵- همان، ص ۲۱۷.

 

منبع: استراتژی پیرامونی اسرائیل؛ محمدتقی تقی‌پور؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی؛ صص ۱۶ تا ۱۸