24 آذر 1404

مجلس مؤسسان؛ آخرین گام رضاخان برای تغییر سلطنت


مجلس مؤسسان؛ آخرین گام رضاخان برای تغییر سلطنت

واپسین گام رضاخان برای تثبیت حکومت خویش، برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان بود تا به شکلی ظاهراً قانونی قدرت را به وی منتقل سازد. در سال ۱۳۰۴، اولین مجلس مؤسسان تشکیل گردید و در آن مجلس، ۳ اصل متمم قانون اساسی (اصول ۳۶، ۳۷ و ۳۸) که سلطنت قاجاریه را تا ابد در خاندان قاجار قرار می‌داد، تغییر یافت و سلطنت در خاندان رضاخان موروثی شد،روایت این ماجرا در صفحات 542 تا 522 از کتاب «بسترهای تاسیس سلطنت پهلوی» به رشته تحریر درآمده است. کتابی که در زمستان 1389 توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به قلم دکتر حسین آبادیان منتشر شده است و خواندن آن خالی از لطف نیست:

نخستین‌گام رضاخان برای تثبیت حکومت
نخستین‌گام رضاخان برای تثبیت حکومت خویش، برگزاری انتخابات مجلس‌مؤسسان بود تا به شکلی قانونی قدرت را به وی منتقل سازد. طبق آئین نامه‌ای که روزنامه‌های آن زمان منتشر کردند، انتخابات مجلس مؤسسان مثل مجلس شورای ملی بود. همه کسانی که می‌توانستند در انتخابات مجلس شرکت نمایند، مجاز بودند در این انتخابات هم شرکت کنند. تعداد نمایندگان مجلس مؤسسان دو برابر اعضای مجلس بود، به عبارتی هر حوزه انتخابیه می‌توانست دو برابر تعداد نمایندگان خویش را وارد مجلس مؤسسان کند. نمایندگان مجلس پنجم هم می‌توانستد در آن مجلس عضویت یابند مشروط به اینکه شرایط لازم را به دست می‌آوردند. وقتی دوسوم اعضای مجلس مؤسسان در تهران حضور می‌یافتند، جلسات آن رسمیت پیدا می‌کرد، وقتی هم تکلیف رژیم کشور مشخص شد، دوره عمر آن سپری می‌گردید.
انتخابات این مجلس در آبان ماه برگزار شد. این موضوع نشان می‌داد از قبل آمادگی لازم برای امر مزبور وجود داشته است. […] همان گروههائی که متخصص تعویق برگزاری انتخابات بودند و مانع از تشکیل مجلس چهارم می‌شدند، این بار برای اخلال در برگزاری انتخابات سالم و گزینش نمایندگان مردم در موقع مقتضی، کارشکنی می‌کردند. لیکن در کمال شگفتی مجلس مؤسسان که هم برای انتخاباتش وقت کافی وجود نداشت و هم تعداد اعضایش دو برابر نمایندگان مجلس بود، به سرعت اعلام موجودیت کرد؛ درست ده‌روز بعد از آن‌که مجلس قدرت را به رضاخان سپرد تا بر مردم فرمان براند.

رضاشاه و مجلس فرمایشی
انتخابات این مجلس هم مثل مجلس پنجم فرمایشی بود. قشون در انتخاب نمایندگان نه تنها اعمال نظر کردند بلکه بدون اینکه به واقع انتخابی صورت گرفته باشد، کسانی را به عنوان منتخب مردم روانه تهران کردند. […]طبق اسناد موجود که ذکر کلیه آنها عملا غیر ممکن است، تمام انتخابات سراسر کشور در چند روز از ماه‌آذر اتفاق افتاد. بعید است چنین هماهنگی‌ای در شرایط آن روز کشور وجود می‌داشت، اما قشون موظف بود عده‌ای را دستچین کند و به مرکز گسیل دارد. نکته مهم در کلیه این مراسم شرکت قشون در انتخابات بود و نه وزارت داخله. اگر تقلبی در انتخابات نبود چرا قشون متولی برگزاری آن شد و چرا حتی یک نامه از وزارت داخله در این زمینه در دست نیست؟
[…] کلیه انتخابات فرمایشی مجلس مؤسسان در دو سه روز دهه نخست آذرماه 1304 صورت گرفت. این موضوع نمی‌توانست در شرایط اداری آن روز کشور انجام شود، مگر اینکه قشون مستقیما در قضایا دخالت می‌کرد. بسیاری از نمایندگان حتی حوزه انتخابیه خود را ندیده بودند[…] در برخی موارد درست بعد از برگزاری انتخابات فرمایشی، نظر حکومت مرکزی تغییر می‌کرد، در این شرایط دستور می‌دادند فردی خاص به نمایندگی انتخاب گردد. […]در انتصاب نمایندگان مؤسسان شخص رضاخان دست به کار بود. او به کفیل ایالت خراسان صریحا دستور داد «به اعضای کمیسیون انتخابات مشهد فورا تذکر بدهید که مهدوی و حاجی‌حسن‌آقا ملک هر دو طرف توجه من هستند و در این موقع نباید کسی به اعمال نظریات خصوصی توسل نماید. حاجی‌حسن‌آقا باید برای مجلس مؤسسان از مشهد انتخاب شود و شخص شما بایست مراقبت کنید که برخلاف این نظریه اقداماتی پیش نیاید، نتیجه را هم اطلاع بدهید... رئیس حکومت موقتی مملکت و رئیس عالی کل قوا.»[1] […]

به هر حال بعد از چنین انتخاباتی، مؤسسان در تکیه دولت تشکیل جلسه داد. ترکیب شرکت‌کنندگان در جلسه متنوع بود: از هیأت دولت گرفته تا نمایندگان این مجلس، از معمرین قوم و اعیان و اشراف کشور گرفته تا هیأت‌های دیپلماتیک کشورهای خارجی، از فرماندهان قشون تا زندانیانی مثل شیخ خزعل همه و همه در این مجلس گرد آمده بودند تا تکلیف را مشخص نمایند. در این میان رضاخان که ساکن کاخ گلستان بود، در میان صدای گلوله‌های توپ این فاصله را تا تکیه دولت طی کرد.

رای مجلس مؤسسان به سلطنت رضاخان

او از روی کاغذی که از پیش فراهم شده بود، متنی را خواند. رضاخان آشکارا صدایش می‌لرزید، یا به دلیل اینکه تحت‌تأثیر فضای حاکم بر جلسه قرار گرفته بود و یا به این دلیل که سواد خواندن و نوشتن نداشت و بیم داشت در آن جمع خطائی لفظی صورت گیرد. وزیر مختار آمریکا که میهمان جلسه بود، گزارش می‌دهد رضاخان با صدائی کوتاه که فقط نزدیکان به او توانستند صدایش را بشنوند، متن کوتاهی را قرائت کرد.
وقتی رضاخان جلسه را ترک کرد، هیأت‌های دیپلماتیک هم خارج شدند و به این شکل کار مجلس مؤسسان رسما شروع شد. مجلس مؤسسان از پانزدهم آذرماه تا بیست‌ودوم آن ماه، مشغول بحث و بررسی برای تغییر موادی از قانون اساسی بود. با تغییر مواد 39، 37 و 38 قانون اساسی سلطنت به رضاخان منتقل گردید که از مدتی پیش نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزیده بود.

نام خانوادگی‌ای که در اصل متعلق بود به محمود علامیر. وقتی این نام به رضاخان داده شد، محمود نام فامیل خود را هم محمود نهاد. بر اساس این تغییرات ادامه سلطنت در نسل رضاخان به رسمیت شناخته شد بزرگترین فرزند ذکور این نسل ولیعهد قانونی به شمار می‌رفت، اگر شاه فرزند ذکور نداشت، تعیین تکلیف این‌که چه کسی باید جانشین شاه شود، با مجلس مؤسسان بود؛ مادر شاه هم نباید از خاندان قاجار باشد. به این تغییرات 257 نفر رأی موافق و تنها سه‌تن رأی ممتنع دادند. روز بیست‌وچهارم آذرماه آن سال مراسم تحلیف به جای آمد و روز بیست‌وپنجم آذرماه رضاخان سردار سپه رسما با عنوان رضاشاه پهلوی، به تاج و تخت دست یافت.

همان روز جرج پنجم پادشاه انگلستان آغاز سلطنت رضاخان را تبریک گفت و رضاخان هم در پاسخ اطمینان داد در دوره حکمرانی او روابط دو کشور بیش از پیش گسترش خواهد یافت. در بیست و نهم آذرماه، محمدعلی فروغی به‌عنوان نخستین رئیس‌الوزرای دوره پهلوی، حکم خویش را از رضاشاه دریافت کرد.
به این شکل خودکامه مورد نظر ما در این دفتر، با آخرین نیرنگ سیاسی بر نخستین پلکان سلطنت تکیه زد. او اکنون به شکلی ملموس‌تر رو در روی مردم قرار می‌گرفت. قدرتی که رضاخان با چنگ‌ودندان به دست آورده بود، حق استفاده از آن را نیز به وی اعطا می‌کرد. رضاخان قدرت خود را با گسترش خوف و وحشت به دست آورد. او نمی‌توانست از این عامل برای ادامه قدرت خود دست بردارد، زیرا در این صورت خود از بین می‌رفت. از آن سوی اداره استاد عمومی‌بریتانیا گواهی است بر این موضوع که بریتانیا در صعود قزاق به اریکه سلطنت نقشی بسیار اساسی داشته است. شخص رضاخان در گفتگویی با لورین در اولین ملاقاتی که بعد از تغییر سلطنت صورت گرفت به صراحت گفت که بریتانیا و نمایندگانش در ایران او را یاری داده اند. او حتی گذشته استعماری بریتانیا در ایران را توجیه کرد و گفت که کاملا درک می‌کند که انگلستان در گذشته «مجبور» بوده است در امور ایران دخالت نماید، اما وی بر آن است تا وضعیتی شکل دهد که دیگر مداخله مستقیم لازم نباشد. رضاخان تأکید کرد، یک ایران قدرتمند چه بسا بتواند بخشی از مسئولیت سنگین بریتانیا را که هم اینک در شرق دارد، به دوش گیرد.»[2]

لورین هم این ابراز احساسات علنی رضاخان را به این شکل جبران کرد که در اوایل دی‌ماه سال 1304 میهمانی ناهاری ترتیب داد و در آن تلاش کرد برخی از مخالفین دیرینه رضاخان را با او آشتی دهد. در این جلسه صولت‌الدوله قشقائی و شیخ‌خزعل در کنار ابراهیم‌قوام‌الملک شیرازی حضور داشتند. لورین می‌خواست کدورت دیرین بین صولت‌الدوله و بریتانیا را از بین ببرد و خزعل و قوام‌الملک را هم دعوت کرد تا حمایت خود و دولت متبوعش از رضاخان را به رخ آنان بکشاند. پس از صرف ناهار لورین از یکایک سران عشایر حاضر در جلسه خواست سوگند یاد کنند به رضاخان وفادارند و با حکومت بریتانیا «دوستی پایدار»[3] دارند، حکومتی که هر کدام از حاضرین بزرگی و دانائی اش را ستوده‌اند.»[4]

اینک بریتانیا تا حد زیادی به اهداف بلندمدت خود دست یافته؛ و مردی به پادشاهی ایران رسیده بود که مردم ایران جز ستم و ظلم از اتباع او تاکنون ندیده‌اند. مردی که روزنامه‌نویس را در میدان مشق کتک می‌زند و به چوب می‌بندد؛ مردی که با مشت، دندان مدیر جریدهای دیگر را خرد می‌کنند؛ مردی که به امر و فرمان او سرکردگان و رجال کشور مانند سردار معززها و اقبال‌السلطنه‌ها و امیرعشایرها را بی‌گناه کشته و اموال‌شان را غارت کرده‌اند؛ مردی که تحصیلات ندارد؛ مردی که بی‌اندازه طماع است، مردی که محال می‌گوید و فریب می‌دهد.[5]

دیری نپایید که همگان فهمیدند در برکشیدن قزاق بی‌سواد بی‌رحم طماع، چه کلاه گشادی بر سر ملت ایران رفته است. تازه یک‌سالی بعد از تغییر سلطنت بود که کسانی مثل عارف دانستند چه خبطی مرتکب شده اند. آن زمان که البته دیگر خیلی دیر بود.

 


[1] رضاخان به کفیل ایالت خراسان، مورخه 26 آبانماه 1304، اسناد وزارت جنگ، ش. 062-179-1304

[2] To take on her shoulders a part of the heavy load responsibility which Britain bore in the East; Loraine to Chamberlain December 9/1925 FO.416/78

[3] Undying friendship 

[4] ...whose magnanimity and wisdom each exhorted; Loraine to Chamberlain December 31/1925 FO. 371/11483.

[5] تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج 2، ص 300.