دربارۀ دو برادر ، سیاستمدار عصر پهلوی

نقدی بر دیدگاه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

حسن وثوق الدوله و احمد قوام السلطنه


نقدی بر دیدگاه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

در گروه های تلگرامی، دیدگاهی به تاریخ روز سه شنبه 29 بهمن ماه سال 1398 خورشیدی از سوی دکترشفیعی کدکنی درباره سیاستمداران فوق الذکر بازتاب داده شد که وی با ذکر اشعاری از ملک الشعرا محمدتقی بهار، برادران قوام السلطنه و وثوق الدوله را مردان وطن پرست و شریف معرفی کرده است.

ضمن احترام به دیدگاه ایشان که حاکی از نظر لطف و مرحمت ایشان به این دو چهرۀ تاریخی دورۀ معاصراست، معهذا، از نظر علم تاریخ به برخی از ویژگی های مهم دورۀ صدارت نامبردگان اشاره می کنیم تا خوانندگان ارجمند، این دو برادر سیاستمدار را از آیینه تاریخ مورد مطالعه قرار داده و اقدامات آنان را مورد بررسی قرار دهند.

حسن وثوق الدوله، در تاریخ دورۀ معاصر ایران، بر اساس انعقاد قرارداد 1919 میلادی/ 1298 خورشیدی که بین دولت وی و کشور انگلستان منعقد گردیده بود،معروف است. آیا می توان با انعقاد این قرارداد،حسن وثوق الدوله را مردی وطن دوست و شریف دانست؟

مخبر السلطنه مـهدیقلی خان هدایت، یکی از شش نخسـت وزیر دورۀ پهلوی اول، در کوتاه تـرین عبارت

می نویسد: "قرارداد 1919 یعنی قیمومت انگلستان بر ایران ".(هدایت، 1375 :309 )نیکی کدی، هم براین باور است: "قرارداد 1919 ،انگلستان را بر امورمالی و نیروهای مسلح ایران مسلّط می کرد و ایران را درعمل به صورت یک کشورتحت الحمایۀ انگلیس در می آورد". (کدی، 1381 :126 .)

دکترعبدالحسین زرین کوب، در یک دیدگاه عالمانه و جامع االطراف، در مورد دوستی برادران وثوق الدوله و قوام السلطنه با محمد تقی بهار و بررسی سبب این رابطۀ دوستانه، تحلیل ارزنده ای را ارائه داده است: "

بهار، در اندیشۀ خود متزلزل و دو رنگ بود و ناپایدار. از دورۀ دوم مشروطه، وی از طرفداران جدّی سیاست وثوق الدوله گردید. می دانیم که سیاست وثوق الدوله، برانداختن آزادیخواهان و اصحاب قیام و هموارساختن نقشۀ نفوذ انگلستان در ایران بود. در دیوان بهار، اشعار زیادی در دفاع از وثوق الدوله، عاقد قرارداد  1919 و برادرش قوام السلطنه و مخالف با قیام جنگل می بینم و در تاریخ احزاب سیاسی، او به تخریب وقایع به سود قوام السلطنه و بر ضد کلنل پسیان شهید بر می خوریم. دراشعاری که در سال 1306 خورشیدی، یعنی سال های پس از القای قرار داد شوم ایران و انگلیس – قرارداد 1919 میلادی – سروده  وثوق الدوله را: ولی النعم، خداوند انعام و اِحسان ،سرِسروران و خواجۀ محتشم نامیده و خطاب به او می گوید:

«خداوندگارا، در ایران تویی که تنها وجودت بُود مغتنم

زهی دولتی کش تو باشی وثوق زهی ز اولی کش تویی رُستم

تو بودی که 9 سال از این پیش کَند از این ملک پارس تو بیخ سَتَم

تو بودی که از رهزنان بسته ی وطن را چو از گرگ جا برغنم

تو این مملکت را 2 سال تمام نگه داشتی با شهی بی حَشَم »

بهار،20 سال به اعتراف خود،ستایش گر قوام السلطنه بوده وکتابی نوشته که سراسرستایش خواجه- قوام

السلطنه – بوده است. او هرگز چه قبل از کودتای 1299 خورشیدی و چه بعد از واقعۀ شهریور 1320

خورشیدی- سقوط رضا شاه و اشغال ایران توسط متفقین-، از حمایت قوام دست بر نداشت. در سال 1324 خورشیدی، قوام او را در کابینۀ خود به وزارت فرهنگ دعوت کرد و بهار، عاقبت مُزد خود را گرفت. هنگامی که قوام در سال 1328 خورشیدی، از ایران رفت، بهار، به خاطر او خلق ایران را عوام و او را خردمند بزرگ نامید:

او نگنجید در عمل که بُدَند فکرها خُرد و کار کرد بزرگ

او خردمند بود و خلق عوام مملکت تنگ بود و مرد بزرگ

هر چه بود، حمایت از این دو برادر، به پاس سوابق دوستی و تحریف وقایع به سود آنان و پایین آوردن ارزش جانبازی ها و فداکاری آزادی خواهان از جان گذشته در آن روزگاران تاریک، لکّه ای است سیاه که همیشه بر دامان شاعر آزاده ی ایران خواهد ماند.( آرین پور، 1382 :479-478/3 .)

در مورد اهمیت دیدگاه دکتر زرین کوب باید گفت، او به درستی بهار را ستایش گرقرارداد 1919 دانسته

است(برهان، 1368 :358 )آیا به راستی، باید قرارداد 1919 را قرارداد شوم دانست؟ میرزا ابوالقاسم خان کَحّال زاده، در تحلیلی براین قرارداد می نویسد: "با یک بررسی دقیق به مواد قرارداد 1919 ،معلوم می شود که فاتحه استقالل و تمامیت ایران خوانده شده، وقتی مالیه و قشون، هر دو زیر نظر مستشاران انگلیسی قرار گیرد، دیگر حکومت مرکزی، قادر به هیچ گونه عملی به نفع ملت، آب و خاک ایران نبوده، آن چه از لندن دستور داده می شد، بدون کم و کاست اجرا می شد."( کحال زاده، 1363 :416 .) آیا محمد تقی بهار، وقایع تاریخی را به سود وثوق الدوله و قوام السلطنه تحریف کرده است؟ آن چه که ازنوشته های وی بر می آید، می توان با دکتر زرین کوب، همداستان بود. او می نویسد: "مخالفین، هم از بس ما را به هواداری انگلیس منسوب ساخته و از این راه خواسته بودند ما را منفور سازند، وسیله ای در دست داشتیم که با دولت انگلیس کنار آییم و خود و کشور را از شرّ دولت های بی عرضه و عوام فریب که هر دوماه، یکی رفته، یکی دیگر بر روی کار می آمد و بر خرابی ها می افزود، نجات بخشیم. ولی چه می توان کرد با ملّتی که به منفی بافی بیشتر راغب است تا به کار کردن و تصمیم گرفتن و مردانه با یک عقیدۀ روشن پیش رفتن؟ به جای همۀ کار فقط این شد که کابینه دوم آقای وثوق الدوله بر روی کار آمد، کابینه ای که بایستی وقت را غنیمت شمرده، زمام کار را طوری به دست گیرد که با توپ هم نشود از او پس گرفت. اینجا به قدری اَسرار تاریخی داریم که باید ناگفته بماند، زیرا درصد مقاله، هم از عهده نمی توان بر آمد. (بهار، 1/29 :1371 )

محمد تقی بهار، در کشمکش سیاسی بین حسن وثوق الدوله و حسن مشیر الدوله پیرنیا، جانب وثوق الدوله را گرفته و به حمایت از او، وی را موجب سرکوب شورشیان و دفع فتنه های سیاسی-اجتماعی و پیر نیا را قاتل آزادی خواهان وطن دانسته که آزادی خواهان را چون چهارپایان، به قتل رسانده است:

کُشت آن حسن از بهر وطن، گر دو سه کاشی کُشت این حسن احرار وطن را چو مواشی (3/460 :1375 ،نوایی )

حسن در مصراع اول به حسن وثوق الدوله و حسن در مصراع دوم به حسن مشیرالدوله (پیرنیا) اشاره دارد. بهار درحمایت از وثوق الدوله، به قول دکتر زرین کوب، چندان پیش رفته که تاریخ را تحریف کرده است.

یکی از نمونه های تأیید این دیدگاه را می توان، تحریف ماهیت قیام محمد تقی کلنل پسیان دانست، بهار،

هدف از قیام کلنل پسیان را تجزیۀ خراسان دانسته است. (بهار، 1371 :160-159/1 .)

دکترعبدالحسین نوایی، با معرفی جدّ برادران وثوق و قوام، به نام میرزا محمد خان قوام الدوله و نقش او درتجزیه خاک ایران ، مطابق عهد نامۀ آخال در دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه، در مورد نوادگان او

می نویسد: " وثوق الدوله و برادرش قوام السلطنه، هر دو اهل معامله بودند و طرفدار داد و ستد. در سیاست هم با همین شیوه وارد شدند و در هر سنّ و هر سِمَت که بودند، از معامله دست برنداشتند و صفت را فراموش نکردند. (نوائی، 1375 :430/3 .)

این نکتۀ مورد توجه دکتر نوایی، از نگاه نشریۀ نهضت جنگل دور نمانده است. آن نشریه درشمارۀ 17خود، آورده است: ... همین قوام السلطنه و برادر گرامی او ... وثوق الدوله- به متابعت اسالف شان – منظور میرزا محمد خان قوام الدوله- که بدون تعارف و ریا، مصداق این شعرند: پدرم، روضۀ رضوان به دوگندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جُویَ نفروشم. (روزنامه جنگل، 1336 :113)

یکی از شاعران آزادی دورۀ معاصر، محمد فرخی یزدی، دیدگاه خود را دربارۀ برادران وثوق الدوله و قوام السلطنه، این گونه بیان نموده است:

«محو شد ایران ز اقدام قوام السلطنه محو بادا در جهان، نام قوام السلطنه

مذهبش کافر پرستی، دینش آزادی کشی ای دریغ از دین و اسالمِ قوام السلطنه

بدبختی ایران، ز دو تن یافت دوام این نکته مسلّم خواص است و عوام

آن دولت انگلیس را بود وثوق این سلطنت هنود راهست قوام »

 (فرخی یزدی، 1366 :204 و 246)

در مورد قوام السلطنه باید گفت، نقش او در تخلیه خاک آذربایجان از قوای شوروی، قابل تحسین است. آنچه که قوام را از بسیاری دیگر متمایز می کرد، پرهیز وی از آستان بوسی و چاپلوسی آشکار در برابر محمدرضا شاه پهلوی، دربار و کوشش در حفظ شأن و وقار شخصی بود. نامۀ او خطاب به محمد رضا شاه پهلوی در پایان سال 1328 خورشیدی، که شاه را مجبور کرد، لقب "جناب اشرف" را که پس ازموفقیت وی درتخلیه خاک آذربایجان در سال 1324 به وی اعطا شده بود را مسترد دارد، از نکات ارزشمند دورۀ نخست وزیری این رجل سیاسی است. ولی بازگشت وی به قدرت، به وسوسه و تحریک مادر شاه، اشرف وعبدالرضا پهلوی، برای جانشینی مصدق در سال 1331 خورشیدی را، باید مهلک ترین اشتباه این رجل صاحب نام سیاسی دانست و همین عمل او، موجب شد که محمد رضا شاه، پس از 2 سال، دوباره لقب "جناب اشرف" را بدو بازگرداند. امّا باید گفت: همواره شاه، نگران بود که چگونه بتواند قوام را پس از آن که دیگر به او نیازی نبود،از کار برکنار کند.

روی کار آمدن قوام به نخست وزیری، بعد از کابینۀ اول مصدق، بدون ارتباط و هماهنگی با کشورهای

خارجی نبود. به گواهی اسناد: "قوام طی یکی از سفرهایش به اروپا، برای وزارت خارجۀ انگلستان پیام

فرستاد که حاضر است، امتیازات نفتی بیشتری را باشرایط مناسب به آن ها عرضه کند، به شرط آن که از به قدرت رسیدن مجدد او پشتیبانی کنند". (عظیمی، 1394 :141 .)

زمینۀ شکست میرزا کوچک و کلنل محمد تقی پسیان، در دورۀ وزارت قوام السلطنه فراهم شد. تاریخ

نویسان می گویند که قوام تا پایان عمر حاضر نشد، در این باره اظهار نظری نماید و او مجموعاً، در دوره معاصر، 10 بار به نخست وزیری رسید و در 30 تیر 1331 خورشیدی، هنوز فرصت برای تشکیل کابینه یازدهم نیافته بود که، مجبور به استعفا گردید. (امین، 1386 :112 .)

نتیجه و جمع بندی

حسن وثوق الدوله، پس ازدستیابی رضا خان میر پنج به تخت و تاج سلطنت، از وزارت چشم پوشی کرد و همانند حسن مشـیرالدوله پیرنیا، از عالم سیاسـت کناره گرفت. ولی احمد قوام السلطنه، اگر چه در دورۀ پدر و پـسر(پهلوی ها)، هیچ گاه مورد عنایت و لطف آنان قرار نگرفت، ولی در مواقع و برهۀ حساس، توانست به مسند نخست وزیری دست بیابد.

اگر چه باید قوام السلطنه را با اکثریت نخست وزیران دورۀ پهلوی، متفاوت دانست، ولی روی هم رفته، هیچ گاه قدرت قوام متّکی بر پایگاهی مردمی نبود. نظر مورخان و محققان دورۀ معاصر، نسبت به وی، خوش بینانه نبوده است. چنان که استاد فقید محمد محیط طباطبائی، او را "پیر فرتوت خانقاه ارتجاع" دانسته است. او از ثروتمندان ومالّکیـن بزرگ ایران بود. از عادات عـجیب او، تکبر و خودپسـندی بود، قـوام السلــطنه همانند برادرش حسن وثوق الدوله، شاعر بود. ولی قوام، به هنر خوش نویسی هم آراسته بود. نزدیک به 1000 بیت شعر، از او در دسترس است. او دو بار تن به ازدواج داد. دو همسر از خاندان های اشرافی و روستایی داشت که تنها از دختر روستایی، صاحب یک فرزند شد که تنها فرزند وی، محسوب می شد.

او از معاشرت با افراد گریزان بود و با افراد کمتری مأنوس بود. از کسانی که به او متمایل بودند، می توان محمد قوام، برادرزاده اش، اکبر خان نوکر او و دربین روزنامه نگاران، دکتر حسن ارسنجانی و در میان نمایندگان مجلس، جواد عامری را نام برد.

اگر بتوان حسن وثوق الدوله را به جهت انعقاد قرارداد 1919 ایران و انگلیس، همچون سید ضیاء الدین طباطبایی به سبب اجرای کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی، تشکیل دهندگان "کابینه سیاه" قلمداد کرد، بدون تردید، احمد قوام السلطنه را می باید، تشکیل دهندۀ کابینه های خاکستری دانست. اگر چه او هیچ گاه، از نظر پایگاه اجتماعی و اقدامات متهوّرانه، به پای دکتر محمد مصدق نرسید، ولی می باید او را به سبب تلاش وی در خروج قوای شوروی از آذربایجان و نگارش نامۀ شدید اللحن و اخطار به محمد رضا شاه پهلوی، جهت تلاش وی در امحای اصول و مبانی نهضت مشروطیت، در میان دیگر نخست وزیران این دوره، صاحب اعتبار و جایگاه بالاتری دانست.

منابع و مآخذ

-آرین پور یحیی(1382 ،)از نیما تا روزگار ما)تاریخ ادب فارسی معاصر(، جلد سوم، تهران، انتشارات زوار.

-امین سید حسن)1386 ،)احمد قوام: سیاستمدار برتر، نشریه اطالعات سیاسی- اقتصادی، سال بیست

و یکم، شماره هفتم و هشتم، فروردین و اردیبهشت 236-235.

-برهان عبداهلل (1368 ،)بیراهه در پاسخ به کژراهه، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.

-بهار محمد تقی(1371 ،)تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اوّل، تهران، انتشارات امیر کبیر.

-روزنامه جنگل، شماره 17 ،شنبه 8 صفر 1336قمری، 3 آذر 1296 خورشیدی.

-عظیمی فخرالدین )1394 ،)تأملی در نگرش سیاسی مصدق، تهران، انتشارات خجسته.

-فرخی یزدی محمد(1366 ،)دیوان، به اهتمام حسین مکی، تهران، انتشارات امیر کبیر.

-کحال زاده میرزا ابوالقاسم خان(1363 ،)دیده ها و شنیده ها، به کوشش مرتضی کامران، تهران، نشر

فرهنگ.

-کدی نیکی(1381 ،)ایران دورۀ قاجار و بر آمدن رضا خان، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران، نشر

ققنوس.

نوایی عبدالحسین(1375 ، )ایران و جهان، از مشروطیت تا قاجاریه، جلد سوم، تهران، نشر هما.

هدایت مخبر السلطنه(1375 ،)خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات زوار.


سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی