حزب ایرانی، مغزِ روسی

ماجرای تاسیس حزب توده ایران با هدایت شوروی چه بود؟


219 بازدید
حزب توده

ماجرای تاسیس حزب توده ایران با هدایت شوروی چه بود؟

هشتاد و چهارسال پیش، دهم مهرماه 1320 در حالی که کشور در بحبوحه اشغال متفقین و فرار رضاشاه بود، حزب جدیدی در ایران تاسیس شد. با رفتن رضاشاه و روی کارآمدن شاه جوان، تعدادی از اعضای حزب کمونیست ایران که در دوران رضاشاه دستگیر و زندانی شده بودند، از زندان و تبعید رها شدند. آنها خیلی زودتر از آنچه توقع می‌رفت دورِ هم جمع شدند و تشکیلات جدیدی را بنا نهادند که «حزب توده ایران» نامیده شد. این حزب از همان سال تا 42 سال بعد که اعضایش دستگیر و تشکیلاتش رسما منحل شد، یکی از فعال‌ترین احزاب ایران بود. کتاب «سایه سرخ» که به تازگی به قلم محمدامین فرج‌الهی و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده، در بخش ابتدایی خود روایتی از تاسیس حزب توده با هدایت و دخالت حزب کمونیست شوروی ارائه کرده است. متن این بخش از کتاب به شرح زیر است:

 

 

پاییز 1296 شمسی در میانۀ جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه در ماه اکتبر به پیروزی رسید و از آن پس، همسایۀ‌ شمالی ایران «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» نام گرفت. تا چند دهه بعد در ایران هرآنچه ممکن بود بر آن صفت «منورالفکری» اطلاق شود، رنگ و بویی از «مرام اشتراکی» یا همان کمونیسم داشت؛ از سیاست و اقتصاد گرفته تا هنر و ادبیات داستانی و نمایشی. در تمام سال‌های سلطنت دو‌دهه‌ای رضاشاه و سال‌های آغازین پادشاهی فرزندش، محمدرضا، کمونیسم چارچوب مسلط فضای روشنفکری ایران بود؛ هرچند زیر سایۀ سنگین استبداد رضاشاهی، اجازۀ بروز و ظهور پررنگ و پایداری نیافت.

حزب کمونیست ایران که در سال 1299 با هدایت شوروی در ایران تأسیس شده بود، در سال‌های ابتدایی سلطنت رضاشاه به‌خصوص در قالب سندیکاهای کارگری فعال بود و توانست مابین سال‌های 1308 تا 1310 در سازمان‌دهی چندین اعتصاب نقش‌آفرینی کند.[1] مشهورترین اعتصاب‌های کارگری این مقطع، اعتصاب اتحادیۀ کارگران صنعت نفت جنوب در 1308 و اعتصاب کارگران کارخانۀ نساجی «وطن» اصفهان در 1310 بود.

واکنش حکومت رضاشاه به این فعالیت‌ها، تصویب قانون «مجازات مقدّمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت» در خرداد 1310 بود که بر اساس آن، تأسیس و عضویت در «دسته یا جمعیت یا شعبۀ جمعیتی» که «رویه یا مرام آن اشتراکی» باشد، جرم تلقی می‌شود و مجازات مرتکبین، از سه تا ده سال حبس خواهد بود. پیامد این قانون، دستگیری و زندانی شدن کمونیست‌های ایرانی از 1310 تا 1316 بود.

مدتی پس از این اتفاق بود که کمینترن،[2] مجمع بین‌المللی احزاب کمونیستی جهان، دستور تجدید فعالیت حزب کمونیست در ایران را صادر و این مأموریت را به عبدالصمد کامبخش محول کرد.[3] کامبخش مأموریتش را انجام داد و کمونیست‌های ایرانی فعالیتشان را از سر گرفتند، اما قانون مبارزه با مرام اشتراکی خیلی زود گریبانشان را گرفت. در بهار 1316 اعضای حزب کمونیست ایران دستگیر و در آبان 1317 محاکمه شدند. در میان اعضای این جمع که به «گروه 53 نفر» معروف شدند، پنجاه نفر به حبس از پنج تا ده سال محکوم و سه نفر دیگر تبرئه شدند، اما دورۀ حبسشان چندان طول نکشید: به دنبال اشغال ایران در شهریور 1320 و سقوط حکومت رضاشاه، مجلس شورای ملی لایحۀ وزارت دادگستری مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی را تصویب کرد. همۀ آنها آزاد شدند جز تقی ارانی که بهمن 1318 در سن 36 سالگی در زندان درگذشته بود.

شهریور 1320 در حالی که استبداد رضاشاهی از کشور رخت بر بسته بود، مقامات حزب کمونیست شوروی‌ تصمیم گرفتند تشکیلات جدید کمونیستی را در همسایۀ جنوبی‌شان ایجاد کنند. از آنجا که قانون ممنوعیت فعالیت‌های کمونیستی همچنان معتبر بود، ضرورتی نداشت که تشکیلات جدید، نام حساسیت‌برانگیز «حزب کمونیست» را بر پیشانی خود داشته باشد و مرام و نظریات کمونیستی را ترویج کند. اینها دستوراتی بود که مسئولان حزب کمونیست شوروی‌ به برخی معتمدین ایرانی‌شان دادند.[4] اندکی بعد، در مهر 1320، جلسه‌ای با حضور حدود هشتاد نفر از کمونیست‌های قدیمی ایرانی برگزار و «حزب توده ایران» تأسیس شد.

مؤسسان حزب توده متشکل از دو دستۀ عمده بودند: دستۀ نخست، جمعی از اعضای گروه 53 نفر بود که چند روز قبل از زندان رها شده بودند؛ و دستۀ دوم، شماری از کمونیست‌های مسن‌تری بودند که کادر اصلی حزب کمونیست ایران را تشکیل می‌دادند و پیش از اعضای گروه 53 نفر به زندان افکنده شده بودند. در دستۀ دوم اسامی افرادی مانند رضا روستا، عبدالصمد کامبخش و اردشیر آوانسیان به چشم می‌خورد که اغلب نسل اول ایرانیان تحصیل‌کرده در دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق یا به اختصار، کوتْو،[5] بودند.[6]

دستۀ دوم هرچند در زمرۀ مؤسسین حزب تازه‌تأسیس بودند، اما بیشتر به احیای همان تشکیلات پیشین، یعنی حزب کمونیست ایران تمایل داشتند. به همین دلیل بود که چند نفرشان در نامه‌ای به کمینترن، این درخواست را مطرح و اردشیر آوانسیان[7] را به‌عنوان نمایندۀ خود معرفی کردند. آوانسیان یکی از دانش‌آموختگان دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق بود که سران حزب کمونیست شوروی به او اعتماد داشتند. پاسخی که این نامه دریافت کرد همان دستورالعمل‌های پیشین به مؤسسین حزب توده و توصیه به نویسندگان نامه برای فعالیت در قالب حزب جدید بود.[8] آوانسیان بعدها در خاطراتش محورهای ابلاغی مسکو را عنوان کرد: اتحاد همۀ نیروها علیه فاشیسم، دفاع از زحمتکشان و متشکل نمودن آنها، مبارزه برای دموکراسی در ایران، و دفاع از شوروی و عمومیت دادن به وجهه و محبوبیت شوروی در ایران.[9]

 

«تلفیق کار علنی و کار مخفی»

فضای باز سیاسی-اجتماعی حدفاصل بر تخت نشستن محمدرضا پهلوی در تابستان 1320 تا کودتای 28 مرداد در تابستان 1332، دورۀ سازماندهی، کنشگری و البته زورآزمایی گروه‌ها و دستجات سیاسی حامی بریتانیا و شوروی در ایران بود. «فعالیت حزبی» میراث لنین برای لنینیست‌ها بود که حزب توده در ایران‌ اکنون برای نخستین بار به‌طور جدی آن را تجربه می‌کرد. فعالیت مطبوعاتی حزب توده از زمستان 1320 آغاز شد و ارگان‌های مطبوعاتی حزب، یعنی نشریات «سیاست» و «مردم»، منتشر شدند تا آرا و نظرات تشکیلات را ترویج کنند. مدتی بعد، در جریان انتخابات مجلس چهاردهم در سال 1322 نام چند تن از توده‌ای‌ها به کمک روس‌ها از صندوق‌های رأی مناطق تحت اشغال شوروی بیرون آمد: رضا رادمنش از لاهیجان، ایرج اسکندری از ساری، عبدالصمد کامبخش از قزوین، فریدون کشاورز از بندر پهلوی و اردشیر آوانسیان از ارامنۀ شمال، شماری از این افراد بودند. چند توده‌ای دیگر مانند محمد پروین گنابادی، تقی فداکار، رحمانقلی خلعتبری و شهاب فردوس نیز از حوزه‌های انتخابیۀ دیگر رأی آوردند. بدین ترتیب، «فراکسیون توده» در دورۀ چهاردهم مجلس شورای ملی شکل گرفت. در همین سال بود که رادمنش «سازمان جوانان حزب توده» را تأسیس کرد. در مرداد 1323، اولین کنگرۀ حزب در تهران تشکیل شد و اعضای کمیتۀ مرکزی، هیئت سیاسی و هیئت دبیران انتخاب شدند. کمیتۀ مرکزی حزب شامل سه کمیسیون «تشکیلات» با مسئولیت کامبخش، «تبلیغات» با مسئولیت محمد پروین گنابادی و «مالی» با مسئولیت علی امیرخیزی بود. همچنین کامبخش و بهرامی هم به‌جای رضا روستا و سلیمان‌محسن اسکندری، عهده‌دار وظیفۀ ارتباط رسمی حزب توده با سفارت شوروی در تهران شدند.[10]

 

 

[1] الموتی، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران، ص 246.

[2] انترناسیونال کمونیستی سازمانی متشکل از احزاب کمونیستی کشورهای جهان بود که کارل مارکس آن را در سال 1864 بنا نهاد. انترناسیونال دوم سال 1889 تشکیل شد و حیاتش تا 1914 ادامه داشت. انترناسیونال کمونیستی سوم که به «کمینترن» مشهور شد، به فاصله دو سال پس از پیروزی انقلاب شوروی و تحت نفوذ لنین و رهبران شوروی در سال 1919 تشکیل شد. در دومین کنگرۀ کمینترن در سال 1920، نمایندگان 37 حزب کمونیست شرکت داشتند. از این پس، کمینترن بازوی تصمیم‌گیری سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی برای احزاب کمونیست سایر کشورها شد.

[3] چهل سال در سنگر مبارزه، ص 306.

[4] طبری، کژراهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده، ص 43.

[5] KUTV

[6] کتاب «کمونیزم در ایران» که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به قلم سرهنگ علی زیبایی نوشته شده، اسامی حدود شصت نفر از ایرانیان آموزش‌دیده در این مدرسۀ حزبی را ذکر کرده است.

[7] آرداشس آوانسیان (اردشیر) در سال 1284 شمسی در یک خانواده ارمنی پیشه‌ور در آذربایجان به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را در رشت گذراند و تحصیلات متوسطه را در کالج آمریکایی رشت به پایان برد. در سال 1302، در سن 18 سالگی به عضویت حزب کمونیست ایران درآمد. سپس به شوروی رفت و در دانشگاه کمونیستی کوتو به تحصیل پرداخت. در سال 1305، به ایران بازگشت و به‌عنوان عضو کمیتۀ مرکزی سازمان جوانان کمونیست به فعالیت پرداخت. در سال 1310 دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد و تا شهریور 1320 در زندان بود.

[8] متن پیش‌نویس این جواب که توسط گئورگی دیمیتروف، رئیس کمینترن، برای استالین و مدیران حزب کمونیست ارسال شده، سال‌ها بعد منتشر شد. در بخشی از آن نوشته شده: «با توجه به وضعیت خاص ایران (اشغال مشترک با بریتانیا، اقدامات ضددمکراتیک و خرابکارانۀ نازی‌ها و عواملشان، رفتار فرساینده و خصومت بخشی از محافل حاکم ایران) ما فکر می‌کنیم احیای حزب کمونیست ایران که همیشه یک گروه کوچک سکتاریستی بوده است، در حال حاضر تفاوت چندانی ایجاد نخواهد کرد، اما به طور قطع به دشواری‌ها و پیچیدگی‌هایی چند منجر خواهد شد. این باعث تقویت سوء‌ظن و نارضایی در میان صفوف محافل حاکم خواهد شد و برای عوامل آلمان فرصت‌های بیشتری فراهم خواهد کرد که بورژوازی ایران را از خطر شوروی شدن بترسانند و در واقع خود بریتانیایی‌ها را نیز نسبت به اتحاد شوروی که ادعا می‌شود برای شوروی‌گردانی ایران تلاش می‌کند، بدبین سازند. بنابراین فکر می‌کنم در وضعیت کنونی نباید حزب کمونیست را احیا کرد، بلکه کمونیست‌ها باید در حزب توده فعالیت کنند.» (فرامین تأسیس، اداره و انحلال حکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان، ص 24.)

[9] خاطرات اردشیر آوانسیان از حزب توده ایران (1320-1326)، ص 39.

[10] چپ در ایران به روایت اسناد ساواک: دبیران اول حزب توده، ص یازده.