افشاگری نشریه فارن پالسی در باره کمک آمریکا به اسرائیل در باره ساخت بمب اتمی
دریازدهم شهریور 1393 ( 2 سپتامبر2014 ) ، حکومت اوباما سند محرمانه ای را انتشار داد که گویای موافقت امریکا با مجهز شدن اسرائیل به بمب اتمی است.[1] سند گویای موافقت . امریکا با ساخت بمب اتمی توسط رژیم تل آویو است
البته این سند میتوانست دست کم دو دهه زودتر منتشر شود اما در تمام این 45 سال دولتهای مختلف امریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات ازانتشار آن خودداری کردند . چرا که رسوا کننده تبلیغات آمریکا و اسرائیل در باره ضدیت با اشاعه سلاح های هسته ای در جهان است
سند میگوید که به دنبال دیدار گلدامایر، نخست وزیر اسرائیل با ریچارد نیکسون در کاخ سفید، در 1969، گفتگوها درباره موافقت با اجرای برنامه اتمی اسرائیل، بی مانع پیشرفته و به نتیجه رسیدهاند.
اما چرا درچنین موقعیتی نشریه ارگان شورای سیاست خارجی آمریکا چنین سندی را منتشرمیسازد ؟
به نظر می رسد جناح دموکرات آمریکا ترجیح داده است با انتشار این سند از فشار لابی اسرائیل برای سنگ اندازی درمسیر مذاکرات بکاهد. چراکه درحال حاضراسرائیل که به شدت ایران را متهم می کند که درصدد تولید سلاح اتمی است خود به عنوان متهم ردیف اول تولید سلاح هسته ای بشمار میرود.
جالب آنکه سند افشاء شده نشان می دهد که اسرائیل حاضر نشده در همان زمان قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی را امضاء کند. با آنکه بنابر توافق، امریکا حق بازرسی از دیمونا مرکز اتمی اسرائیل را یافت. و در ازای آن، امریکا برعهده گرفت به اسرائیل جنگندههای جدید و موشکهای زمین به زمین ژریکو را تحویل دهد. اما در عمل چنین دسترسی هم محدود می شود.
این سند به چگونگی فعالیت دولت آمریکا پس ازجلسه میان نیکسون، رئیس جمهورآمریکا و گلدا مایر، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کاخ سفید و در سال ۱۹۶۹ اشاره دارد. البته اسرائیل در سه مورد امتناع کرد: امضاء پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای، موافقت با بازرسی امریکا از تاسیسات هستهای دیمونا و شرایط تحویل جنگندههای جت و موشکهای زمین به زمین جریکو (که قابلیت هدف قراردادن کشورهای عربی را داشت) به شرط موافقت با کنار گذاشتن برنامه هستهای تلآویو.
مقامات کابینه و مشاوران ارشد که این سند را تنظیم کردند قدم به قدم از طرح ممانعت از هستهای شدن اسرائیل عقبنشینی کرده و سرانجام در مکاتبات داخلی با شناسایی اسرائیل به عنوان یک حکومت هستهای موافقت کردند. در واقع مطابق با اسناد آمریکا، دولت نیکسون یک آستانه دوبخشی را برای تبدیل اسرائیل از یک دارنده دانش فنی هستهای تا رژیمی که عملا دارای سلاح هستهای است تعریف کرد. آستانه اول دارا بودن تجهیزات سلاح هستهای است که قابلیت انفجار داشته و آستانه دوم تایید عمومی و ایجاد شک و تردید درعرصه بینالملل، به ویژه کشورهای عرب درباره وجود سلاح هستهای در اسرائیل است. این تردید نیز با انجام آزمایشات و رسانهای کردن دستیابی اسرائیل به سلاح هستهای ایجاد میشد.
مشاوران نیکسون نیز به وی پیشنهاد دادند درصورتی که با این شرایط با مایر در مذاکرات موفق به دستیابی به توافقی شد دیگر درباره موضوع جایگزینی موشکهای ۵۰۰ کیلومتری با کلاهکهای یک تنی تولید شده در فرانسه تلاش نکند.
طبق این سند برنامه هستهای در ابتدا برای اسرائیل یک مانور سیاسی به منظور مقابله با تهدید بالقوه کشورهای عرب بود که در نهایت با موافقت آمریکا عملیاتی به خود گرفت.
بر اساس اسناد دولتی که اخیرا غیرمحرمانه اعلام شده و روز جمعه توسط آرشیو امنیت ملی آمریکا منتشر شد، دیوید پاکارد، معاون وزیر دفاع وقت به رئیس خود ملوین لایرد، وزیر دفاع وقت این کشور هشدار داده بود که اگر واشنگتن از اهرم خود برای مقابله با پیشرفت های هسته ای اسرائیل استفاده نکند، «این برنامه ما را وارد توطئه ای با اسرائیل می کند که مسائل را به شکلی خطرناک برای امنیت ما به دست آنها می اندازد.»
این دلهره کلی برای هنری کسینجر، مشاور امنیت ملی آمریکا قابل لمس بود که چندی بعد در 1969 یادداشت امنیت ملی (NSSM) 40 که درخواست بررسی مشکلات ناشی از برنامه هسته ای اسرائیل بود را به امضا رساند. NSSM 40 و دیگر مطالعات مربوط به آن حال برای نخستین بار در دسترس عموم است و باعث شده درک بهتری از فضایی که نیکسون در آن تصمیمات محرمانه اش را اتخاذ کرد و البته مغایرت عجیبی با استدلال های پاکارد داشت، به دست آید.
یادداشت پاکارد، در میان دیگر یادداشت ها بیانگر رئوس بحث سیاسی است که برای سال ها مخفی مانده بود. تسلیحات هسته ای اسرائیل تا به امروز بدترین راز پنهان مانده جهان است که در عرصه جهان به عنوان یک واقعیت تثبیت شده پذیرفته شده است و با این حال واشنگتن هنوز به موضع مبهم هسته ای اسرائیل احترام می گذارد و هنوز به این بازی ادامه می دهد که «دولت آمریکا در مورد موقعیت هسته ای اسرائیل نظر نمی دهد.» آمار غیررسمی که (بر اساس اطلاعات فاش شده آمریکا) اخیرا توسط پژوهشنامه دانشمندان هسته ای منتشر شده نشان می دهد اسرائیل احتمالا دارای 80 کلاهک هسته ای و میزان نامشخصی مواد شکاف پذیر است. اما اکثر برآورد های بین المللی تاکید دارند درحال حاضر، اسرائیل 300 بمب اتمی دارد، اما ایران را تهدید اتمی میخواند!.
در سال 1960 زمانیکه مقامات دولت آمریکا دریافتند اسرائیل با کمک فرانسه در حال ساخت راکتور هسته ای مخفیانه در دیمونا است، واشنگتن در مورد گسترش سلاح هسته ای و خطرات امنیت این برنامه اسرائیل نگران شد. با توجه به اینکه شوروی مشتریان عرب خود در منطقه را تجهیز می کرد، یک اسرائیل هسته ای تهدیدی بود برای تشدید خطرات جنگ سرد. جان اف کندی و لیندون جانسون، روسای جمهور آمریکا سعی کرده بودند این نگرانی ها را در مقابل عوارض سیاسی داخلی ناشی از سختگیری نسبت به اسرائیل توزین کنند و سعی می کردند با بلندپروازی های هسته ای اسرائیل مقابله کنند که البته چندان موفق نبودند.
اما اسناد جدید نشان می دهد پائول وارنک، مشاور وزیر دفاع آمریکا احتمالا نخستین فردی بود که در مورد خطر یک اسرائیل هسته ای به لایرد هشدار داده و وی را ترغیب کرد که پنتاگون را مجاب به یک موضع گیری قوی در این مسئله کند. وارنک پیش از آن در مذاکراتی فشرده با اسحاق رابین، سفیر اسرائیل در واشنگتن در مورد فروش جت فانتوم به اسرائیل سعی کرده بود این توافق را به امضای پیمان منع گسترش سلاح هسته ای (ان پی تی) مشروط کند که اگر این پیمان امضا نشود، جتی در کار نخواهد بود. اما اسرائیل این پیشنهاد را نپذیرفت.
وارنک کمتر از یک ماه پس از روی کار آمدن نیکسون در یادداشتی بلند به لایرد هشدار داد که آمریکا باید با جدیت به چالش هسته ای اسرائیل پاسخ دهد و لایرد را تحت فشار گذاشت که «تلاش جدی، هماهنگ و پایدار دیگری را برای ترغیب اسرائیل به توقف فعالیت های خود روی موشک های استراتژیک و تسلیحات هسته ای» در نظر بگیرد.
لایرد پیشنهاد برگزاری جلسه ای در کاخ سفید را مطرح کرد اما این جلسه برگزار نشد و در عوض با هدایت نیکسون، کسینجر از لایرد، ویلیام راجرز، وزیر خارجه و ریچارد هلمز، رئیس سیا خواست که در مطالعات سیاسی روی برنامه تسلیحات هسته ای اسرائیل کار کنند و NSSM 40 متولد شد.
کسینجر در دوره ریاست جمهوری نیکسون از سیستم NSSM برای ارزیابی نظارت کاخ سفید بر سیاست امنیت ملی آمریکا استفاده می کرد. وی از افراد و آژانس های مختلف برای این مطالعات استفاده می کرد. زمانیکه کسنجر یادداشت امنیت ملی 40 را برای تاسیسات اداری فرستاد، به راحتی یادداشت های چرارد اسمیت، رئیس آژانس کنترل سلاح و خلع سلاح را حذف کرد. مسائل خلع سلاح بخشی از نمونه کارهای اسمیت بود. با وجود آنکه اسمیت توسط نیکسون منصوب شده بود، کسینجر این آژانس را حذف کرد و شاید دلیل این بود که ممکن است رئیس این آژانس با لایرد متحد شود و کاخ سفید نتواند به راحتی رویکردی منعطف در قبال اسرائیل اتخاذ کند.
در ماه مه سال 1969 کسینجر خواستار گزارش مشترک وزارت خارجه، وزارت دفاع و سیا شد. وزارت خارجه و دفاع در مورد پیشنهادات مهم و مشخصی به توافق رسیدند: اینکه اسرائیل باید ان پی تی را امضا کند و برنامه هسته ای اش تحت نظارت قرار گیرد. آنها همچنین توافق کردند که اسرائیل باید به طور خصوصی به آمریکا اطمینان دهد که تسلیحات هسته ای تولید نمی کند. اما آنها در مورد چگونگی دستیابی به این هدف و راستی آزمایی این اطمینان بخشی، به اختلاف برخوردند.
وزارت خارجه با کمی مخالفت از سوی دفتر امور سیاسی-نظامی، با یک رویکرد تدریجی موافقت کرد که طی آن آمریکا تاکتیک های متقاعد کننده را آغاز کند و در عین حال انعطاف خود برای اتخاذ سیاست های سخت تر با توجه به واکنش اسرائیل را حفظ کند. بنابراین اگر اسرائیلی ها پاسخگو نبودند، واشنگتن می توانست اعلام کند که پیگیری تسلیحات هسته ای از سوی اسرائیل روابط دو طرف را تحت تاثیر قرار می دهد و خطر عرضه تسلیحات آمریکا را به دنبال دارد. در مقابل، پنتاگون می خواست سریعتر عمل کند، درخواست های بیشتری را مطرح کند و رویکرد مصمم تری نسبت به آنچه وزارت خارجه پیشنهاد می کرد را در پیش بگیرد. سیا روی کاغذ وارد این بحث نشد اما بر اساس یادداشت پاکارد، هلمز با موضع وزارت دفاع موافق بود.
در ژوئن 1969 این مقامات ارشد تلاش کردند اختلافات را حل کنند. وزارت خارجه و دفاع در راستای برطرف کردن شکاف موجود با رویکرد سختگیرانه موافقت کردند. پاکارد نامه فوق محرمانه «سناریوی بحث با اسرائیل در مورد برنامه هسته ای اش» را به لایرد ارسال کرد و ضمن آن رضایت مقامات ارشد پنتاگون، کسینجر، هلمز و ایلیوت ریچاردسون، معاون امور خارجه را اعلام کرد. شاید در آن زمان کسینجر با این مسئله موافقت کرده بود اما وی خیلی زود و احتمالا به احترام تمایلات نیکسون، عقیده خود را تغییر داد.
سناریویی که پاکارد حاضر کرده بود، بدین شرح بود: وی و نیکسون دست کم دو جلسه با سفیر رابین برگزار می کنند و طی آن تاکید خواهند کرد که آمریکا خواستار مذاکره در مورد ان پی تی و اهداف تسلیحات هسته ای اسرائیل است. با این حال به طور آشکار بر اسرائیل فشار وارد نمی کنند و مثلا نمی گویند که ارسال جت های فانتوم مورد معامله است. اگر رابین پاسخگو بود، پاکار و ریچاردسون خواستار جلسه دیگری می شوند. اگر مخالفت کرد او را متوجه خواهند کرد که عدم پاسخگویی از طرف اسرائیل، سوالاتی را در مورد توانایی آمریکا در تامین درخواست های تسلیحاتی اسرائیل مطرح خواهد کرد.
در نیمه ماه جولای زمانیکه پاکارد به لایرد هشدار داد در صورت عدم اعمال فشار از سوی واشنگتن، ممکن است آمریکا در تله «توطئه» با اسرائیل گرفتار شود، کسینجر و مشاوران شورای امنیت ملی وی با ارزیابی مباحث گروه ارشد بازبینی به نتایجی مشابه رسیدند. کسینجر در یادداشتی طولانی به نیکسون که احتمالا هرگز ارسال نشد، خط فکری مشخص و قابل توجهی از معمای پیچیده ناشی از برنامه هسته ای اسرائیل را مطرح کرد. کسینجر بر این باور بود که امکان متقاعد کردن اسرائیل به امضای ان پی تی با این استدلال که این پیمان مانع از تحقیق و توسعه تسلیحاتی آن نخواهد شد، وجود دارد.
کسینجر همچنین دریافت احتمال اینکه بتوان این روند حرکتی را متوقف کرد، بسیار ناچیز است و تا زمانیکه اسرائیل بتواند برنامه تسلیحاتی خود را مخفی نگه دارد، آسیبی به محیط منطقه ای و بین الملل وارد نخواهد شد. همانطور که وی در این سند آورده «گفتن اینکه ما می خواهیم مانع از تبدیل شدن مسئله «برخورداری اسرائیل از تسلیحات هسته ای» به یک واقعیت بین المللی جلوگیری کنیم، تعریفی بسیار نزدیک از آنچه واقعا در این مورد می خواهیم است.» و این نزدیک به همان چیزی است که ظاهرا نیکسون ترجیح می داد.
آنچه کسینجر به نیکسون پیشنهاد داد- و آنچه خط فکری این رئیس جمهور بود، مبهم است، با این حال روزی خاطرات کسینجر و نیکسون نیز پرده از این راز برمی دارد. اینکه احتمالا رئیس جمهور بر این باور بوده که گسترش تسلیحات هسته ای از سوی متحدان آمریکا قابل تحمل بوده، از نگرانی وی در مورد اسرائیل کاسته و در واقع احتمالا وی پیش از گرفتن پست ریاست جمهوری،
شخصا به برخی مقامات اسرائیل در این مورد اطمینان داده بود
٭ تجهیزات اتمی اسرائیل:
● اسرائیل که ایران را خطر اتمی میداند، در حال حاضر، دو مرکز اتمی دارد: دیمونو Dimona و سورق Soreq. واپسین ارزیابیها، تا 2012، براین بود که اسرائیل 118 کلاهک اتمی ساختهاست و در اختیار دارد. موشکهای ژیرکو (Jericho) که امریکا در اختیار اسرائیل گذاشتهاست میتوانند این کلاهکها را حمل کنند. نخست، قرار بود این موشک ها در ازای خودداری اسرائیل از ساختن بمب اتمی به اسرائیل داده شود. و سرانجام امریکا پذیرفت اسرائیل اجزای بمب را داشته باشد اما آنها را سوار نکند و اسلحه اتمی را وارد مجموعه تسلیحات خود نکند. و بالاخره، پذیرفت که بمب اتمی داشته باشد! نخستین نسل موشکها که 500 کیلومتر برد داشت، میتوانست کلاهک 20 کیلوتنی را حمل کند که قدرت تخریبی آن 20 برابر قدرت تخریبی بمب اتمی است که، در 1945، امریکا بر هیرشیما فرو ریخت. نسل جدیدتر موشکهای ژیریکو 1500 کیلومتر برد دارد و میتواند هدف خویش را در ایران مورد اصابت قراردهد. این موشک میتواند کلاهکی به وزن یک مگاتن را حمل کند که قدرت تخریبی آن 1000 برابر بمبی است که بر هیروشیما فروریخته شد.
● اما نسل بازهم جدیدتر موشک ژریکو 5000 کیلومتر برد دارد و تمامی ایران و اروپا را میتواند هدف قراردهد.
٭ شیوه موافقت حکومت نیکسون با مجهز شدن اسرائیل به بمب اتمی:
بنابر بررسی فیلیپ ژیرالدی Philip Giraldi (به تاریخ 3 سپتامبر 2014)، گزارش 107 صفحه ای محرمانهای که بعد از 45 سال، حکومت اوباما انتشارش می دهد، روش حکومت نیکسون در موافقت کردن با مجهز شدن اسرائیل به بمب اتمی را باز می گوید:
● پرزیدنت جان کندی به این نتیجه رسید که اسرائیل دارد بمب اتمی میسازد و تصمیم قاطع گرفت حکومت اسرائیل را ازاین کار منصرف کند و ناگزیرش کند قرارداد منع گسترش سلاح هستهای را امضاء کند. قتل کندی و جانشین شدن او با جانسون که سخت طرفداراسرائیل بود، سبب نشد که طرزفکر دولتیان امریکا تغییر کند. آنها همچنان براین نظر بودند که برخوردارشدن اسرائیل از سلاح هستهای به زیان منافع امریکا است. این شد که جانسون تحویل 50 فروند هواپیمای اف – 4 را منوط کرد به اینکه اسرائیل هم برنامه تولید بمب اتمی را رها کند و هم برنامه تولید موشکهائی را که میتوانستند کلاهک اتمی حمل کنند.
● برنامه اتمی اسرائیل متکی بود به کمک یهودیان امریکا . اداره تفتیش فدرال پی برد که در اواسط سال 1960، تجهیزات غنی سازی اورانیوم و اورانیوم غنی شده از کارخانه Nuclear Materials and Equipment Corporation در پنسیلوانی، به سرقت رفتهاند. البته نمیتوانست ثابت کند که تجهیزات و مواد مسروقه سر از اسرائیل در میآورند. الا اینکه تماسهائی میان زلمان شاپیرو مالک آنها و افسر اطلاعاتی اسرائیل، رافائل ایتان را، ردیابی کرد. ایتان افسر موساد و کسی بود که جاسوس تبعه امریکا، جناتان پولارد،جاسوسی که زیانمندترین جاسوسی ها در تاریخ امریکا را انجام داده را آموزش داده و هدایت میکرد .
● سیا از به سرقت رفتن مواد و تجهیزات اتمی آگاه شده و متقاعد شده بود که آنها را به پایگاه اتمی اسرائیل در دیمونا پایگاهی که امریکا به آن دسترسی محدودی داشت بردهاند. در 1968، سیا و اداره اطلاعات وزارت دفاع امریکا، به استناد اطلاعاتی که بدست آورده بودند، به این نتیجه رسیدند که اسرائیل به ساختن بمب اتمی توانا شدهاست.
سندهای محرمانهای که اینک منتشر میشوند، ثابت میکنند که حکومت امریکا نگران مجهز شدن اسرائیل به بمب اتمی بوده و از اسرائیل سه تضمین مطالبه کردهاست:
1- اسرائیل از ساختن بمب اتمی خودداری میکند و در ازای آن، امریکا به اسرائیل در ساختن موشکهای ژیرکو در اسرائیل کمک میکند.
2- اسرائیل به قرارداد منع گسترش سلاح هستهای میپیودند
3. تجهیزات اتمی اسرائیل در دیمونا تحت بازرسی منظم امریکا در میآید. اگر اسرائیل امتناع کند، مجازات میشود و این مجازات شامل اسلحه غیر اتمی نیز میشود. تحویل بمب افکن ها را هم به تعویق خواهد انداخت.
● هم از آغاز، اسرائیل با تفسیری که خود از توافق کرد، توافق را دور زد: مدعی شد که
«خودداری از واردکردن سلاح اتمی در مجموعه تسلیحات» یعنی این که اسرائیل بمب اتمی آزمایش شده که وجودش بر همگان آشکار باشد را وارد مجموعه تسلیحات خود نمیکند! امریکا اصرار ورزید که اسرائیل هرزمان بخواهد، بلادرنگ میتواند اجزای آماده را سوار و بمب اتمی را بسازد و وارد مجموعه تسلیحات خود کند.
باب بحث برسر این که درباره ساختن بمب اتمی توسط اسرائیل چه باید کرد، باز شد. پیشنهاد شد که تا وقتی که اسرائیل از ساختن بمب اتمی منصرف شود مجازاتهای سخت وضع و به اجراگذاشته شود. پیشنهاد دیگر این بود که نگرانی اسرائیل بابت امنیت خویش با دادن تضمین دفاع از اسرائیل، رفع شد. اما این پیشنهاد پذیرفته نشد زیرا معنایش این بود که امریکا بیآنکه هیچگونه کنترلی بر اعمال اسرائیل داشته باشد خویشتن را موظف به دفاع از اسرائیل میکرد.
● باب بحث ماهها باز ماند و مباحثات ادامه یافتند. تا اینکه گلدامایر ، نخست وزیر اسرائیل، به دعوت رسمی به واشنگتن آمد. به تدریج، حکومت نیکسون به قبول پیشنهاد ژوزف سیسکو، عضو ارشد وزارت خارجه امریکا، متمایل شد. بنابراین پیشنهاد، امریکا توانائی اتمی اسرائیل را بمثابه یک امر واقع میپذیرد و میپذیرفت که هرگونه فشار سبب شتاب بخشیدن به تولید بمب اتمی میشود و به دیگر منافع امریکا زیان میرساند. آنطور که مدارک تشریح میکنند کاخ سفید بطورکامل عقب مینشیند یعنی به اطمینان دادنهای اسرائیل به این که اسرائیل «توانائی فنی تولید بمب اتمی را دارد و همه اجزاء بمب را نیز دارد اما آن را نمیسازد» قانع می شود . به سخن دیگر، امریکا برعهده میگیرد که سر اسرائیل را فاش نکند و در این حد برنامه اتمی اسرائیل را میپذیرد.
آمریکا و اسرائیل، برغم معلوم شدن برهمگان، سر اسلحه اتمی اسرائیل را حفظ کردند. آزمایش اتمی اسرائیل در اقیانوس هند در همکاری با رژیم تبعیض نژادی افریقای جنوبی در 1979 نیز سبب نشد که حقیقت به مردم امریکا گفته شود. بدینسان، اسرائیل هیچگاه نگفته است و نمیگوید که بمب اتمی دارد. پرزیدنت کارتر، در 1977، درکار اعلان آن بود. اما به دلیل اینکه در کار ایجاد صلح بین اسرائیل و مصر شد از اعلان آن خودداری کرد.
● در 7 سپتامبر 2014، سخنان کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا که عامل قبولاندن اسرائیل مجهز به اسلحه اتمی به دولت امریکا بودهاست، انتشار یافت. او گفتهاست بلحاظ ژئواستراتژیک داعش خطر اصلی نیست. ایران خطر اصلی است زیرا در مظان ایجاد کمربند شیعه (ایران و عراق و سوریه و لبنان) است.
● در همان تاریخ، اوباما، رئیس جمهوری امریکا، واکنش نشان داد و گفت: نه ایران که سنیهای افراطی خطر اصلی هستند.
بدین ترتیب:
الف. کنش کیسینجر و واکنش اوباما، اثبات می کند که داعش و النصرة و گروههای مسلح دیگر ساخته شدند تا از پیدایش کمر بند شیعه جلوگیری کنند.
ب. اما، خود مشکلی بزرگ شدند و ایجاد تعادل قوای دیگری در منطقه را، مسئله امریکا و ناتو کردند.
ج. دو تمایل در امریکا، یکی جانبدار اتحاد اسرائیل و دولت سعودی و مصر - کیسینجر سخنگوی این تمایل شدهاست – و دیگری جانبدار تعادل قوائی در منطقه است که مانع از یکهتازی این اتحاد بگردد. اولی جانبدار طفره رفتن از انجام توافق اتمی با ایران و شدت بخشیدن برتحریمها و دومی جانبدار انجام توافق اتمی با ایران و نقش دادن به ایران در حل و فصل مسائل منطقه است.
و برای اینکه بدانیم بنای غرب برساختن داعش بودهاست، قسمتی از گزارشی را میآوریم که گویای اطلاع سازمانهای اطلاعاتی غرب از وجود داعش و میدان دادن به این گروه و بسا پروراندن آناست:
٭ گزارش غیر رسمی سازمان اطلاعات فرانسه که در 7 سپتامبر ، از قول سه کارشناس، منتشر شدهاست:
● پرسش کننده تلویزیون فرانس 24 و پاسخ دهند سه کارشناس هستند. خبرنگار میپرسد: داعش اینک خطری شناخته شدهاست که باید از میانش برداشت. اجلاس سران ناتو تصمیم به از میان برداشتنش گرفته است. اما چرا سازمانهای اطلاعاتی غرب پیدایش و بزرگ شدن داعش را ندیدند؟ سه کارشناس پاسخ دادهاند: سازمانهای اطلاعاتی غرب از سربرآوردن داعش غافلگیر نشدند. هم در جریان قوت گرفتنش بودند و هم حاصل یک انتخاب بود: مداوای بیماری با بیماری بود و با روش بگذار بشود، این کار انجام شد. چرا این انتخاب شد؟ زیرا بر این باور بودند که داعش بر خلاف هدفی بینالمللی که دارد و در سطح جهان «جهاد» میکند، هدف محلی دارد. بنابراین، ارزیابی این بود که برای غرب خطر ندارد. چرا این «بگذار بشود» را رویه کردند؟ زیرا با وتوی روسیه و چین، غرب نتوانست در سوریه بطور مستقیم وارد عمل شود. در سوریه، 3000 تن از اعضای گروههای ضد اسد کشته شدهاند و سرانجام داعش سربرآوردهاست.
سازمانهای اطلاعاتی غرب با دقت و از نزدیک شکل گیری داعش را زیر نظر داشتند اما نتوانستند منش بینالمللی آن و بزرگی شمار داوطلبانی که از کشورهای مختلف جهان به داعش میپیوستند را آنطور که باید اندربیابند. عضو سابق سازمان اطلاعاتی فرانسه میگوید: راست بخواهی، زیر چشم ما ساخته میشد و ما به درستی ندانستیم چه چیز ساخته میشود. وقتی فلوجه را گرفتند باید خطر را جدی میگرفتیم. اما صبر کردیم تا موصل و بخشی از خاک کردستان عراق و سوریه را بگیرند تا متوجه بزرگی خطر بشویم.
اما مهمتر اینکه نمیتوانیم بدانیم در درون داعش چه میگذرد. زیرا از بیرون نمیتوانیم عوامل خود را به درون سازمان نفوذ دهیم. بدینخاطر که هر داوطلبی نخست باید در یک عمل انتحاری شرکت کند. علاوه براین، داوطلبان از ملتهای مختلف بدانحد است که به داعش امکان میدهد از کشورهای غرب اطلاعات کافی داشته باشد و این امر کار نفوذ دادن عوامل سازمانهای اطلاعاتی را بازهم مشکلتر میکند. عامل سومی هم وجود دارد و آن اینکه آنها که در رژیم صدام کار میکردند، از جمله افراد سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی صدام نیز به داعش پیوستهاند و داعش را از دستگاه اطلاعاتی نیرومندی برخوردار کردهاند...
برابر اطلاع واصل از عراق، فرماندهی داعش دست به تصفیه وسیعی زدهاست: شماری از داوطلبانی که از آلمان و دیگر کشورهای اروپائی به منطقه رفته و به داعش پیوستهاند و نیز سوریهائی که به عضویت داعش درآمدهاند قربانی این تصفیه شدهاند.
امریکا و اروپا درکار ترتیب دادن کودتائی در سوریه هستند. تدارک کنندگان میپندارند هرگاه رژیم اسد را براندازند و ارتش سوریه و دستگاه اطلاعاتی و اداری سوریه را برجا نگاه دارند، میتوانند به دو هدف برسند: جلوگیری از تشکیل کمربند شیعه و از میان برداشتن داعش و النصرة.
تا زمان انتشار این سند،این اطلاع دراختیار بود که اسرائیل، پنهان از امریکا، بقصد تولید بمب اتمی ، توافقی پنهانی را با شاه سابق انجام دادهاست. سرمایه را هم رژیم شاه تأمین کرده و قرار بودهاست اسرائیل سلاح اتمی در اختیار رژیم شاه بگذارد. سند میگوید اسرائیل با موافقت امریکا تأسیسات بمب اتمی خود را ایجاد کرده و حتی امریکا موشک ژیریکو در اختیار اسرائیل گذاشته است برای اینکه بتواند سلاح اتمی خود را بکاربرد.
اهمیت سند در ایناست که امریکا، بر خلاف قرارداد منع گسترش سلاح هستهای با مجهز شدن اسرائیل با سلاح هسته ای و مجهز شدنش به موشک توانا به حمل کلاهک اتمی، موافقت کردهاست. افزون براین، موافق بودهاست که اسرائیل تنها قدرت اتمی منطقه بگردد و کشورهای اتمی را به استعمال سلاح هستهای تهدید کند. حاصل این موافقت وضعیت کنونی منطقه است.
اما چرا امریکا که موافق مسلح شدن اسرائیل به سلاح هستهای بودهاست، باوجود این واقعیت که اسرائیل بطورمستمر متجاوز بوده و در زمانی که امریکا با مجهز شدنش به سلاح اتمی موافقت کرده، جنگی را به کشورهای عرب تحمیل و سرزمینهای کشورهای عرب را تصاحب کرده بود؟ و چرا امروز برنامه اتمی ایران را «خطری برای جامعه جهانی» توصیف میکند و ایران را تحت تحریمهای شدید قراردادهاست؟ زیرا امریکا وجود اسرائیل را حضور مسلط و مسلحانه غرب در منطقه میدانسته است. اما آیا اسرائیل امروز، همان است که در تصور نیکسون در 1969 بود؟ نه. بخشی از مسئولیت وضعیت کنونی خاورمیانه، بر دوش اسرائیل است. اسرائیلی که امروز «برنامه اتمی ایران» را دست آویز کردهاست به این راضی نیست که تنها قدرت اتمی منطقه باشد، بلکه میخواهد منطقه را به شکلی درآورد که سلطه دیرپایش را بپذیرد. ازاینرو، دیگر عامل اجرای سیاست غرب در منطقه نیست بلکه میخواهد غرب عامل اجرای سیاست اسرائیل در منطقه بگردد.
در این بارهها، نوشته پل پیلار (4 سپتامبر 2014) مشاهده واقعیت را آنسان که هست، آسانتر میکند:
٭ ریاکاری اتمی اسرائیل نوشته پل پیلار:
● بمدت چند دهه، امریکا و اسرائیل این بازی را میکردند که از امری که زرادخانه اتمی اسرائیل است و همگان از آن اطلاع داشتند اطلاع ندارند. این سیاست پنهان کردن حقیقت به دو دولت امریکا و اسرائیل امکان داد که رویه ریاکارانهای در قبال برنامه اتمی ایران اتخاذ کنند.
بعضی چیزها که وجود دارند و یا ممکن الوجود هستند، آن اندازه با اهمیت هستند که باید دیوانه بود تا بضرس قاطع گفت وجود ندارند. و یا خود را به گفتن «اطلاعی از وجود آن نداریم»، قانع کرد. یکی از آن ممکنالوجودها که از لحاظ امنیت خاورمیانه بسیار مهم است، زرادخانه اتمی اسرائیل است.
در حال حاضر، در بیرون حکومت امریکا، هرکس، در باره خاورمیانه، با علم به اینکه اسرائیل صاحب زرادخانه اتمی است مینویسد و یا سخن میگوید. اما نه دولت اسرائیل هرگز ، در علن، گفتهاست اسرائیل سلاح هستهای دارد و نه حکومت امریکا، اعم از دموکرات و جمهوریخواه، گفته است اسرائیل بمب اتمی دارد.
● بگذارید در بحث از این موضع بس دقیق باشیم. جهان پر است از مقولههائی که عقل سلیم آنرا پذیرفته است و شماری از آنها حقیقت نداشتهاند. با اینهمه، ما علم قطعی نداریم که اسرائیل بمب اتمی دارد. پس بحث را براین پایه که اسرائیل بطور قطع بمب اتمی دارد، پیش نبریم. ما میتوانیم بنا را بر وجود اجماع بر مجهز بودن اسرائیل به بمب اتمی بگذاریم و در صورت واقعیت داشتن موضوع اجماع (مجهز بودن اسرائیل به بمب اتمی) به ایجابات آن بنگریم.
لاجرم باید بگوئیم: اسرائیل به اینکه که دارای اسلحه اتمی است سخت مورد ظن است . وسعت این ظن به حدی است که هرکس دراین باره سخن میگوید، وجود سلاح هستهای اسرائیل را قطعی میداند. باوجوداین، ما نمیتوانیم بگوئیم اسرائیل قطعا این اسلحه را دارد.
باوجود این، همه مؤسسههائی که در باره سلاح هستهای و گسترش آن در جهان تحقیق میکنند، نظیر Ploughshares Fund و Arms Control Association اسرائیل را کشوری دارای اسلحه اتمی میدانند . انجمن مهار سلاح هستهای (Arms Control Association ) تعداد سلاحهای اتمی اسرائیل را 75 تا 200 برآورد میکند. مؤسسههای دیگر نیز برآوردهائی نزدیک به این تعداد را بعمل آوردهاند. کاملترین شرح درباره تأسیسات اتمی اسرائیل و زرادخانه اتمی این کشور را میتوان در کتاب آونر کوهن Avner Cohen یافت. عنوان کتاب او ایناست: The Worst-Kept Secret: Israel’s Bargain with the Bomb .
● کوهن و ماروین میلر که مؤلف او هم، در تألیف کتاب، بودهاست، در مقالهای که چهار سال پیش انتشار دادند، از اسرائیل خواستند سیاست خود را تغیر دهد زیرا دیگر سودی در پنهان کردن زرادخانه اتمی نیست. بنابر قول این دو مؤلف، در 1969، توافقی میان گلدامایر، نخست وزیر وقت اسرائیل و ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری وقت امریکا بعملآمد که بنابرآن، تا وقتی اسرائیل خود وجود زرادخانه اتمی خویش را آشکار نکند، امریکا نیز آن را علنی نکند.
کوهن و میلر براین نظر هستند که هرگاه اسرائیل بگوید اسلحه اتمی دارد، میتواند ثابت کند که یک قدرت اتمی مسئول است و در فعالیتهای کنترل اسلحه شرکت کند و این کار در سود اسرائیل است. سبب میشود که جامعه بینالمللی دیگر اسرائیل را بمثابه دولت غیرقانونی (بلحاظ قوانین بینالمللی) تلقی نکند.
● از دید امریکا، سیاست، هیچ نگفتن علنی از وجود اسلحه اتمی اسرائیل، بهمان دلایل که کوهن و میلر اقامه میکنند، دیگر بیفایده است. از جمله دلایل یکی این که در سال 1969 کسی از وجود اسلحه اتمی اسرائیل آگاه نبود و امروز بر وجود آن، اجماع هست. علنی کردن وجود اسلحه اتمی اسرائیلیان امکان میدهد که میان خود درباره امنیت خویش رأی زنی کنند و به سیاست گذاران امریکائی نیز اجازه میدهد در این باره هماندیشی کنند. و نیز امکان کنترل سلاح هستهای را فراهم میکند که هم از نظر امریکا و هم از نظر اسرائیل مهم است. از لحاظ منطقهای، ایجاد منطقه آزاد از اسلحه اتمی و هرگونه سلاح کشتار دستجمعی، نیازمند حل منازعات سیاسی میان کشورها منطقه و مشخص شدن وضعیت تسلیحات اتمی اسرائیل است. چراکه به کشورهای منطقه امکان میدهد ببینند چه نوع تسلیحاتی میتوانند داشته باشند برای اینکه امنیت ملیشان به خطر نیفتد. این امر، تا وقتی اسرائیل و امریکا وجود اسلحه اتمی اسرائیل را علنی نکنند، عملی شدنی نیست.
تا وقتی امریکا واقعیت را در علن بازنگوید، آنچه در باره منع گسترش اسلحه اتمی میگوید، از دید مردم دنیا، ریاکاری تلقی خواهد شد.
● سرانجام گفتگوها برسر برنامه اتمی ایران، نیز به این امر بستگی دارد. ما نمایش بازی کردن اسرائیل را در باره خطر بمب اتمی ایران دیدهایم و دیدهایم که مرتب ایران را به حمله نظامی تهدید میکند. اما وقتی خود اسلحه اتمی دارد و حاضر نیست بگوید آنرا دارد، رفتار اسرائیل مضحک مینماید. همه میگویند: کشوری که حاضر نیست قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی را امضاء کند و تن به بازرسی شدن تأسیسات اتمی خود توسط هیچ سازمان بینالمللی نمیدهد، در موقعیتی نیست که در باره برنامه اتمی ایران، ایرانی که به قرارداد منع گسترش سلاح هستهای پیوسته و تأسیسات اتمیش تحت بازرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، چنین قشقرقی براه اندازد.
بحث در باب امنیت اسرائیل باید بر پایه اطلاع صحیح و دقیق درباره امنیت اسرائیل باشد تاکه توافق اتمی با ایران، قابل حصول باشد. زیرا هرگاه دو دولت اسرائیل و امریکا درباره تسلیحات اتمی اسرائیل در علن سخن بگویند، ادعای اسرائیل در این باره که تولید بمب اتمی توسط ایران موجودیت اسرائیل را به خطر میاندازد، قابل ارزیابی صحیح میشود. به سخن دیگر، میزان خطر، توقع غرب را از ایران معین میکند. به سخن دیگر، وقتی اسرائیل خود یک قدرت اتمی است، برفرض که ایران به بمب اتمی مجهز شود، موجودیتش به خطر نمیافتد. حتی اگرهم نخواهند در علن بگویند، امریکا میباید با در نظر داشتن زرادخانه اتمی اسرائیل، با مقامهای ایران برسر اتم گفتگو کند
● علنی نکردن تسلیحات اتمی اسرائیل از سوی امریکا، اثر مستقیم دیگری بر سیاست امریکا در خاورمیانه دارد. وقتی امریکا در این باره سکوت میکند، کشورهای منطقه نمیتوانند با اطمینان خاطر با امریکا تعامل کنند. باوجود این اجماع وسیع و نیرومند بر سر تسلیحات اتمی اسرائیل، رویه مقامات امریکا بیانگر قصد آنها بر حفظ منافع امریکا نیست بلکه پنهان کردن سیاستی است که 45 سال پیش از این، برخلاف قانون اتخاذ شدهاست.
رویه امریکا با آنچه دستگاه اطلاعاتی امریکا انتشار دادهاست نیز در تناقض است. گزارش سیا در 1974 که از قید «سری است» رها و منتشر شده حاکی ازآناست که درآن تاریخ، سیا گفتهاست« به باورما، اسرائیل بمب اتمی ساختهاست». از آن زمان تا امروز، البته اسرائیل در زمینه ساخت سلاح اتمی پیشرفت نیز کردهاست.
در دو هفته پیش از این، حکومت امریکا گزارش محرمانه و مهم دیگری را انتشار داد: گزارشی 100 صفحهای درباره مباحثات درون حکومتی در باره برنامه اتمی اسرائیل در سالهای 1968 و 1969. این مباحثات هم در حکومت جانسون و هم در حکومت نیکسون انجام گرفتهاند. گزارش با همه اهمیتی که دارد، توجه وسائل ارتباط جمعی را به خود جلب نکرد و تنها مقالهای در روزنامه اسرائیلی هاآرتص درباره آن انتشار یافت.
در این مباحثات، نظر غالب این بودهاست که مجهز شدن اسرائیل به سلاح هستهای برای منافع امریکا بس زیانمند خواهد بود. «زیان آن برای منافع امریکا بدان حد است که فشاروارد کردن به اسرائیل برای این که از تولید بمب اتمی منصرف شود، موجه است».
در گزارش میخوانیم: با توجه به این امر که اسرائیل سرزمینهای فلسطینی و کشورهای عرب را در جنگ 6 روزه در 1967 تصرف کرده و قصد ملحق کردن آنها را به اسرائیل و خانه سازی درآنها را دارد، هرگاه اسرائیل به بمب اتمی مجهز شود، از توان امریکا در فشار به اسرائیل برای حل و فصل خصومت با دنیای عرب میکاهد. بنابراین، هرگاه فرصت را از دست بدهیم و بگذاریم اسرائیل بمب اتمی خود را بسازد، کار حل و فصل مسائل فیمابین اسرائیل و کشورهای عرب سختتر و توان امریکا برای ناگزیر کردن اسرائیل به کنار آمدن با کشورهای عرب بازهم کمتر میشود.
در آن تاریخ، اسرائیل اصرار بر تحویل گرفتن شکاریهای اف – 4 داشته است. دادن این هواپیماها به اسرائیل، این کشور را به ساختن بمب اتمی جازمتر میکرد. از اینرو، بخصوص وزارت خارجه امریکا براین نظر بودهاست که باید اسرائیل را متقاعد کرد از ساختن بمب اتمی چشم بپوشد. وزارت دفاع امریکا سختگیرتر بوده و موافق قطع صدور اسلحه به اسرائیل و مجبور کردنش به چشم پوشی از تولید بمب اتمی بودهاست. گزارش قسمت پایانی این مباحثات و آنچه در دیدار نیکسون و گلدامایر گذشتهاست را دربرندارد. الا اینکه نتیجه میگوید چه واقع شدهاست : سخن نگفتن از برنامه اتمی اسرائیل و نپرسیدن از آن. مدارکی که از قید "محرمانه است" خارج و انتشار یافتهاند، حاکی از آنند که امریکا از اسرائیل میخواستهاست بمب اتمی نسازد و انبار نکند و سلاح اتمی وارد تسلیحات خود نکند. اسرائیل تنها گفتهاست اسرائیل در بکاربردن اسلحه اتمی پیش قدم نخواهد شد و تا وقتی که سلاح اتمی آزمایش و اعلام نشود، آنرا وارد تسلیحات خود نمیکند.
● زمانبندی خارج کردن اسناد سری دولت از قید «سری است» تابع عواملی چند و گوناگون است. نیک و امیدوار کنندهاست هرگاه معنای از قید «سری است» خارج کردن اسناد این باشد که حکومت کنونی امریکا دیگر بنا ندارد که تسلیحات اتمی اسرائیل را در پرده نگاه دارد.
انتشار سند توافق نیکسون و گلدامایر، پیشاپیش گفتگوهای اتمی با ایران، بسا بقصد بازداشتن حکومت نتان یاهو و میلیاردرهای امریکائی و لابیهای اسرائیل از افزودن بر فشار و مانع تراشیدن برسر رسیدن به توافق اتمی با ایران، بعمل آمدهاست.
[1] سایت فارن پالسی دوم سپتامبر 2014
نظرات