02 مرداد 1400
صدور رأی دادگاه سرپاس مختاری
رأی دادگاه سرپاس مختار و برخی همدستانش در چنین روزی از سال ۱۳۲۱ش صادر شد.
رکنالدین مختار فرزند کریمخان (مختارالسلطنه) از صاحبمنصبان نظمیه شهربانی بود و در سال (۱۲۶۶ش) متولد گردید. مختاری دوران جوانی خود را در کرمانشاه و رشت گذراند. او از ابتدا در نظمیه سابق که نام آن در سال ۱۳۱۴ تبدیل به شهربانی شد به خدمت مشغول بود. رکنالدین مختاری بیشتر با نام «مختاری» شهرت یافته و از هنگام خروج «آیرم» از ایران با درجه سرهنگی کفالت شهربانی را عهدهدار بود. در فرودینماه سال ۱۳۱۵ وی با ارتقاء درجه سرپاسی شهربانی (سرتیپی)، به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. سرپاس مختاری در زمان سوئدیها به استخدام شهربانی درآمد و هنگام تصدی مقام ریاست کل شهربانی، قریب ۲۰ سال خدمات پلیسی داشت. در زمان نهضت جنگل رئیس نظمیه رشت بود و هنگام هجوم جنگلیها به رشت اسیر شد. از جمله اسرای دیگر جنگلیها در آن زمان «صدرالاشرف» رئیس عدلیه گیلان بود که در خاطرات خود از آن دوران به مختاری هم اشاره کرده و مینویسد: «۱۲ روز ما در توقیف بودیم تا حکم خلاصی ماها از کمیته صادر شد بهشرط آنکه در شهر با کسی مراوده نکنیم. موقعی که من و سایرین خواستیم از توقیفگاه خارج شویم «رکنالدین مختاری» که رئیس شهربانی رشت بود و «محسنخان» پسر «اتابک» را که معاون اداره دارایی بود نگاه داشتند و به آنها اجازۀ خروج ندادند، این دو نفر خود را باختند و من و اشتری (حاکم رشت) به حالت آنها رقت (تاسف) کرده به «میرزاکوچکخان» پیغام دادیم یا آن دو نفر را هم خلاص کنید یا ما هم در توقیفگاه میمانیم. بالاخره آن دو نفر را هم خلاص کردند.» در جریان کودتای ۱۲۹۹ رکنالدین مختاری معاون نظمیه تهران بود که بعداً به ریاست نظمیه تهران و چند استان منصوب شد و سرانجام در سال ۱۳۱۰ به معاونت کل شهربانی رسید، البته زمانی که آیرم ریاست کل شهربانی را به عهده داشت، مختاری و دیگران اختیاری نداشتند و فقط مجری اوامر وی بودند تا اینکه بعد از رفتن آیرم، مختاری چند ماهی که کفالت شهربانی را به عهده داشت لیاقت خود را در کار نشان داد و رضاشاه وقتی از مراجعت آیرم و به دام انداختن او مأیوس شد، مختاری را با ارتقا به درجه سرپاسی که معادل سرتیپی بود به ریاست کل شهربانی انتخاب کرد. مختاری بعضی از معایب آیرم را که دزدی و سوءاستفاده بود، نداشت و در کار اداری مردی اصولی و حسابگر بود؛ ولی در سختگیری و بیرحمی دستکمی از سلف خود نداشت. «صدرالاشرف» که در زندان رشت با او آشنا شده و نجاتش داده بود، هنگام انتصاب مختاری به ریاست کل شهربانی، وزیر دادگستری بود و نظر مثبت صدرالاشرف درباره مختاری هم در انتصاب وی به این مقام بیتأثیر نبود. ولی صدرالاشرف از دوران ریاست شهربانی مختاری خاطرات خوشی ندارد و از جمله مینویسد: «در زمان مختاری در رویه شهربانی تغییری حاصل نشد، بلکه مختاری بدنفسی را از آیرم هم گذراند، یعنی از طرفی شاه را از مردم میترسانید و بهواسطه راپرتهای دروغ خاطر او را مشوش میداشت و از طرفی از ایذاء و صدمه به کسانی که طرف توهم شاه بودند، کوتاهی نمیکرد و کشتن اشخاصی مانند «سرداراسعد بختیاری» و «نصرتالدوله فیروزمیرزا» و «مدرس» و غیر آنها در زمان ریاست مختاری و به دستور او انجام شد. از مختاری اخاذی و پول گرفتن از مردم برخلاف سلف او آیرم شایع نبود؛ ولی بدنفسی و سوءنیت و شفاعت اعمال او برای خوشآمد شاه به درجات بدتر از آیرم بود و اصرار مختاری به اینکه عدلیه تحت نفوذ او باشد و آلت اجراء اغراض او واقع شود بیشتر بود.» که به چند نمونه از کارهای مختاری اشاره میشود. به دستور مختاری، «عباس بختیار» و «مقدادی» به معاونت «عباس یاوری»، «عقیلیپور» و «جمشیدی» (اینها مأموران شهربانی در تهران بودند) شیخ خزعل را در اتاق خفه کردند و درفشی به شقیقه او کوبیدند. چند روز بعد از قتل وی مختاری چکی به مبلغ ده هزار ریال صادر و مقدادی با اخذ آن چک رسیدی داد و بین افراد تقسیم شد. احمد سمیعی مینویسد: «سیدحسن مدرس نماینده ۵ دوره مجلس شورای ملی از دوره ۲ تا ۶ را به «خواف» تبعید کرده بودند و چون اداره شهربانی از دادن خرجی به او امتناع مینمود، وی درنهایت سختی بهسر میبرد. حتی اکثراً روزه بود. بنا به اقرار «پاسیار منصور وقار» طبق دستور کتبی مختاری به «یاور جهانسوزی» وی به قتل رسید و مدرس را هنگام نمار با عمامه خویش خفه کردند.» «بزرگ علوی» اولین کسی بود که با انتشار خاطرات خود بهنام «۵۳ نفر» پس از شهریور ۱۳۲۰ بهشکلی حماسی به معرفی این گروه پرداخت؛ اما او در اواخر عمر خویش طی نامهای درباره گروه ۵۳ نفر و نقش سرپاس مختاری و شهربانی در تأمین آن مینویسد: «اساساً نمیدانم موضوع این گرفتاری ۵۳ نفر چه اهمیت دارد تا کسی در این حد وقت گرانبهای خود را صرف پژوهش آن کند، جمعی جوان بیتجریه که چندتا چندتا با هم درباره امور کشورشان نشسته و گپ میزدند. رئیس شهربانی وقت آنها را گرفت، حبس کرد و از آنها هیولایی ساخت که هیچ نبودند، حالا یکی بیشتر سختجانی کرد و دیگری کمتر. چه اهمیت تاریخی دارد؟ قضاوت من درباره ۵۳ نفر چیزی بیش از این نیست بسیاری از ۵۳ نفر اصطلاح کمونیسم را از شهربانی مختاری آموختند و آنها چند تن از ۵۳ نفر را تشویق و وادار به تشکیل حزب توده کردند.» مختاری قریب ۶ سال ریاست کل شهربانی رضاشاه را به عهده داشت تا اینکه بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰ از طرف رضاشاه مأمور شد اعضای خانواده سلطنتی را به اصفهان ببرد. مختاری با شامه تیزی که داشت، بعد از جابهجا کردن خانواده سلطنتی به قصد اختفا یا خروج از کشور عازم کرمان شد؛ به این صورت که شب شنبه هفتم شهریور، اوایل شب بود که شایع شد ۶۰ هزار نفر روسی به طرف تهران حرکت کردهاند که وحشت خاصی سراسر شهر را فراگرفت و همگی آماده فرار شدند و مختاری این موضوع را با ارشدهای شهربانی در میان گذاشت. قریب به نصفهشب بود، وقتی یک عده عمله از مأمورین راه با بیلهای خود سوار بر یک کامیون از جلوی پاسگاه امنیه (ینگه امام) عبور نمودند، امنیه آنها را ارتش سرخ و بیلهای آنها را سرنیزه تصور نموده و به مرکز گزارش نمودند. در تعیقیب این خبر «سروان مالک» رئیس کلانتری ۵، معلوم نشد روی چه مدرکی گزارش داد که روسها وارد ایستگاه راه آهن شدند که این اخبار دست به دست هم داده تهران را به طرف اصفهان به حرکت درآورد که معلوم شد، همه این خبرها دروغ بود؛ ولی تحت تأثیر همین اخبار به ستاد جنگ تا قم رفت و مختاری بهاتفاق «سرلشگر عبدالرضا افخمی» تا کرمان رفتند؛ ولی رضاشاه او را احضار و موظف به انجام امور شهربانی نمود. مختاری بعد از استعفای رضاشاه از کار برکنار شد و بلافاصله به فکر خروج از ایران افتاد؛ ولی برای فروش اثاثیه و تهیه پول تا اواخر مهرماه در تهران ماند و در اوایل آبان که از طریق کرمانشاه قصد خروج از کشور را داشت، به دستور دکتر «جلال عبده» دادستان دیوان کیفر دستگیر و به تهران اعزام شد. محاکمه مختاری و عوامل او در شهربانی از پرسروصداترین محاکمات بعد از شهریور ۱۳۲۰ بود. دکتر جلال عبده دادستان وقت دیوان کیفر، طی ادعانامه مفصلی ۴۰ مورد اتهام بازداشت غیرقانونی و مباشرت در قتل و اعمال خلاف قانون دیگری به مختاری نسبت داد و مختاری و وکلای مدافع او نیز ضمن مدافعات خود، بیشتر روی این نکته تأکید کردند که بیشتر آنچه واقع شده، اجرای اوامر شفاهی پادشاه وقت بوده و درواقع مختاری حکم مأمور معذور را داشته است. «دکتر عبده» در پاسخ این مدافعات نطق مفصلی در دادگاه ایراد کرد که موجب شهرت او گردید و درنتیجه همین نطق در انتخابات دوره ۱۴ مجلس شورای ملی به نمایندگی تهران انتخاب شد. سرانجام دادگاه دیوان کیفر، در تاریخ بیست و پنجم شهریورماه سال ۱۳۲۱ هجری شمسی یعنی درست یک سال بعد از استعفای رضاشاه رأی محکومیت مختاری و عدهای از متهمین شهربانی را صادر کرد. رکنالدین مختاری «پسر کریم ۵۰ ساله» به جرم ۱۸۳ فقره بازداشت غیرقانونی، معاونت در قتل عمد شیخ خزعل، نصرتالدوله فیروز، عبدالحسین دیبا و چند مورد دیگر به مجازاتهایی از شش ماه حبس تأدیبی تا ۸ سال زندان با اعمال شاقه محکوم گردید که اشد مجازات تعیینشده، یعنی هشت سال حبس با اعمال شاقه درمورد وی قطعی شد، متهمین دیگر نیز به محکومیتهای از یک تا ده سال حبس محکوم شدند و ۶ نفر از متهمین نیز بهعلت عدم کفایت دلایل ارائه تبرئه گردیدند، مختاری ۴ سال بعد مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد و نهایتاً در سال ۱۳۵۲ درگذشت. مختاری هنگام مرگ بیش از ۸۰ سال داشت و در اواخر عمر فقط به کار هنری مورد علاقه خود (موسیقی) مشغول بود.