بزرگترین فاجعه تاریخ ایران


دکتر محمدقلی مجد
8145 بازدید
انگلیس جنگ جهانی اول قحطی

بزرگترین فاجعه تاریخ ایران

اشاره: جنگ جهانی اول و قحطی بزرگ سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ که در نتیجۀ آن گریبان‌گیر ملت ایران شد، بزرگترین مصیبت تاریخ این مملکت، و حتی به مراتب خانمان‌سوزتر از حمله مغول در قرون وسطی بود . بررسی اسناد وزارت امور خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران در طول سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ نشان می‌دهد که در حدود ۱۰ تا ۱۳ میلیون نفر از ایرانی‌ها در طول جنگ جهانی اول به دلیل گرسنگی و بیماری جان باختند. بدون شک، جنگ جهانی اول و قحطی سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ بزرگترین فاجعۀ تاریخ ایران و شاید بزرگترین نسل‌سوزی قرن بیستم بود.

****

 

تحریف جمعیت ایران

برای مقامات آمریکایی که پیش از جنگ جهانی اول در ایران خدمت می‌کردند کاملاً روشن بود که روس‌ها و انگلیسی‌ها تلاش می‌کنند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آنچه بود نشان بدهند . دبلیو. مورگان شوستر، مدیرکل مالیه ایران، در این‌باره می‌نویسد:«غلطی از جمعیت ایران ارایه شده است؛ به نظر می‌رسد که یک به اصطلاح سرشماری قدیمی که در حدود ۶۰ سال پیش صورت گرفته مبنای آمار و ارقام اندکی باشد که در برخی کتاب‌ها داده شده و عموماً مورد قبول خارجی‌هاست. در واقع، از آن زمان تا کنون هیچ سرشماری‌ای در ایران صورت نگرفته است، ولی اروپاییانی که با اوضاع ایران آشنا هستند جمعیت این کشور را بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون نفر برآورد می‌کنند.» یک نمونه عالی از تلاش روس‌ها برای کمتر نشان دادنِ جمعیت ایران مقاله‌ای‌ست که ل. ای. سوبوتسینسکی در سال ۱۹۱۳ منتشر ساخت، که بخشی از آن در کتاب [چارلز] عیسوی آورده شده است.

سوبوتسینسکی می‌نویسد که در سال ۱۹۱۰ یک‌صد شهر کوچک و مرکز شهری در ایران وجود داشت، که بزرگترینشان تهران با (۳۵۰ هزار نفر) و تبریز (با ۳۰۰ هزار نفر) جمعیت بودند. علاوه بر این، مجموع جمعیت ۲۰ شهر بزرگ ایران در حدود ۱/۲۸ میلیون نفر بود. او همچنین می‌نویسد که نسبت جمعیت شهری به کل جمعیت حداکثر ۱۲ درصد بود، و دلایل آن را این‌گونه توصیف می‌کند:«در ایران، کارخانه‌ای وجود ندارد که تمرکز آنها در شهرها درآمدی برای جمعیت مهاجر به شهر تولید کند، و موجب تجمع جمعیت در شهرها شود؛ علاوه بر این، شهرهای ایران از لحاظ خدمات و امکانات رفاهی امتیاز چندانی بر روستاها ندارند، ضمن اینکه در این کشور عامل مهم رشدی که در شهرهای اروپایی وجود دارد، یعنی بانک‌های اعتباری که مردم بتوانند وام املاک شهری از آن دریافت کنند، دیده نمی‌شود. و سرانجام اینکه در ایران، هنوز وقت آن نرسیده است که، به لطف پیشرفت‌های مختلف، تولید مواد غذایی به درصد کمتری از نیروی کار احتیاج داشته باشد .بنابراین، در زمانی که در چندین کشور جهان، یک چهارم جمعیت در شهرها تمرکز دارند، در ایران، جمعیت شهری بیشتر از ۱۲ درصد کل جمعیت نیست.» با وجود این، او به طرز عجیبی بدون هیچ استدلال منطقی، نتیجه می‌گیرد که جمعیت ایران در سال ۱۹۱۰ در حدود ۱۰ میلیون نفر بوده است. با حساب و کتاب او، جمعیت شهری ایران در سال ۱۹۱۰ حداقل ۲ میلیون نفر بوده است؛ بدین معنا که ۸۰ شهر باقیمانده حداقل جمعیتی برابر با ۸۰۰ هزار نفر داشته‌اند. علاوه بر این، می‌دانیم برخی از به اصطلاح روستاهای مورد اشارۀ سوبوتسینسکی واقعاً شهرهای کوچکی با ۱۰ هزار نفر جمعیت یا بیشتر بودند. یکی از اینها «روستای» تفت بود. سوبوتسینسکی توضیح می‌دهد:«اکثر روستاها چند خانوار بیشتر ندارند، هر چند گاه روستاهای بزرگی هم می‌توان پیدا کرد، مثلاً تفت (در نزدیکی یزد) که نزدیک به ۱۰ هزار نفر مرد و زن در آن زندگی می‌کنند.» اگر همان نسبت ۱۲ درصد را برای جمعیت شهری ایران در نظر بگیریم، با توجه به اینکه سوبوتسینسکی جمعیت شهری ایران را ۲ میلیون نفر عنوان کرده است، به رقم بسیار محافظه‌کارانۀ ۱۶/۷ میلیون نفر در سال ۱۹۱۰ می‌رسیم، که تقریباً با ۱۷ میلیون نفری که در گزارش وزیرمختار آمریکا در ایران آمده هم‌خوانی دارد.

نحوۀ تلاش مورخان انگلیسی برای «ثابت کردن» این نکته که جمعیت ایران در سال ۱۹۱۰ در حدود ۱۰ میلیون نفر بوده است، نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها حاضرند برای تحریف آمار جمعیت ایران تا کجا پیش بروند. جولیان باریر در مقاله‌ای که در سال ۱۹۶۸ منتشر ساخت، ابتدا دو برآورد از جمعیت ایران در دورۀ ۱۹۰۰ تا ۱۹۶۶ ارایه می‌دهد. اولین برآورد او برگرفته از یافته‌های مهدی امانی، استاد جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران، است که به روش «پس‌روی معکوس»، محاسبه شده است. نقطه شروع محاسبات سرشماری جمعیت سال ۱۹۵۶ (۱۸/۹۷ میلیون نفر) است. برای دورۀ ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۶، سه مقطع مجزا با نرخ رشد جمعیت سالیانۀ متفاوت فرض شده است. ۱۹۲۵-۱۹۰۰ (٪۰,۲)، ۱۹۴۵-۱۹۲۶ (٪۱,۵)، و ۱۹۵۶-۱۹۴۶ (۲,۵٪). امانی با استفاده از روش «پیش‌بینی معکوس» و آمار مربوط به سال ۱۹۵۶ و ملحوظ کردن نرخ‌های متفاوت رشد جمعیت به مقاطع سه‌گانه، به رقم ۱۰,۹۴ میلیون در سال ۱۹۱۱ می‌رسد. برآورد دوم با روش «میزان ثابت جمعیت» محاسبه شده است، که در آن شمار تخمینی موالید در دوره‌های پنج ساله، و امید به زندگی برابر با ۳۰ سال در نظر گرفته شده است. طبق این روش، جمعیت ایران در سال ۱۹۱۱ در حدود ۱۲,۱۹ بوده است. باریر سپس برآورد خود را ارایه می‌دهد که مدعی است «نزدیکترین رقم ممکن به حقیقت است.» برآورد او برای سال ۱۹۱۰ نزدیک به ۱۰,۶۶ میلیون نفر است که در سال ۱۹۱۴ به ۱۰,۸۹ میلیون نفر افزایش می‌یابد. روش او برای محاسبۀ جمعیت «پیش‌بینی معکوس» است. با وجود این، او از ارقام «تعدیل شدۀ» سرشماری سال ۱۹۵۶ (۲۰,۳۸ میلیون نفر) و نرخ‌های رشد فرضی متفاوت برای دوره‌های مختلف استفاده می‌کند. مثلاً، باریر فرض می‌گیرد که نرخ رشد جمعیت در سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۹ در حدود ۰,۷۵٪ در سال بوده، که به قول خودش «هم از لحاظ تاریخی و هم جمعیتی قابل قبول است.» دلیل اصلی او برای استفاده از نرخ فوق این است که «شیندلرِ سیاح چنین رقمی را برای سال‌های ۱۹۱۰-۱۸۷۵ ذکر کرده بود» که متعاقباً در کتابچه محرمانۀ سال ۱۹۱۹ وزارت امور خارجه دربارۀ ایران وارد شده است.

با وجود این، بسیار جالب توجه و روشنگر است که جولیان باریر در برآوردهایش از جمعیت ایران، که مدعی است «نزدیک‌ترین رقم ممکن به حقیقت است،» هیچ اشاره‌ای به قحطی بزرگ سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۷ نمی‌کند. او حتی ذکری از آن نمی‌کند: به نظر می‌رسد که این نویسنده هیچ اطلاعی از این واقعه ندارد. علاوه براین، کاملاً روشن است که وزارت امور خارجه انگلیس در «کتابچۀ» سال ۱۹۱۹ دربارۀ ایران سعی کرده بود تا قحطی بزرگ ۱۹۱۹-۱۹۱۷ را لاپوشانی کند. بنابراین مسلّم است که هیچ اشاره‌ای به قحطی بزرگ در آن نشده باشد، چون اگر شده بود، حتماً در محاسبات باریر در نظر گرفته می‌شد. والاس اسمیت موری، کاردار آمریکا، معتقد است که این قحطی موجب مرگ یک سومِ جمعیت ایران شد. حتی منابع انگلیسی نظیر ژنرال دنسترویل، سرگرد دانوهو، و ژنرال سایکس نیز نوشته‌اند که این قحطی جان بسیاری از ایرانی‌ها را گرفت. با وجود این «کتابچۀ» محرمانه وزارت خارجه انگلیس آشکارا مطلبی دربارۀ این قحطی ندارد. به همین ترتیب، در «گزارش وضعیت» بسیار محرمانه‌ای دربارۀ ایران که به امضای لُرد کرزن رسیده است - و در جای خود سند بسیار جالب توجهی است، زیرا در آن صریحاً به دولت آمریکا هشدار داده شده است که «ایران از منظر منافع بریتانیا بیشترین اهمیت را دارد» - نیز هیچ اشاره‌ای به قحطی وجود ندارد. غفلت از قحطی بزرگ سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۱۷ و عدم اشاره به آن در محاسبات باریر کافیست تا برآوردهای ظاهراً علمی‌اش از جمعیت ایران در سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۸ را بی‌اعتبار سازد. با وجود این، برآوردهای او از سال‌های بعدی مفید است و با آمار و ارقام سفارت آمریکا هم‌خوانی دارد. مثلاً باریر جمعیتی بالغ بر ۱۱ میلیون نفر را برای سال ۱۹۱۹ ذکر کرده است، و کالدول و سایکس جمعیت ایران در همین سال را ۱۰ میلیون نفر عنوان کرده‌اند؛ رقم باریر برای سال ۱۹۳۰ بالغ بر ۱۲,۵ میلیون نفر است، و چارلز هارت، وزیرمختار وقت آمریکا، آن را ۱۳ میلیون نفر ذکر کرده است؛ و سرانجام اینکه طبق محاسبات باریر، جمعیت ایران در سال ۱۹۴۱ در حدود ۱۴,۸ میلیون نفر بوده که نزدیک به رقم ۱۵ میلیون نفری است که لوئیس دریفوسِ پسر، وزیرمختار وقت آمریکا داده است.

گزارش‌های وزارت خارجه آمریکا درباره جمعیت ایران، ۱۹۲۰-۱۹۰۰

در ژانویۀ سال ۱۹۰۰، وزارت امور خارجه آمریکا به سفارتش در تهران دستور داده بود تا گزارشی دربارۀ جمعیت ایران تهیه کند. پاسخ هربرت ام. باوِن، وزیرمختار وقت آمریکا در ۱۵ مارس ۱۹۰۰ ارسال شد:«احتراماً بدین‌وسیله دریافت بخشنامۀ ۲۰ ژانویۀ ۱۹۰۰ با موضوع سرشماری در ایران تأیید می‌گردد. در پاسخ احتراماً به عرض می‌رساند که تا به‌حال هیچ سرشماری نفوسی در ایران صورت نگرفته است، بنابراین هیچ آمار معتبر و موثقی در این‌باره وجود ندارد. با وجود این، از مشاهدات سیاحان، محققان و دیگران، که برآوردهایشان به طور کلی هم‌خوانی دارد، چنین برمی آید که جمعیت کنونی ایران در حدود دوازده میلیون (۱۲،۰۰۰،۰۰۰) نفر باشد. یادداشتی که به پیوست ارسال شده است، آمار تقریبی جمعیت‌های تشکیل دهنده را نشان می‌دهد.» این آمار به قرار زیر بود: مسلمانان، ۱۱,۹ میلیون نفر؛ یهودیان، ۵۰،۰۰۰ نفر؛ ارمنی‌ها و نسطوری‌ها، ۴۰،۰۰۰ نفر؛ زردشتی‌ها، ۵،۰۰۰ نفر؛ و اتباع خارجی، ۱،۵۰۰ نفر. لازم به ذکر است که برآورد سفارت آمریکا از جمعیت ایران در سال ۱۹۲۰ در حدود ۱۰ میلیون نفر بود: بدین معنا که نه فقط جمعیت ایران در این سال ۲ میلیون نفر کمتر از سال ۱۹۰۰ بود، بلکه جمعیتی که باید در این ۲۰ سال اضافه می‌شد نیز کاملاً از بین رفته بود.

 

منبع: انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول؛ دکتر محمدقلی مجد؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی؛ صص ۵۳۷ تا ۵۴۳