نکوداشت نامه ابوذر زمان آیت الله سید محمود طالقانی


سعید طاوسی مسرور – دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه تهران


کتاب نکوداشت نامه ابوذر زمان آیت الله سید محمود طالقانی به مناسبت برگزاری مراسم  بزگداشت ایشان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شده است. این کتاب با مقدمه ای از حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد ادبی (ریاست انجمن آثار و مفاخر فرهنگی) به معرفی شخصیت مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی با استفاده از زندگی نامه خودنوشت ایشان، پیام ها و بیانات امام راحل (ره)، فرمایشات رهبر معزز انقلاب، و مطالبی از  آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی، مرحوم علامه محمدتقی جعفری، استاد محمد رضا حکیمی، مهندس مهدی چمران، دکتر عباس شیبانی و … می پردازد. همچنین این کتاب خاطرات مرحومه بتول علائی فرد همسر ایشان و آقایان سید مهدی و سید حسین طالقانی درباره پدرشان را ارائه کرده است. در انتها نیز یادداشتی از استاد بهاء الدین خرمشاهی در معرفی تفسیر پرتوی از قرآن اثر ماندگار مرحوم آیت الله ظالقانی درج شده است.
   صفحات پایانی این اثر در بردارنده عکس ها و اسنادی از دوره های مختلف زندگی آیت الله طالقانی و دیگر عکس های مرتبط است که از جمله آن ها می توان به عکسی از دیدار جهان پهلوان تختی و آیت الله طالقانی در مسجد هدایت در سال ۱۳۳۶ش اشاره کرد.
مختصری درباره مراسم  بزگداشت آیت الله طالقانی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی:
   دو سال پیش در چنین روزی یعنی ۲۱ شهریور ماه ۱۳۹۰ مراسم  بزگداشت آیت الله طالقانی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با حضور رئیس جمهور و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت برگزار شد. در این مراسم سید مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی به نمایندگی از بیت طالقانی سخنرانی کرد. در سخنرانی دکتر سید محمد حسینی وزیر ارشاد وقت، نقل یک جمله از شاه مخلوع  قابل توجه بود و آن این که شاه گفته بود، پدرم را سید حسن مدرس بیچاره کرد و خودم از دست سید محمود طالقانی نمی¬دانم چکار کنم[۱]. در این مراسم دکتر محمود احمدی نزاد با اهدای لوحی به خانواده آن فقید سعید، یاد و خاطره ایشان را گرامی داشت.
 
زندگی نامه خودنوشت آیت الله طالقانی مندرج در کتاب:
   آیت الله طالقانی این زندگینامه خود نوشت را در سال  ۱۳۴۴ ش به درخواست آقای سید محمدصادق قاضی طباطبایی مرقوم داشته و با نثری شیرین به مرور پاره ای از فراز های حیات علمی و سیاسی خودپرداخته اند:
بسم الله الرحمن الرحیم
بنی عم گرام، جوان رشید و برومند سلاله سادات و فرع خاندان علم و تقوا، آقای سید محمد صادق قاضی طباطبایی وفقه الله لخدمة الاسلام المسلمین
از آشنایی با شما از نزدیک بسی خرسندم، گر چه با پدر بزرگوار شما و بنی اعمام گرامتان که هر یک شاخص های علم و وارثین اجداد عالیقدرشان هستند، ارادت و آشنایی دیرین داشته ام، ولی با شما در محیط محدود و نزدیک زندان آشنا شدم و خلاصه ای از اخلاق و سجایای این خاندان را در شما نمودار دیدم. این پیوسته موجب تذکار و استشمام رایحه فضیلت برای مخلص می باشد. متأسفانه خبر داده اید که بزودی از این قفس آزاد می شوید. امیدارم چنین نباشد، زیرا بودن و افتادن در این قفس را برای شما جوانان مسلمان و هوشمند تا حدی لازم می دانم، زیرا از دریچه های این قفس، بهتر و عمیق تر می توانید محیط و زمان و مکان را بنگرید و جزء جزء آن را بررسی کنید و بهتر به وظایف حیاتی و دینی خود آشنا شوید. به هر حال از شرح و زندگی مخلص خواسته اید. چه بگویم؟ اکنون که بیش از دو سال است که به زندان رندان بین المللی افتاده ام، پیوسته اشباحی از گذشته از برابر چشمم می گذرند، اشباحی در هم که تاریک و روشن و خیر و شر و لذت و الم آن در هم آمیخته و تجزیه و تحلیل آنها آسان نیست، ولی همه آنها اکنون که بیشتر عمر را گذرانده ام و به آستانه مرگ نزدیک می شوم،‌ جز نمایی گذرا و تندسویی نمی نماید. ایام طفولیت را در محیط تهران چشم گشودم، تهران پر آشوب، اوان تحویل و تحول ها، قدرت ها و نیم بیداری مردم ستمزده. این نام ها با چهره های خاص خود از جلوی چشمم می گذرند، محمد علی شاه، احمد شاه، رضا خان سردار سپه، سید حسن مدرس، بهبهانی، خوئی و امثال شما، با مرحوم پدرم چون بزرگ ترین فرزند ذکور او در سنین پیری اش بودم، درهمه مجالس دینی اجتماعات سیاسی علما و رجال و مبارزین می رفتم و در گوشه ای می نشستم، به سخنان آنان گوش می دادم و به چهره ها دقیق می شدم. مرحوم پدرم حجت الاسلام حاج سید ابوالحسن طالقانی که دلی پر از ایمان و سری پر شور داشت، در آغاز تحولات، شب و روز در حرکت و تلاش بود تا شاید علما را متحد کند و جلوی سیل بی دینی و استقرار خود سری را بگیرد. در همین اوان به وادی علم و بحث قم که چند سالی بود به سرپرستی مرحوم آیت الله حائری تأسیس شده بود، پرت شدم. همه جز من عوض شدند. در آنجا سابقه در درس و عبادت بود. قریب بیست سال تا بعد از وفات مرحوم پدر و آیت الله حائری در قم بودم، سپس با اصرار دوستان پدرم به تهران آمدم و خطری را که اخلاق و ایمان جوانان را تهدید می کرد، از نزدیک دیدم. چاره ای نداشتم جز آنکه به اصول اسلام و قرآن برگردم. مجالس بحث و تفسیری در خانه ها و دور از چشم مأمورین استبداد تأسیس شدند و من مواجه با مخالفت های مسلمان کوتاه نظر شدم و به تبع آن بعضی از معممین شغلی که مأموم عوام الناس هستند، بنای مخالفت و بدرفتاری را گزاردند. پس از شهریور ۲۰ که بندها گسیخته شدند، این اجتماعات توسعه یافتند و انجمن های اسلامی تأسیس شدند. سپس از میان افراد و سرپرستانی از همین جمعیت ها، برای توسعه عمل، جمعیت نهضت آزادی تأسیس گردید. مخلص در میان کشمکش هایی که مسلمانان را به هر سو می کشیدند و از هر جا می ربودند، وظیفه دینی خود دانستم که همکاری نمایم. در این تحولات و نشیب و فرازها، از سال ۱۳۱۶ که به تهران برگشتم، چندین بار به زندان افتادم تا آخرین زندان همین است که در خدمت شما و دیگر دوستان هستم. این اجمالی از گذشته زندگی مخلص شماست، اما اگر خصوصیات وتاریخ و جزئیات آن را بخواهید، چیزی از آن به تفصیل به یاد ندارم. برای آنچه که به یاد دارم یا می توانم به یاد بیاورم مجالی نیست.
شرح این هجران و این خون جگر                          این زمان بگذار تا وقت دگر
عذر می خواهم. اگر معنای «بیوگرافی» همین است که کافی است و اگر مقصود، اخلاق و حالات روحی است، بدون تعارف بدانید که از خود بیش از آنچه شما می دانید خبر ندارم و چون خودبینی وخودخواهی پرده ای است، شاید شما بهتر از من به من آگاه باشید.
در بی خبری، من از تو صد مرحله پیشم             تو بی خبر از غیری و من بی خبر از خویشم
حفظک الله، ذلقک الله، رحمک الله، والسلام علیک و علی آبائک الکرام (ص ۱۳ – ۱۶).
نگاهی به سیر زندگی آیت الله طالقانی:
    سید محمود علایی طالقانی در ۱۵ اسفندماه ۱۲۸۹ش در دهستان گلیرد از توابع طالقان در خانواده ای متدین و اهل علم متولد شد. پدرش، آیت الله سید ابوالحسن طالقانی، از عالمان بزرگ عصر خود و از طرفداران انقلاب مشروطه بود که بعد در زمان رضا شاه پهلوی به اتفاق آیت الله سید حسن مدرس علیه دیکتاتوری و سیاست های ضد دینی او به مبارزه برخاست. سید محمود تحصیلات خود را ابتدا در مکتب خانه ‌های زادگاهش گذراند. همچنین مقدمات علوم دینی را نزد پدر فرا گرفت. در ۱۲۹۸ ش به تهران آمد، بعد برای ادامه تحصیل به قم رفت، در مدارس رضویه و فیضیه قم به تحصیل علوم دینی پرداخت ، محضر اساتیدی چون آیات عظام سید محمد حجت، سید محمدتقی خوانساری و شیخ عبدالکریم حائری یزدی را درک کرد و شرح لمعه را نزد آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی و مطول را نزد ادیب تهرانی فرا گرفت. او با شیخ محمدتقی اشراقی و میرزا خلیل کمره‌ ای حشر و نشر یافت و شرح منظومه را نزد میرزا خلیل کمره ‌ای به اتمام رساند. در ۱۳۱۰ ش به نجف رفت و در حوزه علمیه آنجا به تحصیل پرداخت، دروس خارج را نزد آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی، محمدحسین غروی اصفهانی و آقا ضیاء الدین عراقی تلمذ کرد. پس از بازگشت به وطن ، دوباره در حوزه علمیه قم ادامه تحصیل داد و سرانجام در ۱۳۱۷ ش از آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی اجازه اجتهاد یافت. در ۱۳۱۸ ش جهت تدریس در مدرسه سپهسالار (دانشگاه شهید مطهری کنونی) به تهران آمد. در همان سال با انتشار اطلاعیه‌ای در اعتراض به سیاست‌های رضا شاه در مورد کشف حجاب فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد، از این رو به زندان افتاد. او پس از رهایی، همچنان فعالیت سیاسی خود را بر ضد رژیم پهلوی دنبال کرد و چندین بار دستگیر و زندانی شد. وی پس از شهریور ۱۳۲۰ با تأسیس «کانون اسلام»، به طور رسمی مبارزه خود را علیه رژیم طاغوت آغاز کرد و به تفسیر قرآن برای عموم مردم پرداخت. همچنین مجله دانش آموز را منتشر کرد و سلسله سخنرانی هایی را جهت ارشاد مردم به اسلام و قرآن ترتیب داد.  پس از پایان جنگ جهانی دوم و به دنبال واقعه تجزیه آذربایجان به نمایندگی از اتحادیه مسلمین روحانیت تهران به همراه ارتش به آذربایجان اعزام شد تا هم سربازان را برای جنگ آزادی بخش تشجیع و هم با نظارت دقیق بر کار ارتش گزارشی برای روحانیت فراهم کند. وی در سال های پس از غائله آذربایجان، از یک سو به فعالیت سیاسی مشغول بود و از سوی دیگر به امور فرهنگی و آموزشی می پرداخت. مهم ترین فعالیت های فرهنگی – سیاسی او در این دوره، سخنرانی هفتگی در رادیو ایران بود. در ۱۳۲۷ ش عهده دار امامت مسجد هدایت شد و آنجا را به عنوان پایگاهی جهت مبارزه با رژیم پهلوی و استبداد درآورد. تشکیل انجمن های اسلامی در دانشگاه ها و دیگر مراکز علمی با هدف مبارزه با اصول مادی و مارکسیستی از دیگر فعالیت‌های وی در این دوران بود. آیت الله طالقانی در جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران، مبارزات فراوانی کرد و نقش مؤثری در این جریان داشت. در ۱۳۳۴ ش به نهضت مقاومت ملی پیوست. او پس از قیام ملی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ش برای آشتی دادن و ایجاد تفاهم میان جناح های مختلف نهضت ملی کوشید. در ۱۳۳۶ش از طرف ساواک به جرم مخفی کردن نواب صفوی در خانه اش دستگیر و زندانی شد، اما پس از چندی رهایی یافت و دوباره به مبارزه پرداخت . در ۱۳۳۸ش همراه میرزا خلیل کمره ‌ای به مصر رفت و پیام آیت‌ الله العظمی بروجردی را به شیخ شلتوت، شیخ دانشگاه الازهر و مفتی مصر رساند و در کنگره اسلامی دار التقریب در قاهره شرکت کرد. در ۱۳۳۹ش جزء هیأت مؤسسین جبهه ملی درآمد و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران شد. در ۱۳۴۰ ش به جمع بنیانگذران «نهضت آزادی ایران» پیوست. همچنین به بیت ‌المقدس سفر کرد و با درد و رنج‌های مردم ستمدیده فلسطین آشنا شد. آیت الله طالقانی طی سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ ش سخنرانی های متعددی بر ضد رژیم پهلوی در مسجد هدایت کرد و به شدت از تسلط عده‌ای مرتد و بهایی در پست‌های مهم مملکتی انتقاد کرد. در ۱۳۴۱ ش دوباره برای مدتی به زندان افتاد.  از آنجا که در قیام ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ ش شرکت کرد و اعلامیه «دیکتاتور خون می ریزد» را انتشار داد، بار دیگر دستگیر و زندانی شد ولی سرانجام بر اثر فشار افکار عمومی و مؤسسات بین‌المللی حقوق بشر در آبان ۱۳۴۶ ش آزاد شد. اما بار دیگر به دلیل طرح مسائل سیاسی و واکنش صریح نسبت به اقدامات رژیم ممنوع المنبر گردید. در ۱۳۵۰ ش به دلیل حمایت از مردم فلسطین به مدت یک سال و نیم به زابل تبعید شد. در ۱۳۵۴ش نیز بار دیگر به زندان افتاد و این بار به ده سال زندان محکوم شد اما با پیروزی انقلاب اسلامی، از زندان قصر آزاد گردید. او پس از رهایی از زندان، در بحبوبه روزهای انقلاب نقش ویژه‌ای را ایفا کرد. چندی بعد از سوی امام خمینی (ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد و به سمت ریاست شورای انقلاب رسید. در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از سوی مردم تهران به نمایندگی رسید. از اقدامات مهم وی در این سمت، اهتمام ویژه به مسئله شوراها بود . در اوایل مرداد ماه ۱۳۵۸ش از سوی امام خمینی (ره) به عنوان اولین امام جمعه تهران منصوب شد. اولین نماز جمعه تهران به امامت ایشان در ۵ مرداد ماه همان سال در دانشگاه تهران برگزار شد. آیت الله طالقانی پنج نماز جمعه دیگر را نیز در تهران برگزار کرد که آخرین آنها به مناسبت فرا رسیدن سالگرد جمعه خونین ۱۷ شهریور ماه در بهشت زهرا و کنار مزار شهدای انقلاب بود. آیت الله طالقانی که از سوی امام خمینی (ره) و انقلابیان به عنوان «ابوذر زمان» نامیده می‌‌شد، پس از سال‌ها فعالیت و مبارزه سیاسی در ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۸ ش در تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. آثار متعددی از این مبارز نستوه باقی مانده است که از آن جمله می‌توان به «پرتوی از قرآن » مشتمل بر ۶ جلد تفسیر جزء‌های یک تا پنج و جزء سی‌ام قرآن، ترجمه و توضیح «نهج‌البلاغه» از آغاز خطبه ۸۱، «اسلام و مالکیت» ، مقدمه و توضیح «تنبیة الامه و تنزیه الملة » آیت الله نایینی، «به سوی خدا می‌رویم : خاطرات سفر حج » و «از آزادی تا شهادت» مجموعه سخنرانی‌ها و خطبه‌های نماز جمعه که با عناوین مختلف در در جزوه‌هایی به چاپ رسیده است، اشاره کرد. امام خمینی (ره) ‌در پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت ایشان می فرمایند: «آقای طالقانی یک عمر در جهاد روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس دیگر و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ‌گاه در جهاد بزرگ خود، سستی و سردی نداشت. … او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود، برنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزگاران بود و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام»[۲].
 گزیده هایی کوتاه از کتاب:
امام خمینی (ره): «مرحوم آقای طالقانی مستقیم بود. مستقیم فکر می ¬کرد. مستقیم عمل می کرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غرب زده بود و نه شرق زده؛ اسلام زده بود. دنبال تعلیمات اسلام بود و برای یک ملت مفید بود…» (ص ۳۳). 
آیت الله العظمی سید علی خامنه ای:  «یک بعد دیگر آقای طالقانی که به نظر من نباید فراموش بشود، صفای این مرد بود. به قدری این آدم با صفا و رو راست و در معاشرت ها صادق بود که انسان از این همه زلالی حیرت می کرد» (ص ۵۳).
آیت الله مهدوی کنی: «ایشان بسیار به [امور عبادی] مقید بودند و بنده در زندان شبی را ندیدم که نماز شب ایشان ترک شود» (ص ۶۵).
…………………..
[۱]  نک. http://anjom.ir/articles/733-bozorgdashttaleghani.html
[2]  برگی از زندگی آیت الله سید محمود طالقانی، در: http://anjom.ir/articles/733-bozorgdashttaleghani.html (با اندکی تصرف و تلخیص).