30 خرداد 1400
زاینده رود در عصر قاجار
مردم اصفهان در دوره قاجار چه نگاهی به رودخانه زاینده رود داشتند؟ زاینده رود چه کمکی به این مردم می کرد؟ روستائیان که مزارع خود را از آن آبیاری می کردند اما شهریان با رودخانه چه می کردند؟ اصولا تعامل مردم شهر اصفهان با زاینده رود چگونه بود؟
با مراجعه به روزنامه های قاجاری به این سوالات در مقاله ای تحت عنوان زاینده رود اصفهان در عصر قاجار تا حدودی با پاسخ داده شده است. این مقاله در به چاپ رسیده است.
زاینده رود مادر اصفهان است
اصفهان پیدایش و حیات خود را مدیون زایندهرود است. تا زایندهرود جاری باشد اصفهان وجود دارد و میبالد، وقتی که زایندهرود خشک شود، اصفهان میفهمد مصیبتی باریده است. پس زایندهرود نبض حیات اصفهان است و رگ زندگی او.
در دوره قاجار در میان سفرنامهها و کتب تاریخی تصاویر زیادی از زایندهرود یافت میشود اما انچه پیوستگی جدا نشدنی اصفهان و زایندهرود را نشان میدهد تصویری است که ظل السلطان، حاکم اصفهان، از قحطی سهمگین سال 1288 هـ ق به دست می دهد. اگر چه این قحطی تقریباً سراسر فلات ایران را در نوردید اما مردم اصفهان که قرنها آب خود را از زایندهرود یافته بودند، این بار نیز در بستر رودخانه نشسته، دل زمین را میکندند و آب میجستند.[1] تا بر این حقیقت مسلم انگشت تأکید نهاده شود که زایندهرود مادر اصفهان است. سخن شاهد عینی« به قرب صد هزار کس از اهل شهر مرده و فناء فی الله شده اند. تمام دکاکین بسته، بازارها خراب. هیچ چیز پیدا نمیشود. خودم به چشم خودم دیدم درمیان رودخانه زایندهرود چاهی کنده بودند به قرب سی ذرع، آبی به زحمت میکشیدند برای مشروبات ( نوشیدن ) همینکه دلو بالا میآمد سگ و گربه و آدم و کلاغ و گنجشک بدون ترس از یکدیگر روی هم میریختند »[2]
چگونه زایندهرود پر آب تر شود؟
شاید همین دلبستگی شدید میان اصفهان و زایندهرود بود که از همان روزهای اول که اصفهانی در کتب جغرافیای تاریخی خواند که زایندهرود و کارون از یک جا سرچشمه میگیرند، و نخستین آنها یعقوبی بود که در قرن سوم بدین حقیقت اشاره کرد، [3] به فکر افتاد که بگونه ای دست زایندهرود فقیر را در دستان کارون پر آب بگذارد. کار از زمان شاه طهماسب صفوی آغاز شد و در زمان شاه عباس که اصفهان قبای پایتختی بر تن کرد، شدت یافت. نتیجه کار تا آن زمان ایجاد یک بریدگی به طول 300 متر، عرض 60 متر و عمق 50 متر بود.
سانسون سفیرپادشاه فرانسه که به عهد شاه سلیمان صفوی به اصفهان آمد، ضمن اشاره به خشک شدن زایندهرود در فصل تابستان، میگوید « شاه نقشه ای را در نظر گرفته بود که آب کارون را، که رودخانه بزرگی است در 12 فرسنگی بالای اصفهان، و فقط کوهی آن را از زایندهرود جدا میسازد، به آن ملحق بسازد. مسیو ژنه، مهندس فرانسوی نیز الحاق آنها را بر عهده گرفت » اما پروژه با کارشکنی صدراعظم وقت، شیخ علی خان زنگنه، متوقف شد. بدین سبب که شیخ علی خان گمان میکرد در صورت پر شدن زایندهرود، دیگر محصولات او در در کرمانشاه و همدان در بازار اصفهان فروش نخواهند رفت.[4]
کار در دورة صفوی بی نتیجه خاتمه یافت دردورة قاجار عملاً دراین رابطه کاری صورت نگرفت اما دانشمندانی چون میرزاتقی خان حکیم باشی، مدیر دانشمند روزنامه فرهنگ اصفهان، هرگز آنرا از یاد نبردند. دراوایل مشروطیت گویا مردم سده پیشنهاد کرده بودند که کار انتقال آب از سرگرفته شود و مخارج آنرا دویست هزارتومان برآورد کرده بودند. ابوالحسن بزرگ امید، رئیس دارایی وقت، پیشنهاد را به تهران منعکس میکند و از سوی میلسپو مهندسی آلمانی به محل آمده، او احداث تونلی سه ذرع در سه ذرع را تجویز نموده و مخارج آنرا هفتصد هزار تومان برآورد کرد. اما با فوت این مهندس کار ناتمام ماند [5] در دوره رضاشاه نیز دلسوزان و علاقمندان به اصفهان بارها و بارها بر لزوم اجرای این طرح انگشت نهادند. کسانی مانند امیرقلی امینی مدیر روزنامه اخگر در مقالات متعدد دولت را به انجام آن ترغیب می نمود.[6]
بالاخره بعد از سالها انتظار و آرزو در سال 1327 ش کلنگ تونل کوهرنگ بزمین زده شد و به تاریخ 24 مهر 1332 ش این تونل افتتاح گردید.[7] به این وسیله یکی از خواستههای دیرپای مردم این ناحیه جامة تحقق به خود پوشید.تونل دوم نیز درسال 1354 ش آغاز و در سال 1366ش به پایان رسید. تونل سوم در سال 1360ش آغاز شده است و اکنون بیش از 90 درصد کارهای آن به پایان رسیده است[8].
نقش زایندهرود در حیات اقتصادی ـ اجتماعی اصفهان
مطلبی که دراینجا ذکر خواهیم کرد مقاله ای است در روزنامه فرهنگ اصفهان که حدود 130 سال پیش، جایگاه رودخانه زایندهرود را در حیات اقتصادی و اجتماعی منطقة اصفهان برشمرده و اطلاعات ذی قیمتی در این مورد به ما ارائه میدهد. ماجرا از این قرار بود که مدیر روزنامه فرهنگ باخبر شد دولت قصد دارد سدی بر روی رودخانه کارون در اطراف اهواز بسازد و به همین دلیل یکی از کارگزاران دانشمند خود یعنی میرزا عبدالغفار نجم الملک را مأمور رفتن بدان صوب و بررسی موقعیت کرده است.[9] ( گفتنی است که ساخت سد اهواز نیز از پروژههای پر سرو صدا اما ناکام کشور در عهد قاجار بود) مدیر روزنامه، میرزا تقی خان حکیم باشی، با آنکه خود اهل کاشان بود، اما به دلیل علاقه وافری که به اصفهان و ماندگاری آن از خود نشان می داد، در مقاله ای که در روزنامه فرهنگ به چاپ رسانید به دولت پیشنهاد کرد خوب است به جای هزینه کردن 300 هزار تومان پولی که به بستن سد اهواز اختصاص داده است، به امر مهم انتقال آب کارون به زایندهرود بیندیشد. و برای پیشنهاد خود نیز دلایلی را ذکر نمود که در واقع اهمیت رودخانه زایندهرود را برای شهر و منطقة اصفهان در سیزده بند بر می شمارد. نیز یادآور می شود که در صورت انجام این پروژه و اضافه شدن آب کارون ( کرند ) به زاینده رود چه فوایدی برای منطقه به بار می آورد.
متــن مقالــه
«سالهاست که مکرر برای بریدن رشتة زردکوه بختیاری و افزودن آب رودخانة کُرند را بر رود زایندهرود اصفهان اقدامات شده و به انجام نرسانیده اند. هر گاه امنای دولت قوی شوکت علیه مصارف بستن سدّ اهواز رامتحمل میشوند، این مسأله بدیهی است که سوراخ کردن کوه زردکوه وآوردن آب کرند مخارجش بسیار کمتر از بستن سد اهواز است. امتیازاتی که آب کرند بر سد اهواز دارد از آن جمله فقرات ذیل است :
اول: آنکه مخارج اختتام این عمل کمتر از مخارج سد اهواز است.
دوم: احداث بلاد و قصبات جدیده لازم نیست. زیرا که بیابان وسیعة مورچه خورت از گز تا به سو، که طول ان قریب به سیزده فرسخ میشود و عرض ان نیز به مسافات مختلفه است و خاک بسیار قابل و حاصلخیز دارد، تماماً مزروع میگردد. و در این مسافات دهکدهها و قصباتی هست که با رعیت کافی و با استعدادات لازمه اند و سوای بودن اب هیچ عایقی برای دایر کردن آن اراضی ندارند.
سوم: در امتداد این آب قصبات بسیار واقعند که اغلب خالصة دولت است و به واسطة نبودن آب همیشه رعایای آن متفرق و منافع آنها بسیار مختصر و جزئی است و اغلب اوقات در تابستانها آب برای محصول آنها به اراضی ایشان نمی رسد. از آن جمله رودشتین و براآن و غیره است. که اگر اب به قدر کفایت در اوقات لازمه به آنها برسد محصولات بی پایان از ان اراضی برداشت میشود.
چهارم :چون بسیاری از بلوک و توابع اصفهان از آب زایندهرود مشروب میشوند مانند بعضی از دهات فریدن واغلب چهارمحال و تمام لنجانات و سده و دستگرد و غیره و غیره، پس از آنکه این آب کرند ملحق به رود زایندهرود شود در سالهای کمآبی که ضرر بسیار به محصول این مواضع میرسد، دیگر بیآب نخواهد ماند و از اب کرند مشروب خواهند شد.
پنجم :در سالهایی که بارندگی چندان نقصانی ندارد باز در ایام تابستان چون آب زایندهرود را در لنجانات برای شلتوک کاری و زراعتهای قرائی که به جانب علیای رودخانه واقعند میگیرند، به زراعت اطراف شهر و دهکدههای متعلقه به اصفهان و قصباتی که در منتهیالیه رودخانه واقعند به هیچ وجه آب نمی رسد. ناچار باید که تمام زراّع، زراعت صیفی خود را از آب چاه با گاو کشیده، مشروب کنند و به این واسطه زراعت آنها کممنفعت شده و دچار مصاعب و زحمت میشوند. لیکن چون آب کرند به رود زایندهرود بیفزاید هرگز رودخانه از آب خالی نخواهد ماند.
ششم: در چند ماه تابستان رودخانه بسیار کم آب بلکه خشک میشود و بواسطة اثر حرارت آفتاب به لجنهای اطراف رودخانه، هوا عفونت یافته باعث امراض مختلفه بخصوص نوایب میشود هر گاه آب مذکور به رودخانه بیفزاید به واسطه فراوانی آب این علت نیز مرتفع خواهد شد.
هفتم: بواسطة قلت آب زایندهرود در ایام تابستان عمل چیت سازی و قلمکار سازی نیز مختل میشود، زیرا که شبانه روز قلمکارسازان در رودخانه مشغول شست وشوی پارچههای خود هستند و ایّام کمی آب، از صنعت خود موقتاً باز مانده، مقدار فراوانی از کسب آنها نقصان مییابد. هر گاه این عیب نقصان آب زاینده رود مرتفع شود البته به رونق کسب چیت سازی و قلمکار سازی نیز یک بر ده افزوده خواهد شد و مالیات انها بیشتر خواهد شد.
هشتم: چون همیشه زایندهرود مملو از آب باشد و کثافت ایام بیآبی مرتفع شود، تمام امتداد رودخانه و در دو ضلع آن، به هرجا که قریب دهات یا در شهر اصفهان واقع است و هم در کنار نهرهای عظیمهای که به میان شهر منشعب هستند، آبادیها و قهوهخانهها و هتلهای بسیار باصفا اهالی خواهند ساخت. یعنی بالطبیعه برای انتفاع خود این اصلاحات را ملتفت شده و اجرا خواهند نمود .
نهم: چون رودخانه همیشه مملو از آب باشد عمل حمل و نقل بعضی اجناس و ملزومات از بلوک و دهات به شهر اصفهان بسیار آسان خواهد شد. زیرا که اکنون برای حمل و نقل چوبهای عظیمه و درختهایی که برای نجاری و بنایی از لنجانات و دورتر میخواهند حمل به شهر نمایند، عمدة زمان ابتیاع و حمل و نقل آنها ایام بهار است که آب رودخانه در طغیان است. این درختها و تیر و تختهها را به رودخانه ریخته، بدون زحمت چهار پایان و قیمت کرایة حمل و نقل به شهر اصفهان در موضع پل معروف به پل ماربانان که نزدیک دروازة شهر واقع است، وارد میشوند، در این موضع از آب گرفته به شهر میبرند. پس هر گاه همیشه آب رودخانه وافر باشد و رود کرند به زایندهرود افزوده شود درتمام فصـــول سال این حمــل و نقـل آسان خواهد شد. علاوه بر حمل و نقل اخشاب، حمل و نقل غلات نیز آسان خواهد شد زیرا که قایقها و کرجیهای کوچک ساخته خواهد شد که هم غلات و اجناس مختلفه و محصولات بلوک و دهات را بر آنها حمل کرده وبه آسانی از روی اب به شهر رسانند و هم عبور و مرور مردمان نیز از راه رودخانه به دهات ممکن خواهد شد.
دهم: به واسطه غرس اشجار چنار و بید و توت و کبوده و ویسک و غیره در تمام امتدادات این رود عظیم یعنی از سرچشمة آن که دامنه زردکوه است تا مورچه خورت و هم در اضلاع و شعبات دیگر آن که تقریبا زیاده از صد فرسنگ میشود مقدار فراوانی معاونت برای ازدیاد چوبهای لازمة نجاری و بنایی و هیزم برای سوخت و غیره خواهد بود.
یازدهم: اکنون تقریباً هر سال دو هزار صندوق تریاک از اصفهان به ممالک خارجه حمل میشود. هر گاه آب زایندهرود زیاد شود و به هنگام تریاک کاری بی آب نباشند، بالمضاف بسیار برمقدار زراعت تریاک افزوده خواهد شد.
دوازدهم: دراین چند سال که زرع تریاک در اصفهان رواج و ازدیاد پذیرفته، زرع غلات بخصوص جو و گندم نسبت به سابق بسیار نقصان یافته است. پس هر گاه آب زایندهرود بواسطة افزوده شدن آب کرند زیاد شود، چون اراضی لم یزرع بسیار است، لهذا این علت نقصان زرع غلات نیز مرتفع و مقدار زیادی غله از مزارع برداشته خواهد شد و به مصرف اهالی خواهد رسید و به سایر ولایات نیز که احتیا ج به غله دارند حمل شده مایه آسایش و ابادی ممالک خواهد شد.
سیزدهم: پس از آنکه آب زایندهرود فراوان و دائمی بشود، در کنار رودخانه و شعبات آن درخت توت بسیاری غرس شده و عمل کرم ابریشم خوابانیدن و برداشت محصول ابریشم نیز در اصفهان شیاع خواهد یافت.
پس در صورتی که به عوض بستن سد اهواز آب کرند را به رودخانه زاینده رود داخل کنند به اضعاف مضاعف و اسهل طرق و به مخارج بسیار کمتر باعث آبادانی و منافع دولت و زیادتی مالیات خواهد شد.
اشکالی که برای اختتام این عمل ملاحظه کرده اند سختی سنگ کوه است. چنانکه میگویند:« سنگ چخماق است» برای رفع این اشکال عرض مینماییم که در فرنگستان برای سوراخ کردن کوهها اسبابهای مختصری دارند که قیمت آنها چندان زیاد نیست و توسط همان اسباب هر نوع سنگ سختی که باشد سوراخ کرده ، مرتفع مینمایند. این سختی سنگ و اشکالات گویا از سخنان طوایف بختیاری و مردمان بلوک آن حوالی ناشی شده است، که طبیعت آنها مایل به وحشی بودن و عدم مخالطه با اهالی متمدنه است. لازم نیست که در فلان موضعی که قدیم کارکرده اند باز شروع شود، بلکه در امتداد این رشته کوه نقاط متعدده است که میتوان از مواضعی که خالی از اشکالات است شروع نمود.
بخاطر دارم که مرحوم عبد الرسول خان مهندس چندین سال قبل از این برای تعیین مخارج بریدن این کوه مأمور شده بود، مقدار مخارج راکمتر از صد هزار تومان میگفت و به هیچ وجه اظهار اینگونــــه اشکالات و مصاعـــب را نمی کرد»[10].
درپایان نویسنده مقاله اظهار امیدواری میکند که ظل السلطان با تقدیم این مقاله به شاه او را ترغیب نماید آب کارون را به زایندهرود وصل نماید.
پلهایی که تعمیر شدند:
نام ظل السلطان در تاریخ اصفهان به بدی ذکر شده است. او را مخرب آثار و ابنیةتاریخی اصفهان گفته اند که البته نسبت بی جایی نیست. اما انصاف تاریخی حکم میکند بگوییم وی در دوره نخست حکمرانی خود اندک توجهی هم به تعمیر و بازسازی بعضی ابنیه از خود نشان میداد. این توجه را میتوان از اخبار روزنامه فرهنگ اصفهان جستجو کرد.[11] اما پلها داستان دیگری دارند. پل مورد لزوم روزانه و بخشی از گذرشهر است که باید استوار و محکم باشد و خدمت رسانی کند. از آن گذشته پلها همیشه در معرض آسیب سیل و طغیان آب میباشند پس اندک غفلتی میتواند پل را ویران و دولت وقت را متهم به بی کفایتی کند. این است که ظل السلطان چندین مرتبه به مرمت پلهای اصفهان همت گماشت. یک نمونه خبر آنها:
« از تعمیرات این اوقات تعمیر پل معروف به پل خواجو است که این پل نیز از بناهای قدیم و تماشاگاه خارجه و داخله و در کمال استادی و زیبایی ساخته شده است.چند سال قبل خرابیهای زیاد از حد داشت.چنانکه نزدیک به انهدام بود. در شش سال قبل از این ] ظل السلطان [ اهتمام کلی در تعمیر ومرمت آن فرمودند. امسال نیز به جهت طغیان آب زنده رود و امتداد سیلاب، خرابی کلی پیدا کرده بود. دستکهای طرفین چشمههای پل اغلب خراب شده و سنگهایش ریخته و بعضی پلههای آن بکلی از جا کنده شده بود.بر حسب امر والا آنها را کاملاً تعمیر نموده، سنگهای از جا کندة آن را از میان چشمههای پل بیرون آورده، بجای خود نصب و در کمال استحکام و خوبی خرابیهای آن را اصلاح نمودند.
پل ماربانان نیز که ده پانزده چشمه و از بناهای قدیم ومعبر عمومی است که عبور و مرورمردم از آن پل بسیار زیاد است، امسال به جهت طغیان آب زنده رود چند چشمة آن پل خراب شده، چنانکه در این اواخر از زیادتی خرابی و بیم مخاطره، چند روز عبور و مرور مردم از آنجا کم شده بود. پل مزبور را نیز بر حسب امر ] ظل السلطان [ اصلاح و تعمیر نموده و اکنون عابرین و مترددین در نهایت اطمینان از آن پل آمد و شد کرده …
از جملة تعمیرات هذه السنه تعمیر پل معروف به پلجــوئی است که ده، پانزده چشمه و از کنار عمارت عالیة معروف به هفت دست، بر روی آب زنده رود کشیده شده است.بر بالای این پل، جوی کوچکی از سنگ ساخته اندکه به هنگام احتیاج آب از یک طرف رودخانه به طرف دیگر جاری میشود. این پل نیز خراب شده ونزدیک به انعدام بود بر حسب امر ] ظل السلطان [ پل مزبور را نیز کما ینبغی مرمت کردند.»[12]
جشن هر ساله زایندهرود:
زاینده رود بخشی از شکوه و عظمت دربار پادشاهان و حکام مستقر در اصفهان بود. در منابع تاریخی از جشنی سخن گفته شده است که پادشاهان صفوی خصوصاً شاه عباس بر کرانه زایندهرود بر پا میکرد.
فیگوئرا سفر کشور اسپانیا که در زمان شاه عباس به اصفهان آمده بود و در خلال این جشن به حضور شاه عباس بار یافت میگوید: در آن جشن تمام اهالی شهر از هر طبقه و ملیت شرکت میکردند. آنها لباسهای مخصوصی میپوشیدند و « هر یک از شرکت کنندگان ظرفی از مس یا برنج یا روی در دست داشتند که آن را پر ازآب میکردند و محتوای ظرف را با فشار به سوی دیگران میپاشیدند»[13] شاید به خاطر همین پیشینة تاریخی نیز ظل السطان مایل بود که در جایگاه آن پادشاهان عظیم الشأن تفریحی برای خود دست و پا کند. نحوة جشن مذکور در عصر قاجار بدین شکل بود که هر ساله در مواقع خاص ( اواخر بهار که آب رودخانه به حداکثر خود میرسید ) با بستن دریچههای پل خواجو، و جمع شدن آب پشت آن، دریاچه ای جهت قایق سواری و دیگر سرگرمیهای آبی ایجاد میشد. در این زمان حکام، امرا و بزرگان دولت و نیز خارجیان مقیم اصفهان دعوت میشدند تا شاهد و بازیگر این جشن فرخنده باشند. به این ترتیب برای مردم عادی شهر نیز تفریحی در کنار رودخانه ایجاد میشد که مدتی از وقت آنها صرف تماشای قایق سواریها و آتش بازیهای آن میگردید. این خبر روزنامه مربوط به سال 1297 میشود، زمانی که تازه پل خواجو تعمیر شده و چند قایق کوچک نیز بر لوازم جشن افزوده شده بود:
«از جمله تعمیراتی که در مدت توقف چند ساله ] ظل السلطان [ در اصفهان به ظهور رسیده تعمیر پلهای زایندهرود است. بخصوص پل خواجو که قریب الانهدام بود. اکنون دو سال است که در کمال استحکام، تعمیرات کامله یافته است و چند کرجی با لوازم آن ساخته شده است که هر ساله به هنگام طغیان آب در اواخر بهار چند روز برای تعییش عموم اهالی،کرجیها را در رودخانه انداخته مردم در کمال خوبی در رودخانه سیر و گردش میکنند.
بنا بر این پل به نوعی است که در زمان بنا کردن و ساختن برای بستن و جمع شدن آب، جای تختهها گذاشته اند و چون تختهها را میانداخته اند بحیرة وسیعی میشده که طول آن قریب نیم فرسخ و عرض آن از سیصد الی چهارصد ذرع بوده که اکنون هم به همان قسم بسته و آب جمع میشود. امسال موسیو مکنتر، شریک کمپانی، خواهش نمود که او نیز کرجی مخصوصی بسازد. اکنون مشغول ساختن است وتا چندروز دیگر برای سیر در رودخانه حاضر میشود و چراغان و سایر لوازم تماشای عموم اهالی فراهم خواهد شد.»[14]
بالاخره چند روز بعد جشن مذکور آغاز شد و چنین تصویرهایی از آن در روزنامه منعکس شده است:
«چند روز است که حسب الاشاره ] ظل السلطان [ صاحب منصبان سرکاری وعمّال شهر، سراپردهها و اسباب چراغان و کرجیهای معمولة هر ساله را در کنار زایندهرود آماده کرده، اردوی بســــیار باشکوهی برپا کرده اند. کَرَجیها را در رودخانه انداخته، هر روز عصر برای تماشا و گردش در رودخـــانه ازدحــام زیاد میشود وسه شب تمام امتداد رودخانه را از دو طرف پل خواجو تاپل چوبی چراغان کرده و آتش بازی بسیارخوبی بعمل آمد.»[15]
زاینده رود بخش عظیمی از تاریخ اصفهان است. این رودخانه در هر دوره نقش زیادی در زیبایی و فضیلت شهر بر عهده داشته است. چنان که امروزه روز باید زیبایی بخشی و جذب توریست و نقش فراوان آن در رونق صنعت گردشگری را نیز بر وظایف سنگین رودخانه افزود. اکنون چند سالی است که زاینده رود در تابستان ها خشک میشود و ای کاش چنین نمی شد.
________________________________________
[1]. این وضعیت با آنچه چند سالی است بر زایندهرود رفته است شباهت زیادی دارد.
[2]. خاطرات ظل السلطان، جلد دوم، به اهتمام حسین خدیو جم، اساطیر، چاپ اول 1368، ص 467
[3]. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، ترجمه محمد آیتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم 1356، ص 52
[4]. سفرنامه سانسون، ترجمه محمد مهریار، نشرگلها، چاپ اول، 1377، ص 66.
[5]. ابوالحسن بزرگ امید، از ماست که برماست دنیای کتاب، چاپ دوم، 1363، ص 305.
[6]. روزنامه اخگر، چاپ اصفهان، سال اول، ش 194 به بعد.( سلسله مقالات )
[7]. شاید شخصی که در این میان تلاش زیادی از خود نشان داد، اعزاز نیک پی، نماینده وقت مردم اصفهان در مجلس شورای ملی بود. بنا به خاطراتش هم او بود که دولتمردان را به ایجاد تونل کوهرنگ ترغیب کرده و خود مدیریت کار را بر عهده داشت. رک اعزاز نیک پی، تقدیر یا تدبیر، خاطرات، ابن سینا، چاپ اول، 1347، ص 160 - 140
[8]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک : جغرافیای اصفهان، سیروس شفقی، دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1353،ص 121.
[9] - حاصل این سفر نجم الملک کتابی است ارجمند به نام سفرنامه خوزستان که چاپ و تصحیح نیز شده است ( رک: عبدالغفار نجم الملک، سفرنامه خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، علمی ، چاپ دوم، 1362
[10]. روزنامه فرهنگ، شماره 125، 24 ذیحجه 1298.
[11]. دراین باره رک: عبدالمهدی رجایی، تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظل السلطان، دانشگاه اصفهان، چاپ اول،1383.
[12]. روزنامه فرهنگ اصفهان شماره 278 ، 3 محرم 1302.
[13]. سفرنامه دن گارسیا د سیلوا فیگوئروا، ترجمه غلامحسین سمیعی، نشر نو، چاپ اول، 1363، ص 346.
[14]. روزنامه فرهنگ، شماره 46، 3 جمادی الآخر 1297.
[15]. روزنامه فرهنگ، شماره 47، 10 جمادی الاخر 1297.
مجله دانش نما