ویژگیهای شخصی رضاخان
12 بازدید
ظاهراً در ابتدای امر رضاخان فقط به شکل ظاهری خود متکی بود که عبارت است از قدی بلند و هیکلی نسبتاً تنومند. با این حال ظاهراً او فاقد اعتماد به نفس لازم بود و همیشه در پشت سرش کسانی وجود داشتند که به شکلی مرئی و نامرئی حمایتش میکردند و رضاخان به پشتگرمی آنان بود که عملیات خود را پیش میبرد؛ و در غیر این صورت از جماعت کناره میگرفت. رضاخان حتی بعدها هم مردی بود گوشهگیر و به عبارت بهتر مردی شناخته میشد که قادر به برقراری روابط اجتماعی نیست؛ در کنار اینها باید بیعاطفگی او را افزود که البته لازمه قدرت مطلقالعنان است. میتوان گفت رضاخان بیعاطفگی را به عنوان عاملی برای جبران عزلتگزینی خود بهکار میگرفت. معاصران وی نقل کردهاند که صدایش هم محکم و رسا نبود و گیرایی لازم را نداشت؛ او نمیتوانست به راحتی سخن بگوید. هارولد نیکلسون که بعدها در اوایل دوره سلطنت او دو سالی مستشار سفارت بریتانیا بود، صدایش را مثل صدای کودکی توصیف میکند که مبتلا به تنگی نفس است.(۱)
ویتا ساکویل وست، رضاخان را مردی معرفی میکند فاقد جاذبه، مردی با ظاهری ترسناک و قیافهای اخمو.(۲) فون بلوشر(۳) فرستادهای از آلمان آن زمان به ایران، رضاخان را مردی معر فی میکند نیرومند، بیرحم، زیرک و کینهتوز.(۴) سرگرد ملوین هال که ظاهراً جهانگرد بوده، و اندکی قبل از تغییر سلطنت در وزارت جنگ به ملاقات رضاخان رفته بود، او را فردی توصیف کرده است که از شفقت انسانی و مهر و عاطفه بیبهره بود؛ صورتی ساکن و جامد داشت و کمتر تبسم و خوشرویی نشان میداد؛ این جمود «با خوی توحش و شرارت آمیخته بود و غالباً از داخل به خارج شراره میکشید.»(۵) آرتور میلسپو در وصف رضاخان نوشته است، به هنگام آشنایی با او، وی را بیشتر مردی دیده است «فاقد قیود اخلاقی» تا مردی هرزه و فاسد.(۶) میلسپو آورده است، رضاخان فردی نیست که در محدوده قانون اساسی یا مشروطه فعالیت کند، بلکه او «موجودی است با غریزههای بدوی، بیرحم و بیاعتقاد به قانون که یک عده نوکرصفت و چاپلوس دورهاش کرده بودند و چند نفر کمجرأت و خودخواه به او نظر مشورتی میدادند.»(۷) میلسپو به درستی نوشته است رضاخان هیچ پیوندی با انقلاب مشروطیت نداشت، و هیچ رشتهای او را با قانون اساسی مرتبط نمیساخت؛ برعکس او مردی بود که «تا انتهای کار، سرباز باقی ماند.»(۸)
برخلاف داوریهای بالا، دونالد ویلبر مورخ سیا که در دوره پهلوی دوم سرنوشت او با مسائلی مهم از جمله کودتای ۲۸ مرداد به هم درآمیخته است، از رضاخان تصویری اسطورهای ارائه کرده؛ او بر این باور است که نه بخت و حادثهای ناگهانی، بلکه توانایی شخصی رضاخان بود که او را برکشید. او نوشته است حتی اگر کودتای سوم اسفند رخ نمیداد، رضاخان باز هم در موقع مقتضی میتوانست راه خویش را به سوی تصرف تاج کیانی هموار سازد.(۹) رضاخان کمحرف بود و نمیتوانست سخنرانی طولانی ایراد کند، وقتی هم مجبور به سخنرانی میشد، کوتاه و مختصر صحبت میکرد. حتی بعدها که شاه شده بود، و در زمانی که مردانی مثل فروغی در اطراف او حضور داشتند، در مراسم احداث دانشگاه تهران فقط دو جمله گفت:«ایجاد دانشگاه کاری است که ملت ایران بایستی خیلی قبل از این شروع کرده باشند، حال که شروع شده است باید جدّیت شود که زودتر انجام گیرد.»(۱۰) این بود سخنرانی رضاشاه در مراسم احداث دانشگاه تهران!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پانوشتها:
1- …with the voice of an asthmatic child; Harold Nicolson: Corcon. The Last Phase, p. 148.
2- Vita Sackville-West: Passenger to Tehran, p. 142.
3- Von Blucher.
۴- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، (تهران: طرح نو، ۱۳۷۱)، ص ۲۴.
۵- ملوین هال: سفر آخرالزمان، ترجمه علی جواهرکلام، مجله جهان نو، نیمه دوم تیرماه ۱۳۷۲، ص ۱۸۶.
۶- آرتور میلسپو: آمریکاییها در ایران، ترجمه حسین ابوترابیان، (تهران: پیام، ۱۳۵۶)، ص ۵۲.
۷- همان، ص ۳۹.
۸- همان، ص ۴۰.
9- Donald N. Wilber: Contemporary Iran, (NY: 1963), p. 249.
۱۰- روزنامه اطلاعات، مورخه ۱۶ بهمنماه ۱۳۱۳
منبع: بسترهای تأسیس سلطنت پهلوی؛ دکتر حسین آبادیان؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص ۳۸ تا ۴۰
نظرات