11 مرداد 1399

مقاومت در برابر نفوذ بیگانگان

راز بر دار شدن شیخ فضل الله نوری

تلاشی برای درک مشروطه مشروعه از نگاه شیخ فضل الله


قاسم تبریزی پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر

راز بر دار شدن شیخ فضل الله نوری

اشاره :

یازدهم تیر ماه سالروز بردار شدن شیخ فضل نوری به جرم مشورعه خواهی و مبارزه با استعمار و عومل نفوذی آن است. به همین مناسبت آن‌چه از نظر می‌گذرد بررسی شتابزده‌ای از حرکت مشروطه، مشروطه مشروعه، علل مخالفت شیخ، پنهان نمودن اهداف و مقاصد جریان، لژ بیداری و «وابستگان به سیاست انگلیس» است.

*****

زندگینامه شیخ فضل الله نوری

عالم مجاهد، فقیه ژرف‌اندیش، مدرس برجسته حوزه علمیه، مجتهد طراز اوّل پایتخت، نظریه‌پرداز «مشروطه مشروعه» مرحوم آیت‌الله حاج شیخ فضل‌اله نوری (1259 ـ 1327 ق) پدرش مرحوم آخوند ملاعباس از علمای متقی و معروف، تحصیلات را در زادگاه آغاز، سپس به عتبات عالیات مهاجرت به درس اساتید در فقه، فلسفه، ریاضیات، اصول، حدیث ... به کسب علم پرداخت و از شاگردان میرزامحمّدحسین نوری مشهور به محدث نوری بود. از اساتید خاصه او مرحوم محدث دائی و پدر و همسر ایشان بود. و در فقه و اصول شاگرد میرزای شیرازی صاحب فتوای تحریم تنباکو بود.

شیخ پس از مراجعت از عتبات در پایتخت به تدریس و ارشاد پرداخت پس از دوران مرحوم میرزاحسن آشتیانی ،آیت الله فضل الله نوری  دومین عالم تهران به شمار می‌رفت. در قضیه قیام تنباکو شیخ با بیانیه علیه سیاست تجاوزکارانه انگلیس به تبع میرزای شیرزای مردم را به مقاومت و از دسیسه‌های استعمار در هندوستان پرده برداشت. [1] و تا فسخ قرارداد پایداری نمود.

مواضع شیخ در همان زمان نشانگر  درک و آگاهی ایشان را ازنقش استعمار غرب و توطئه‌‌های آنها برای استیلای بیشتر بر ایران است.

پس از رحلت میرزاحسن مجتهد آشتیانی (1319ق) شیخ فضل الله به عنوان عالم و مجتهد اوّل تهران مطرح شد. در جریان مبارزه با مظالم حکام قاجار در صف اول، در قضیه انقلاب مشروطیت از فعالان بوده روند حرکت را سه عالم برجسته: آیت‌الله سیدمحمّد طباطبایی، آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی رهبری می‌نمودند. پس از پیروزی مشروطیت، در قضیه تدوین قانون اساسی، حضور وکلا در مجلس شیخ متوجه نفوذی‌های بیگانه از یک سو، تدوین قانون از روی قوانین بلژیک، فرانسه، انگلیس از سوی دیگر شد.

شیخ فضل الله در این دوران با جریان‌های: ماسونی، سوسیالیستی، نیهلیستی، بابی، ماتریالیستی دچار اختلاف و درگیری شد. همچنین مجبور به  مبارزه با مطبوعات وابسته به جریان غربگرا شد. روند حرکت مردم  به سه جریان مشروطه منتهی گشت، مشروطه ملهم از مبانی اندیشه مراجع ثلاث نجف آخوند ملامحمّدکاظم خراسانی، میرزا خلیل تهرانی، میرزا عبدالله مازندرانی و مشروطه مشروعه که قوانین فقط از قرآن و اسلام باید اخذ گردد، در نجف اشرف آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی صاحب «عروۀ» از جریان مشروطه مشروعه دفاع و در داخل شیخ فضل‌اله نوری رهبری و حضرات آیات: ملامحمّد آملی، میرزا علی‌اکبر بروجردی، میرزا حسن مجتهد تبریزی، ملا قربانعلی زنجانی، میرزامحمّد خمامی، رستم‌آبادی ....

در جریان دفاع از مشروعیت مشروطه در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم(س) تحصن نمودند. روند حرکت به گونه ای بود که  ایجاد اختلاف میان علماء، گزارش های نادرست از ایران به مراجع ثلاثه نجف، جوسازی‌ها علیه شیخ آغاز شد که او مدافع استبداد و مخالف مشروطیت است .کاربه آنجا رسید که به جامعه القاء کردند تنها راه نجات مشروطیت اعدام شیخ است، اعضای لژ بیداری نطق‌ها در مجلس نمودند، و مقالات در رسانه‌ها، حتی برخی از عناصر «مشکوک» در نهضت در منابر علیه شیخ جوسازی نمودند و تنها صدا و منطق شیخ بود که به مردم نمی‌رسید. تا آن‌جا که طرح دستگیری و محاکمه شیخ را فراهم کردند، شیخ ابراهیم زنجانی از اعضای لژ بیداری به عنوان رئیس محکمه طرح محاکمه را آغاز و با حضور «یپرم خان ارمنی» مؤسس تشکیلات «داشناکسیون» ارامنه و رئیس شهربانی تهران و با اتهام مخالفت با مشروطه، ایجاد اختلاف، دفاع از محمّدعلی شاه به اعدام محکوم نمودند.

سرانجام شیخ را در (13 رجب 1327) در روز میلاد امام‌المتقین امیرالمؤمنین علی‌ابن‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام در میدان توپخانه اعدام نمودند. و این حرکت جریان وابسته به سیاست انگلیس اوّلین گام عملی برای حذف انزوا، ترور، برکناری روحانیت از متن سیاست و جامعه بود و روند تاریخ‌نگاری غربی و جریان تاریخ‌نویسی غربگرایان در طی یکصدساله همواره سعی نمودند «منطق» و «ادلۀ شیخ برای مشروطه مشروعه» در جامعه مخفی بماند.

پس از اعدام شیخ، خانواده وی بعدها جسد شهید را به قم منتقل و در ظلع شمال شرقی حیاط حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپردند و در حقیقت پیروزی غربزدگان بر مدافعان اسلام تا سال 1357 ادامه داشت.

مظلومیت شیخ فضل الله نوری :

شهید شیخ فضل‌الله نوری که یکی از شهدای مظلوم عصر به اصطلاح «تجدد» است او تحصیل کرده نجف بود، در امتثال دستور «میرزای بزرگ» روانه تهران گردید و یکی از علمای مورد اعتماد مردم محسوب می‌گشت بطوری که معمولاً امور شرعی به او محول می‌شد.[2]

حجت‌الاسلام جعفریان در مورد نگرش و بینش و شناخت عمیق و همه‌جانبه شیخ شهید می‌نویسد:

«به اعتقاد ما در این‌جا چند مطلب وجود داشت:

اول آن که بینش شیخ از مشروطه عمیق‌تر از کسانی بود که در کنار مسائل حضور داشتند یعنی [آیت‌الله سیدعبدالله آقا بهبهانی و آیت‌الله سیدمحمّد طباطبایی.] آن‌ها درکی واقع‌بینانه از ماهیت مشروطه نداشتند ثانیاً آن‌گونه که به نظر می‌رسد آن‌ها اهل مماشات بودند و به مسائلی که برخلاف مذهب اتفاق افتاده چندان توجه نمی‌کردند. گمان آنان این بود که این امور اصلاح شدنی است.[3]

نکته دیگر در تقابل با «نگرش شیخ و روحانیت» حزب دموکرات که (یکی از دو حزب معروف عصر مشروطه بود) در اصول خود بر جدایی دین از سیاست اصرار کردند. عمده‌ترین تحلیل‌گران دمکرات‌ها محمّدامین رسول‌زاده بود که طراح تحلیل‌های مارکسیستی در کشور به حساب می‌آمد.[4] او بعدها به کمک ترکیه جمهوری آذربایجان مستقل را در شوروی ایجاد کرد. مسلماً باید از رهبری این جریان ازجمله  سید حسن نقی‌زاده و چهره‌های چون سلیمان‌میرزا اسکندری، حیدرخان عمواوغلی ... نام برد. و نمونه‌ای از عملکرد عمیق حزب که آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی توسط هوادارن همین دمکرات‌ها که ستون مشروطه‌خواهی پیشرو بودند ، در سال 1328 ق ترور شد درحالی که به ظن قوی عامل این ترور تقی‌زاده بود که پس از آن فرار کرد.[5]

حجت‌الاسلام جعفریان در روند حرکت‌های فکری سیاسی در جریان «اسلام‌گرا» و «غربگرا» یا «اسلام‌گرا» و «ملی‌گرا» از عصر مشروطیت تا نهضت ملّی شدن صنعت نفت که جریان استمرار داشت می‌نویسد: در دو جریان مشروطه و نهضت ملّی شدن صنعت نفت، روحانیت به صورت «استوانه» انقلاب را حمایت کرد امّا در هر دو جریان بصورت کاملاً مشابهی «حذف» گردید و عملاً قدرت نامرئی خود را برای جهت دادن به مردم از دست داد.

در مشروطه ملیون! آن‌ها را کنار زدندند و خود آن نیز به سبب عدم آمادگی ذهنی مردم جهت ملاحظات عمده سیاسی مثل به دست گرفتن رهبری سیاسی کشور نتوانستند دوام بیاورند گاهی دشمنانشان آن‌ها را کشتند مثل مرحوم [شیخ فضل‌الله] نوری و [سید عبدالله] بهبهانی و گاهی خود شاه کنار رفتند مثل مرحوم [سیدمحمّد] طباطبایی و ... در جریان نفت نیز ملیون مرحوم [آیت‌الله سیدابوالقاسم] کاشانی را تضعیف کرده و با تحت فشار گذاشتن او عملاً جلوی پیشوایی او را در یک حرکتی که خود او عامل اصلی پیدایش آن بود، گرفتند. اعتماد بی‌جهت آن به این دسته و گروه، باعث این ضربه عمده از ناحیه آن‌ها به نهضت و حیثیت خود این افراد شد. ضعف ایدئولوژی یک ملّیون به ضمیمه خصلت‌های پوسیده آن‌ها در اداره کشور، در قالب سیاست «دفع‌الوقت» باعث عدم پیروزی این حرکت‌ها گردید.

مرحوم آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی یکی از رهبران روحانی و سیاسی نادر این کشور است که علاوه بر آگاهی سیاسی و مذهبی، مبارزات و مجاهدت‌های فراوانی با استعمار در عراق و ایران داشته است. بینش‌ سیاسی و فکری و به اندازه‌ای است که کمتر می‌توان نمونه او را در تاریخ معاصر در کس دیگری مشاهده کرد (مگر امام عزیز ما که به راستی حامی وحدت سیاست و دیانت است)[6] پیرامون نقش آیت‌الله کاشانی در قیام علمای عراق علیه استعمار انگلیس در دهه‌های (20 ـ 30) در ایران بر ضد استبداد و استعمار که چهار بار به زندان و تبعید محکوم شد اما مجموعه مصاحبه‌ها، اعلامیه‌ها، بیانیه‌های ایشان متأسفانه در اختیار آقای سیدمحمود کاشانی است که در طی چهل سال اخیر فقط 1 جلد آن را منتشر نموده، مسلماً در انتشار آن مکاتیب و نوشته‌هائی در مورد مشروطیت خواهد بود. پیرامون عملکرد جریان‌های «ملی‌گرا» ، «غربگرا» چه آن دسته که عضو جریان‌های فراماسونری «فراموشخانه» میرزاملکم‌خان و یا عضویت در «جامع آدمیت» با مدیریت عباسقلی قزوینی ـ بعدها آدمیت ـ و یا نهایت اعضای فعال «لژ بیداری» که از سال‌های (1386ق ـ 1357) فعال بودند و با مدعیان «ملی‌گرایی مستقل» نه تنها نغمه جدایی دین از سیاست را همواره در رأس برنامۀ خود قرار می‌دادند، که دانسته یا نداسته در مسیر اهداف «استبداد» و «استعمار» حرکت نموده و آخرین حرکتشان را در انقلاب اسلامی، سال‌های (1358 ـ 1360) شاهد بودیم.

و این همه تجربۀ تلخ تاریخ است که باید از آن «عبرت» گرفت و «تجربیات نسل‌های متوالی» را به عنوان «میراث» و «گنجینۀ» مهم بکار بست.

چرایی مشروطه مشروعه؟

یکی از ابهامات و اتفاقات نادرستی که برخی مورخان دانسته یا ناآگانه در مورد شیخ مطرح و ترویج می‌کنند، القاء «شیخ مدافع استبداد بود = او مخالف مشروطه» او مخالف مشروطه بوده و این را در حقیقت در راستای تبرئه جریان «ماسون‌ها» و «غربگرایان» ترویج‌ می‌نمایند.

اولاً: شیخ خود از اوّلین مدافعان و مروجان مشروطیت بود، حتی قبل از آن که برخی وارد مبارزه شوند، شیخ از عدالت‌خانه و مشروطیت و مبارزه با استبداد و مستبدین سخن به میان می‌آورد.

هنگامی که قانون اساسی مشروطیت از روی قوانین اروپا ـ (انگلیس ـ فرانسه ـ بلژیک ...) نوشته شد و قانونی که فاقد محتوای و عنوان اسلامی، بلکه در تعارض بنیادین با دین و اسلام بود ... مخالفت اوّلیه شیخ و انتقاد اثر ننمودند، لذا اولاً مخالفت را با آن مجلس که از جریان‌های بهائیت، بابی‌ها، طبیعت‌گرایان، سوسیالیست‌ها ... بودند آغاز و برای حفظ مشروطیت کلمۀ «مشروعه» را بر آن افزود، یعنی «مشروطه مشروعه» که قید مشروعیت حاکی از حدود و قوانین اسلامی بود و ایشان در زاویۀ حضرت عبدالعظیم(س) در یک نوشته اعلام کردند: اختلاف ما با مراجع ثلاثه نجف نیست، یا علماء نیست با جریان‌های مخالف اسلام و قرآن است. ما مجلسی می‌خواهیم که عموم مسلمین می‌خواهند ما قوانینی را می‌خواهیم که مراجع و علماء و مردم متدین می‌خواهند و ماهیت ضددینی جریان معارض را افشاء نمود.

درمقابل جریان‌ ضد دین برای رهائی از مخمصه خود بحث «استبداد» و «مدافع مستبدین بودن شیخ» را مطرح کردند. بر این اساس یک جنگ روانی و عملیات روانی علیه شیخ و مدافعان مشروطه مشروعه در آن زمان آغاز شد که نهایت به اعدام شیخ، تبعید برخی علماء و کمتر از یک سال «ترور آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی» به دست همان جریان عملی شد.

و در طی افزون از یکصد سال هموار تاریخ‌سازان غربی، تاریخ‌سازان عصر مشروطیت دوران جریان‌های ضد اسلامی، غیر اسلامی، آگاهانه و برخی نویسندگان و مدرسان تاریخ ناآگاهانه تکرار همان نوشته‌های «غرض‌آلود» را ادامه دادند. و متأسفانه حتی به خود اجازه ندادند یک بازنگری دقیق، مستند از جریان‌شناسی عصر مشروطه و نقد و بررسی شخصیت‌ها و وقایع داشته باشند. اینک زمان آن رسیده که به موضوع عمیق‌تر و دقیق‌تر و مستندتر پرداخته شود.

سیری درنگرش شهید آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و متحصنین در زاویه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)

طی سالهای نخست مشروطیت (1284 تا1288) که روند انقلاب مشروطیت با تمام فراز و نشیب، اختلافات و رویارویی جریان‌های درون و برون انقلاب، تحریف‌ها، وارونه‌نویسی‌ها صورت گرفته، خاصه جریان «غربگرایان» از طیف فراماسون‌ها «اعضای لژ جامع آدمیت» و خصوصاً اعضای «لژ بیداری» و از آن پس تاریخ‌نویسان غربگرا، مغرض، سطحی‌نگر به عمد و سهو تلاش نمودند و می‌نمایند. اولین خط انحراف در ترسیم و تصویر و ترسیم هندسۀ مشروطیت، جریان‌ معارض با اسلام، مرجعیت، روحانیت فقط در خط و دو جریان تقسیم نمودند:

1ـ مدافعان مشروطیت                           2ـ مدافعان استبداد

و در تبیین مدافعان مشروطیت از آخوند ملامحمّدکاظم خراسانی، میرزاعبدالله مازندرانی، میرزا خلیل تهرانی به عنوان مراجع ثلاثه و در ایران دو سید سندین «سیدعبدالله بهبهانی ـ سیدمحمّد طباطبایی» و در حواشی آن از میان روحانیان ملک‌المتکلمین، سیدجمال‌الدین اصفهانی، ... و از منورالفکران: سیدولی‌الله نصر، سیدحسن تقی‌زاده، محمّدعلی فروغی، یپرم‌خان ارمنی، میرزامحمّدحسین نائینی نویسنده رساله: «تنبیه الامه و تنزیه المله» حیدرخان عمواوغلی ... و در جریان استبداد و خط مستبدین از: محمّدعلی شاه قاجار، محسن صدرالاشراف، تا آیات عظام: سیدمحمّدکاظم یزدی، شیخ فضل‌الله نوری، میرزا صادق مجتهد تبریزی، میرزا حسن مجتهد اردبیلی، سیدعلی‌آقا یزدی، سیداحمد طباطبایی، ملاقربانعلی زنجانی و...

 و عجیب‌تر آن که آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی صاحب «عروۀالوثقی» ... را مدافع استبداد قلمداد می‌کنند.آن‌چه در ابتدای امر به ذهن متبادر می‌شود، جریان ضداسلامی، مدافعان جدایی دین از سیاست، مروج سکولاریسم، اومانیسم، سوسیالیسم، ماتریالیسم، نهلیسم ... برای پنهان نمودن ماهیت، هدف ضدیت با دین چه آن را الهام گرفته‌ از «انگلیس» و سیاست استعماری انگلیس بداینم که یکی از مهم‌ترین اهدافش انفکاک قوۀ دیانت از سیاست بود. خصوصاً پس از شکست طرح «فراماسونری» ، «روتاری» و «فراموشخانه» توسط ملاعلی کنی، چه در جریان قرارداد «رژی» در قضیۀ نهضت تنباکو و شواهد و قرائن دیگر که نیاز به بحث مستقل دارد.

از سوی دیگر تلاش جریان غربگرایان آگاهانه و ناآگانه در نشریات و مطبوعات چون «صور اسرافیل» و ... تلاش در القاء ناکارآمدی اسلام و آن‌چه در «شبنامه‌ها» ، «رساله ماسونی» مثال آثار میرزا ملکم‌خان یا آموزه‌های امثال میرزا فتح‌علی آخوندزاده، میرزا عبدالرحیم طالب اوف، میرزاآقاخان کرمانی و ... جو جامعه را در تقابل با اسلام، مرجعیت و روحانیت قرار دادند و روند را در مرحله اوّل که تدوین قانون اساسی بود، در همان مجلس اوّل از روی نسخ قانون اساسی بلژیک، انگلیس، فرانسه ... تدوین نمودند و در حقیقت یک حاکمیت «سکولار» که از همین نقطه شروع شد، عالم مجاهد هوشمند شیخ فضل‌الله نوری متوجه عمق و ابعاد توطئه شد و در تقابل با این توطئه ایستاد و مقاومت نمود. اگرچه آن جریان با فشار، جوسازی به دنبال ترور شخصیت شیخ شدند، موفق نگردید و حتی «ترور جسمی» در مرحله اوّل با زخمی‌شدن شیخ باز راهی بجایی نرسید.

تذکرات شیخ نه تنها در میان بخشی از روحانیت مؤثر واقع نشد، خصوصاً ویژگی شیخ در این جریان «استعمارشناسی» و «دشمن‌شناسی» و به تعبیر روشنتر «بصیرت» شیخ نسبت به تحولات بود. همچنانکه در جریان تحریم تنباکو بیانیه شیخ حاکی از همین دیدگاه عمیق و دقیق وی بود.

متاسفانه بخشی از روحانیت در آن دوران عمق سیاست های استعماری را خوب درک نکرده و از  و از «عوامل استعمار» در داخل غافل شدند. و جریان های مشروعه خواه را نوعی از حرکت‌ها ی «تندروی» تحلیل نمودند ... و این تحلیل سطحی و عدم شناخت استعمار، نفوذی‌ها، توطئه‌های پشت پرده را فعال‌تر و کارآمدتر نمود. جدایی‌ها میان «جریان اسلامی» پدید آورد. در آن دوران خصوصاً بخشی از روحانیت ما «معضل» اصلی را استبداد می‌دانست و معتقد بود: استبداد باید از ریشه کنده شود، اگرچه این یک اصل اساسی در نهضت مشروطه بود و «شجرۀ خبیثۀ استبدادیه» مانع از رشد و تعالی، آزادی و آموزش در مملکت بود، امّا میان استبداد و استعمار، ابتدا با کدام باید مبارزه کرد؟

کتاب شریف «تنبه‌الامه و تنزیه‌المله» مرحوم آیت‌الله میرزا محمّدحسین غروی نائینی مجتهد برجسته و مدرس حوزه نجف اشرف اصل را مبارزه با استبداد قلمداد نمود. خصوصاً عدم حضور مراجع ثلاثه نجف و علماء برجسته در ایران از یک سوی «نفوذی‌ها» در «بیوت» از سوی دیگر، ارتباط پنهان «ماسون‌ها» و «عوامل انگلیس» در ایران در موارد بسیاری نه تنها در ایران که در نجف هم اوضاع را وارونه جلوه دادند. در برابر انتقاد شیخ نوری و هشدار از توطئه‌ بابی‌ها، سوسیالیست‌ها، بنیهلیست‌ها‌، ماتریالیست‌ها، ... و نفوذی‌ها .... جریان‌سازی در خط «استبداد» و «مشروطه» توسط باند وابسته به بیگانه «امر را مشتبه» نمود.

لذا پس از فتح تهران  همانطور که در مقدمه گفته شد با سرعت دادگاهی توسط روسای  ماسون با حضور «شیخ ابراهیم زنجانی» که خود از ماسون‌ها بود و یپرم ارمنی رئیس «داشناکسیون» و عضو لژ بیداری و ...  تشکیل و شیخ  فضل الله را  به جرم مشروعه خواهی محکوم به اعدام و در ایام میلاد مولای متقیان علی‌ابن‌ابی‌طالب علیه‌السلام حکم را اجرا و شیخ بالای دار رفت و این اوّلین پیروزی غرب و عوامل آن در قضیه مشروطه بود، کمتر یک سال چهره‌ی دیگر رهبری مشروطه توسط «حزب دمکرات» به رهبری سیدحسن تقی‌زاده به شهادت رسید و آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی و آیت‌الله سیدمحمّد طباطبایی آن چه مشهور است او را به ده «ونک» بردند تا استراحت کند!

و مرجعیت شیعه در نجف با آگاهی از آن چه در پشت پرده بود و در آن روز زمام را بدست گرفته، نگران و آماده حرکت به سوی ایران شد، درست روزی که با همگان وداع گفت، نیمه‌شب خبر رحلت او حوزه علمیه نجف و سراسر ایران را در عزا و ماتم فرو برد. ...

و مشروطه دست«پخت» انگلیس‌ها حاکم و از درون آن «مستبد منور» و «سردار نظامی» با برنامه‌ریزی انگلستان در سوّم اسفند 1299 با یک برنامه‌ منظم از پیش تعیین شده زمام مملکت را بدست گرفت و مجری سیاست «لندن» شد. نه تنهاا انقلاب مشروطه در «نطفه خفه» شد که با روی‌کار آمدن پلهوی‌ها «کاملاً دفن» گردید هم دوران پدر (1299 ـ 1320) و هم زمانۀ پسر (1320 ـ 1357) و این بود که مشروطه «غربی» پیروز و «مشروطه مشروعه» شکست خورد.

و آن‌چه علاوه بر فاجعه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی ... در یک کلام «هویت ایران» آسیب دید «تاریخ‌نگاری» این مرز و بوم هم توسط «مراکز شرق‌شناسی، ایران‌شناسی، انگلیس و بعدها اروپا تدوین شد. یعنی تاریخ ایران را ادوارد براون، سرپرستی سایکس میس لمبثوی و با بودجه ایران «دانشگاه کمبریج» 13 جلد تاریخی که می‌خواست نوشت و به عنوان «علمی» ، «دبیرخانه» ، «مستند» ارائه داد. حتی به دنبال آن با ادعای آزادنمودن «اسناد» و هر از چندگاهی نغمۀ آزادی اسناد مطرح می‌شود که با در داخل هم تاریخ براساس اسناد انگلیس و ... تدوین و تبیین شود. بگذریم از واسطه‌ها و دلال‌های سیاسی، فرهنگی و شاید ... مالی.

آن‌چه در انقلاب اسلامی علیرغم تلاش مذبوحانه غربزدگان، غربگرایان، وابستگان فکری بود عملی به غرب با عناوین گونه‌گون به بازسازی، تاریخ‌سازی مجدد در مورد مشروطه می‌پردازند، حضور محققان متعهد، مفید، مؤمن این مرز و بوم بود، با پژوهش‌های جدید و انتشار رسائل خطی، بیانیه‌ها، مکتوبات، خاطرات رجال صالحان مصلح .... تاریخ را آنگونه که بوده تبیین می‌نماید[7] و در این عرصه در محور کارهای جدیدی ارائه داده و می‌دهند:

1ـ استعمارشناسی: حرکت استعمار غرب در طی سه واپسین.

2ـ بررسی و تحلیل جریان‌شناسی استعماری، خصوصاً دو قرن اخیر.

3ـ بررسی، تحلیل عوامل غرب، چه جواسیس از بیرون آمدند و چه جاسوسان درون که عامل بیرون بودند. ... و نهایت «رجال شناسی» تاریخ معاصر.

4ـ بررسی و تحلیل از عملکرد مطبوعات، احزاب، خصوصاً دو حاکمیت و حاکمان دوران «قاجار» و «پهلوی»

5ـ برسی و تحلیل القاء جدایی دین از سیاست، توسط منورالفکران و مدعیان عصر مشروطه و حاصل این توطئه بودند.

6ـ بررسی و تحلیل انقلاب مشروطیت، علل بیداری، روند حرکت، هدف و رسالت اولیه آن، کارنامه انقلاب خصوصاً (1284 ـ 1299)

7ـ جریان‌شناسی اسلامی مشروطیت، خاصه مشروطه مشروعه و آسیب‌شناسی آن‌چه ارائه می‌شود دیدگاه رهبران «مشروطه مشروعه» و نگاه به:

شناخت: انقلاب مشروطه/ هدف مشروطه/ رسالت مشروطه/ مجلس شورای ملی/ قانون و قانون‌گرایی/ ماهیت قانون اساسی و علل مخالفت با قوانین غربی و ضداسلامی.[8]٭

مسلماً ابعاد این بحث وسیع و عمیق است که نه تنها از عهدۀ این قلم ساخته نیست، بلکه نیاز به تدوین ده‌ها کتاب و صدها مقاله در این عرصه می‌باشد که امید است تلاش مورخان صالح، مستقل، مسلمان، به دور از افراط و تفریط حقایق را بیان نموده تا «گذشته چراغ راه آینده» و با فهم و درک صحیح «علل پیروزی و علل شکست مشروطیت» به عنوان «درس عبرت» و «تجربه آموزی» فراروی نسل‌های متوالی قرار گیرد.

جای آن بود که فهرستی از مجموعه‌های کتب و مقالات مستند منتشر شده در مورد مشروطه ارائه می‌شد تا تاریخ‌پژوهان برای کارهای تحقیقاتی بتوانند رجوع نمایند. امید است در آینده نزدیک این مهّم جامعۀ عمل پوشد.

منبع تحقیق و شناخت مشروطه مشروعه

در میان آثاری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشر یافت: «لوایح آقا شیخ فضل‌اله نوری» توسط خانم‌ هما رضوانی در سال 1362 توسط «نشریه تاریخ ایران» منتشر شد. مقدمه نسبتاً جامع محقق و مدرس بر کتاب قریب 20 صفحه را در برمی‌گیرد و به نکات جالبی اشاره می‌کند که یادآوری آن می‌تواند مفید واقع شود.

مقدمه با این جمله آغاز می‌شود: مرحوم شیخ فضل‌الله نوری نورالله مرقده، از ناموران تاریخ ایران و اسلام است و مانند تمام ناموران تاریخ موافقان سرسخت و مخالفان آشتی‌ناپذیر دارد. ... مرحوم شیخ به علّت شهامت و شجاعت شگفت‌انگیزی که در سال‌های آخرت حیات در جهاد در راه عقیده از خود نشان داد، مخالفان و موافقان بیشتری یافت.  در مورد علل انتشار «لوایح» شیخ می‌نویسد: بعد از انقلاب عظیم‌ اسلامی ایران، بار دیگر افکار و اندیشه‌های مرحوم شیخ مورد توجه و علاقۀ شدید جوانان دانش‌پژوه قرار گرفت. زیرا در قرون اخیر، وی نخستین کسی است که در جریان انقلاب مشروطیت مردانه قیام کرد تا یک مشروطه اسلامی مستقر سازد. ... شیخ با مشروطه مخالفتی نداشت اما نه مشروطیتی که«آثار پارلمت پاریس وعناصر ناشایست درمجلس اوّل با اعتراض شیخ مواجه شد.

ابتدا اعتراضی را در مسجد جامع تهران برپا نمودند، ... جریان ضداسلام، جلسات را بهم زدند. و در مجلس علیه ایشان جوسازی شد و هر یک علیه شیخ مطالبی گفتند سیدحسن تقی‌زاده سردمدار جریان گفت: عقیدۀ بنده که این مجلس را تأسیس فرمودید برای حفظ اسلام، نه برای بعضی از محسنات ولی هر عاملی هر قدر شرافت داشته، همین که از حد خارج شد و خلاف کرد، آن شرافت از او سلب خواهد شد...وکلا دراین ماده نجابت را به خرج دادید.دوماه صبرکردید، چه اقدام‌ها کرد فهرست سیئات  او درافواء مردم منتشراست.شیخ برای آن‌که قضیه را روشن کند متمم قانون اساسی را تهیه نمود.

به دنبال جوسازی‌ها، شایعه‌سازی‌ها، اتهامات واهی به شیخ و علماء، عدم قبول اسلامیت قانون، مجلس و اخراج عوامل ناشایست، شیخ اصل را در تحصن زاویۀ مقدسۀ حضرت عبدالعظیم(س) گذشت چون روزنامه «صبح صادق» شماره 48 مورخ 21/ ربیع‌الثانی 1325ق) چاپ شد، جریان ضد شیخ به درون چاپخانه ریختند آن شماره را به آتش کشیدند و مدیر روزنامه را مجبور نمودند شماره 48 را بار دیگر بدون مقاله شیخ چاپ کند که وی در چاپ جدید در سرمقاله‌ای تحت عنوان «اعتذار» نوشت:

چون در نمرۀ چهل و هشت روزنامه صبح صادق لایحۀ منسوب به جناب حاج شیخ فضل‌اله نوری درج و انتشار آن بدون اطلاع مدیر روزنامه بود ... این نمره برخلاف وظیفه ترتیب اداره روزنامه درج شده، آن نمره باطل ساقط و باطل نمره جدید انتشار و از آقایان معذرت می‌خواهیم. (24 ـ 25)

مسئله این بود که وقتی صبح صادق لایحه شیخ را منتشر کرد، جریان مقابل به روزنامه حمله، تهدید به جمع‌آوری و از میان بردند.

نهایت شیخ با یاران راهی حرم حضرت عبدالعظیم(س) شدند. اگرچه از مرکز دور و جو پایتخت در اختیار کامل جریان غربگرا افتاد.

در لایحه (18 جمادی‌الثانی 1325) پیرامون شرح «مقاصد حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ فضل‌الله سلمه‌الله و سایر مهاجرین زاویۀ مقدسه از علماء عظام و غیر آن است که سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که ... باید از دولت تحصیل مجلس شورای ملّی کرد ... تا آن‌که بحمدالله تعالی پادشاه مرحوم موفق و مساعی علماء عظام مشکور، و مجلس دارالشورای کبرای اسلام مفتوح شد. و اعلیحضرت اقدس شاهنشاه عصر خلدالله سلطانه هم به این سعادت مساعدت که مبذول می‌فرمایند فائز گردید پس عنوان سخن و مبدء مذاکرات بی‌قانونی دوایر دولت بود و حاجت ما مردم ایران هم به وضع اصول و قوانین در وظایف درباری و معاملات دیوانی انحصار داشت. و بعد همین که مذاکرات مجلش شروع شده و عناوین دائر باطل مشروطیت و حدود آن در میان آمد از اثنا نطق‌ها و لوائح و جراید اموری به ظهور رسید که هیچکس منتظر نبود و زائدالوصف مایۀ وحشت و حیرت روساء روحانی و ائمه جماعت و قاطبۀ مقدسین و منتقدین شد.

مجلس: از آن جمله در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شواری ملّی اسلامی دادیم. لفظ اسلامی گم شد و رفت.(27 ـ 28)

ضددین: در مجلس در حضور هزار نفس بلکه بیشتر صراحتاً گفتند که مشروعه نمی‌خواهیم. (28)

جریان دین: به رأی‌العین همه دیدیم و می‌بینیم که از بدو افتتاح این مجلس جماعت لاقید، لاابالی، لامذهب از کسانی که سابقاً معروف به بابی بودن بوده‌اند، و کسانی که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند، همه در حرکت آمده و به چرخ افتاد‌اند.

مواضع مطبوعات: و دیگر روزنامه‌ها و شب‌نامه‌ها پیدا شد اکثر مشتمل بر سب علماء اعلام و طعن در احکام اسلام و این که باید در این شریعت تصرفات کرد. و فروعی را از آن تغییر داد و تبدیل به احسن و انسب نمود. سپس به مصادیق و مواردی در مطبوعات، در سخنرانی‌ها، در مطبوعات که اسائه ادب به قرآن، رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) بوده و احکام اسلام را به سُخره گرفته (28) حتی سنت‌های اسلامی، مساجد ... را نفی نمودند.

سوال اصلی: آیا مجلس دارالشورای کبرای اسلامی به چه جهت و به کدام دلیل باید این همه فتنه و فساد و آشفتگی بلاد و عباد همزادش بوده باشد.

ظاهرشدن بدعت‌ها: فرمودند چون بدعت‌ها ظاهر بشود بر عالم است که اطلاع خود را اظهار کند و برادران دینی ما، در این عصر ما فرقه‌ها پیدا شده‌اند که بالمرّه منکر ادیان و حقوق و حدود هستند این فرق مستحدثه را حسب تفاوت اغراض اسم‌های مختلف است (آنارشیست) (نیهلیست) (سوسیالیست) (ناطورالیست) (بابیست) .... و این‌که یک نحو چالاکی و تردستی در اثارۀ فتنه و فساد دارند ...

حضور در مجلس: فرقۀ بابیه، و دیگر فرقۀ طبیعیه، این دو فرقه لفظاً مختلف و امّا متفق هستند و مقصد صمیمی آن‌ها نسبت به مملکت ایران دو امر عظیم است یکی تغییر مذهب و دیگری تبدیل سلطنت این اوقات این دو فرقه از سوءالقضاء هر دو در جهات مجلس شورای ملّی ما مسلمان‌ها وارد و متصرف شده‌اند و جداً جلوگیری از اسلامیت دارالشورای ایران می‌کنند و می‌خواهند مجلس شورای ایران را پارلمنت پاریس بسازند.  چرا به شیخ اسائه ادب می‌کنند:

در ادامه آمده است: و این که حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ فضل‌الله ایده‌الله طرف بی‌ارادتی این جماعت واقع شده و مستوجب چندین ناسزا و سب و تهمت در روزنامه‌ها و شب‌نامه‌ها و لوایح و منابر گردیده‌اند.

مسئولیت مجلس شورای ملّی چیست؟ و چه جایگاهی دارد؟

امروز می‌بینیم در مجلس شورای کتب قانون پارلمنت فرنگ را آورده و در دائره احتجاج به قانون توسعه قائل شده‌اند غافل از این که ملل اروپا شریعت مدّونه نداشته‌اند لهذا برای هر عنوان نظامنامه نگاشته‌اند و در موقع اجرا گذاشته‌اند.

اما ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی که از بس متین و صحیح و کامل و مستحکم است نسخ برنمی‌دارد و صادع آن شرعیت و در هر موضوع حکمی و برای هر موقع تکلیفی مقرر فرموده‌ است.

پس حاجت ما مردم ایران به وضع قانونی منحصر است در کارهای سلطنتی که برحسب اتفاقات حاکم از رشتۀ شریعتی موضوع شده و در اصطلاح فقهاء دولت جائره و در عرف سیاسین دولت مستبد گردیده است.(31 ـ 32)

وظیفه علماء:

بعد از بیدارشدن حضرات مؤمنین مجلس از حجج‌اسلام و سایر مسلمین به ظهور ابن‌فتن و بروز این مفاسد و این که تولد این نتایج سوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت که بابیه و طبیعیه هستند شده است قرار قاطع بر جلوگیری ابدی از تصرفات لامذهبیان در این اساس متن داده شد.

نظر آخوند ملامحمّد کاظم خراسانی

حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای آخوند ملامحمّدکاظم مدظله افزون فصلی را فرمایش فرموده‌اند حکم ایشان هم معلوم است باید اطاعت شود مخصوصاً فصلی راجع به اجراء احکام شرعیه دربارۀ فرقۀ بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامۀ اساتید منظور و مندرج گردد.حال با حکم مرجع تقلید و رهبر انقلاب مشروطیت، جریان مسلط در مجلس چه کرد؟

مشکل قانون اساسی

و دیگر چون نظامنامۀ اساسی مجلس را از روی قانون‌های خارج مذهب ما نوشته‌اند  محض ملاحظۀ مشروعیت و حفظ اسلامیت آن، پارۀ تصرفات در بعضی فصول با حضور همگی حجج اسلامیه شده است. باید آن فصول نیز به همان اصلاحات و تصحیحاتی که همگی فرموده‌اند مندرج شود.

آزادی مطلق مطبوعات

از جمله یک فصل از قانون‌های خارجه که ترجمه کرده‌اند این است که مطبوعات مطلقاً آزاد است (یعنی هرچه را هر کسی چاپ کرد کرد و احدی را حق چون و چرا نیست) این قانون با شریعت ما نمی‌سازد لهذا علماء عظام تغییر دادند و تصحیح فرمودند.

سپس با برشمردن مواضع مطبوعات علیه‌السلام، دین، مرجعیت، اعتقادات دینی، تمجید از جریان‌ها با بیان و حتی چاپ‌نوشته‌های میرزا حسینعلی و یحیی صبح ازل ... یا ادعای امامت و پیامبری این افراد ... لذا در پایان اشاره می‌کند.

هدف مهاجرین و مسئولیت وکلا:

باری مهاجرین زاویۀ مقدسه را مقصودی جز تمشیت این فقرات مسطوره که والله القاهر الغالب المدرک المهلک محض حراست اسلام و حفظ شریعت خیرالانام علیه و آله الصلوۀ و اسلام نیست. هر وقت وکلای محترم که هم دم از مسلمانی و دینداری و خداشناسی می‌زنند مضایقه و ممانعت و مزاحمت خودشان را نسبت به این چهار فقره ترک گفتند و این‌ها را پذیرفتند احدی از علماء اسلام و طبقات مسلمین را با ایشان سخنی نخواهد بود.

مجلس:

مجلس دارالشورای کبرای ملّی اسلامی هم حقیقۀ ملقب (مقدس) (5) و دعای (شیدالله ارکانه) شایسته و سزاوار خواهد گردید. 

مجلس شورای ملّی از منظر آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی

از ایران، طی نامه‌ای استفتایی در ماه‌های نخست تأسیس مجلس شورای صدر مشروطه از آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی صاحب عروۀ‌الوثقی می‌شود.

ایشان در جواب می‌نویسند:

در صورت موافقت مجلس با شرع محمّدی صلی‌الله علیه و آله و اسلامیت و دیانت اهل آن، بسیار خوب است. ان‌شاءالله تعالی عموم مسلمین همراهی خواهند نمود کما این‌که در سابق نوشته‌ام.

الاحقر ـ محمّدکاظم طباطبایی[9]

برخی علمای تبریز در محرم 1325 طی تلگراف از آیت‌الله سیدکاظم یزدی در مورد مجلس شورای ملّی سؤال می‌کنند. ایشان در جواب می‌نویسد: خدمت علماء اعلام کثرالله امثالکم.

تلگراف شما موجب تشویش خاطر همگی گردید. البته به شرط کمال موافقت مجلس با شرع مقدس محمّدی صلی‌الله علیه و آله و اطمینان به اسلامیت و دیانت اهل آن، و عدم ترتّب مفسده بر آن، عموم اسلامیان اهتمام به آن خواهند نمد و اعلی‌حضرت شهریاری خلدالله ملکه نیز بذل مراحم ملوکانه می‌فرمایند.

الاحقر محمّدکاظم طباطبایی 25 محرم 1325 [10]

نگرانی و شاید یقین صاحب عروه از روند حرکت مشروطه و جریان وابسته به «اجنبی» آن بود که، این مجلس در مسیر اسلام و اجرای احکام دین نیست. نامه آیت‌الله سیدمحمّدکاظم طباطبایی یزدی به آیت‌الله آخوند ملامحمّدعلی رفسنجانی که از علمای بزرگ و وارسته رفسنجان در عصر مشروطه بود، می‌نویسد:

... در خصوص مجلس شورای از نجف امضاء می‌خواستند، چند نفر از آقایان علی‌الاطلاق [بدون قید و شرط] امضاء کرده حکم به وجوب از اطاعت از مصوبات مجلس] کردند، نوشتم، به شرط کمال موافقت با شرع مطهر محمّدی صلی‌الله علیه و آله و اطمینان به اسلامیت و دیانت اهل مجلس، و عدم ترتّب مفسده‌ای بر آن، مؤمنین اهتمام خواهند کرد و التزام هم نکردم به این تقادیر از حقیر نپذیرفتند.

حال خیلی از اغتشاشات وارد شده است و خیلی از چیزها نقل می‌شود و نوشته می‌شود که اگر راست باشد علی الاسلام السلام.

خداوند عالم به حقّ صاحب شریعت صلی‌الله علیه و آله و سلم و اهل اسلام را حفظ فرماید، علی‌الظاهر چاره از دست رفته است. علیکم بالدعاء و السلام علیکم و رحمۀ‌الله و برکاته.

تفصیلاتی دربین است که حالت، اقتضای بیان را ندارد اللهم عجل فرج آل محمّد بمحمّد و آل محمّد صلواتک علیهم.[11]

در یکی از دست‌نوشته‌های سیدمحمّدکاظم چنین آمده است:

چون این حقیر کیفیت و خصوصاً مطالب را اطلاع ندارم. ساکت بوده و هستم بلی، معلوم است که حفظ بیضۀ اسلام و عقاید مسلمین و دفع مزخرفات سابقه ملحدین. اهم فرایض و قوانین شریعت مطهرۀ ابدیۀ محمّدیّه واجب‌الاتباع [است] البته در [ا]ین مخاطره جمیع جهات صلاح را مراعات خواهید کرد تا به عون‌الله خللی بر اسلام وارد نیاید. نسئل‌الله التوفیق المرضاته، اسلام و مسلمین محفوظ باشند.[12]

در مورد قانون اساسی، یک نسخه برای ایشان ارسال شده بود، آیت‌الله یزدی برآن حواشی زده‌اند. متن حواشی ایشان در «سازمان اسناد ملّی و کتابخانه جمهوری اسلام» ثبت شده است. یک نسخه‌ این جانب در همان سالی که مرحوم آقاسید عبدالعزیز طباطبایی از نوادگان صاحب عروه داده بودند، عکسبرداری کردم مرحوم حجت‌الاسلام ابوالحسنی در همین کتاب در صفحات (376 ـ 384) آورده‌اند. یکی از علمای متحصن در زاویه حضرت عبدالعظیم ملامحمّد آملی از علماء، فلاسفه، عرفا و ... از شاگردان میرزا ابوالحسن جلوه، آقا علی مدرس زنوری، و در فقه شاگرد میرزا محمّدحسن آشتیانی، میرزا ابوالقاسم کلانتر نوری، آقا سیدصادق طباطبایی(پدر آیت‌الله سیدمحمّد طباطبایی از رهبران مشروطه) هستند. مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی ایشان را از «بزرگان علمای تهران در زمان خویش می‌شمارد. «ملامحمّد طی تلگرافی به آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی از اوضاع مشروطه‌خواهان و وضعیت مجلس و جامعه می‌نویسد:

به واسطۀ طغیان زنادقه مشروطه‌خواهان و دعوت آن‌ها به الحاد و زندقه در منابر و مجالس علناً و جماداً و عدم رادعی تمام علماء الا دو نفر سه شب است در زاویۀ حضرت عبدالعظیم مقیم. الله الله فی حفظ الاسلام جانی. محمّد آملی[13] در دو نامه دیگر آیت‌الله یزدی به ملامحمّد آملی نگرانی‌های خود را از «تجرّی مبتدعین و اشاعۀ کفریات ملحدین که نتیجۀ حریت موهومه»[14] است و دیگر متن مفصل‌تری است که در پایان آن نامه بار دیگر یادآور می‌شوند:

... امید است از اثر اهتمامات عالیه در مقام دفع کفریات شایعه برآمده، منشاء آن حریت موهومه و بعضی روزنامه‌جات ملعونه و مکاتب خبیثه است. به‌طور اصلح و انسب جلوگیری بشود که به تدریج سدّ ابواب طعن را به روساء ملّت نموده عقاید عامّۀ مسلمین محفوظ ماند و لاحول و لاقوۀ اله بالله العظیم. حسبناالله و نعم‌الوکیل والسلام علکیم و رحمۀالله و برکاته.

الاحقر محمّدکاظم الطباطبایی به تاریخ 23 شهر جمادی‌الاول 1325.[15]

مکاتبات ملامحمّد آملی به سیدمحمّدکاظم یزدی ادامه داشته و شاید هنوز مکاتبی باشد که به دست نیامده اما در یک نامه دیگر حجت‌الاسلام ابوالحسنی آورده که گویای وضعیت داخلی است.[16]

همان‌گونه که اشاره شد رابطه متحصنین در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) با آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی مستمر بود. خاصه در کتاب شیخ فضل‌الله نوری، ملامحمّد آملی که خود از فحول علماء به شمار می‌رفت مکاتبات زیادی داشتند. در یک نامه مفصل (در جمادی‌الاخر 1325) ضمن ارائه گزارشی از مجلس شورای ملی، مطبوعات، حرکت‌های ضداسلامی جریان‌های معارض با اسلام یادآور می‌شوند.

این مجلس شوم مشئوم مؤدّی به رواج و ظهور بر مذاهب فاسده و دعوت زنادقه و ملحدین علناً و جهاداً در منابر و ضعف اسلام و هتک حرمت مؤمنین و سلب امن در مال و جان، و هرج و مرج کلی در سواد از هیئت نوع، مهاجرت زاویۀ مقدسۀ عبدالعظیم علیه و علی آبائه آلاف التحیه و التکریم و من یوم المهاجرت الی هذف العام خطارت الهی غیر النهایه، و در موارد اعظم هرج و مرج به حدی است که زبان عاجز از تقریر و خاصه غیرقادر بر تحریر ... [17] در میان مکاتیب عصر مشروطه، حجت‌الاسلام سیداحمد طباطبایی فرزند آیت‌الله سیدمحمّدکاظم یزدی نامه‌ای به پدر در (18 ذیقعده 1324) نگاشتند. یعنی 3 ماه پس از افتتاح مجلس شورا صدر مشروطه و 4 روز پس از امضای قانون اساسی توسط مظفرالدین شاه، در این نامه از آثار و نتایج ضداسلامی افتتاح مجلس شورا (نظیر کاهش حرمت و اعتبار علما در بین مردم) تنقید و شکایت می‌کند و سیدجمال‌ واعظ اصفهانی را به علت بدگویی‌هایش بر فراز منبر از علماء مورد انتقاد قرار می‌دهد:

از وقتی که این مجلس شورای ملّی قرار گردیده، تمام آثار اسلام از بین رفته و می‌رود وقع علما را به کلی از میان برده‌اند و خصوص که چند نفر متلبسین به لباس اهل علم مؤسس این کار، و تمام از روی قوانین فرنگستان رفتار و وضع خود را فرنگی‌مأب کرده، بعضی بی‌دین‌ها را روی منبر می‌کنند و به کلیۀ علماء بدگویی می‌نمایند. مثلاً تعبیر از علماء حقه نجف و غیره به علماء بی‌علم می‌کنند و مرادشان از علم، قوانین فرنگی است.

مثلاً آن سیدجمال [اصفهانی] روی منبر گفته بوده است هر ضرری که به اسلام وارد شد از علماء بی‌علم بود. زمان سید مجاهد [آیت‌الله العظمی آقا سیدمحمّد طباطبایی اصفهانی مشهور به سید مجاهد مرجع تقلید بزرگ شیعه در عصر فتحعلی شاه قاجار ...] چقدر نفوس به واسطۀ بی‌علمی علماء کشته شدند و چقدر اسیر گردیدند و هم‌چنین افعال و محاصره اصفهان و هم‌چنین وقعۀ کربلا ...][18] ایشان در نامه دیگر به پدر (اواخر ذیحجۀ 1324) از اوضاع ایران و مجلس شورای ملّی می‌نویسد که:

قانون اساسی مجلس را که نوشته‌اند. بعد از گفتگوی زیاد و داد و فریاد مقدسین، نباشد علما و اهل علم تصحیح نماید. چند نفر نشسته و بعضی عبارات آن را تغییر داده و بعضی فصول [را] بر او افزودند. حال منشاء مشاجره شده است. باوجود آن که این تصحیح شده‌ها هم غیرصحیح است. مع‌ذلک قبول نکرده‌اند و می‌گویند قوانین مشروطه باید مطابق قوانیت دول خارجه باشد و غیر آن ممکن نیست پیشرفت نماید، و عجالتاً مردم دو فرقه‌اند.[19] در این مکاتبات ریشۀ اصلی اختلافات روشن می‌شود. اگرچه در نامه‌های ملامحمّد آملی، جواب آیت‌الله یزدی، بیانیه‌ها و لوایح شیخ فضل‌الله نوری بحث بر سر «اسلام» و «غرب» است. این که شیخ مشروطه مشروعه را مطرح می‌کند به همین دلائل و مواضع است.

مشکل اساسی آن است که مورخان و پژوهشگران عصر مشروطه یا نمی‌دانند و طوطی‌وار نوشته‌ها و تحلیل‌های دیگران را تکرار می‌کنند، یا بعضاً می‌دانند، درست و کامل هم می‌دانند اما برای آن‌که ماهیت جریان غربگراها، فراماسون‌ها، معارضان با اسلام را پنهان کنند، با یک «اتهام» این که «شیخ مدافع استبداد» بود سعی دارند جریان‌ وابسته را تبرئه و تطهیر نمایند. شاید هم خیانت‌های انگلستان و جواسیس آن چون ادوارد برون، اردشیر جی ... و نهایت «لژ بیداری» را و روند حرکت و سلطه غرب را در طی یکصد سال و اندی فرزند آیت‌الله در بخش دیگر از نامه‌ یادآور می‌شود:

قانونی را که نوشته بودند سواد کرده در جوف پاکت ارسال می‌دارم [که] از لحاظ مبارک بگذرد آن‌چه به مرکب سیاه نوشته، اصلی است و آن‌چه به مرکب قرمز نوشته شده آن تصحیحاتی است که شده است آن ورقۀ علی‌حده فصولی است که نوشته‌اند اضافه شود و تمام آن‌ها محل حرف شده است. و حرف بزرگ عمده این است که حقوق [مسلمان و کفار] باید مساوی باشد. کفار و مسلمین یکسان باشند، آن لفظ مشروعه[را] باید ساقط نمود و دیگر آن‌که انجمن علمی [هیئت مجتهدان ناظر بر مصوبات مجلس] هم لازم نیست. مرافعات هم نباید به احکام شرع باشد. زیاده جسارت است.[20]

تلگراف مرجعیت به آیت‌الله ملامحمّد آملی

حضرت مستطاب حجت‌الاسلام و المسلمین آیت‌الله فی‌العالمین آقای آقاسیدمحمّدکاظم یزدی دامت برکاته العالیه که به جناب مستطاب ثقۀ‌الاسلام و المسلمین کهف العلماء و المجتهدین آقای آقا آخوند آملی دام‌ظله العالی مخابره فرموده‌اند:

از نجف اشرف نمرۀ (676)

جناب ثقۀ‌الاسلام آملی دامت برکاته از تجرّی مبتدعین و اشاعۀ کفریات ملحدین که نتیجۀ حریّت موهومه قرار مصلوب تلگراف مزید تشویش بعون متمنیّات ایشان شدنی نیست البته دفع کفریات و حفظ عقیده و اجراء قوانین محکمۀ قرآنیه و شریعت ابدیه محمّدیّه(ص) اهم فرائض ربانیین علماء با ملاحظۀ جهات موجبات صلاح و صیانت دین و دمار مسلمین منظور اطلاع داده بذل مجحُود شود.

محمّدکاظم طباطبایی ـ بیست و سیّم جمادی‌الاولی

شیخ فضل‌الله نوری در همین متن در 2 صفحه ضمن یادآوری اهداف، مواضع، مقاصد می‌نویسد:

برادران دینی ما در این تلگراف‌های نجف اشرف که پی‌درپی به طبع رسانیده و منتشر ساخته‌ایم تأمل و تفکر بکنند و در سخنان این بزرگان اسلام که محل تقلید کافۀ انام هستند دقّت و تعمّق بنمایند تا دو مطلب مهّم بر همه معلوم و مکشوف بشود.

شیخ فضل‌الله و مجلس وظیفه علماء

یکی آن‌که از سلسلۀ جلیۀ رؤسا ملّت احدی منکر مجلس شورای ملّی اسلامی نیست. و دیگر آن که تمام اهتمام حجج اسلام در جلوگیری مرتدّین و دشمنان دین است چه پیرامون میرزاعلی محمّد شیرازی معروف به باب و چه جماعت هواپرست طبیعی مذهب فرنگی‌مآب. چراکه بالحّس و العیان می‌بینم و می‌بینید که در ظرف این یک سال که اهالی ایران حق تشکیل مجلس شوری از دربار دولت تحصیل کرده‌اند، این مردم لامذهب چه شوق و شعفی دارند و چه شور و شعفی می‌اندازند.(42 ـ 43)

نفوذی‌ها

جریان‌ها و افراد معارض با اسلام ـ دین:

می‌گویند مجلس را ما برپا کردیم و شب و روز به به تفتین در ما بین رؤساء ملّت و شق عصای امت می‌گذرانند و به هر طرف که فریب آن‌ها را خود و خود را می‌بندند و نسبت به طرف دیگر جسارت و جرأت به هم رسانیده هرزگی را که حربۀ واحدهّ این‌هاست استعمال می‌کنند مثل ذوات‌الزیات که بغماشی و تطاحی رواج متاع خود می‌دهند.

دشمنان شیخ از منظر خودش:

الحمدالله که لامذهب‌های روزگار به من دشنام می‌دهند و بابی‌های معلوم‌الحال با من دشمنی می‌کنند. پناه می‌برم به خدای تعالی از این که این نسخ مردم مرید من باشند و از حزب و محارم من محسوب بشوند و به زبان و قلم این‌ها اکمل ادیان را تنفیض بکنم و در اتّم شرایع طعن و طنز بزنم.(43)

 

مجلس شورای

مجلس دارالشورای کبری اسلامی است و به مساعی مشکودۀ حجج‌اسلام و نواب عامۀ امام(ع) قائم شده و برای خدمت و معاونت به دربار دولت شیعۀ اثنی عشری و حفظ حقوق و پیرامون مذهب جعفری تأسیس گردیده است ممکن نیست که آثار پارلمنت پاریس و انگلیس بر آن مترتّب گردد و قانون آزادی عقاید و اقلام و تغییر شرایع و احکام از آن گرفت ...

در پایان امضای شیخ فضل‌الله نوری ـ در زاویۀ مقدسۀ حضرت عبدالعظیم(س) به طبع رسید.

هیهات هیات، نضربُ بالحدید البارد.

شهادت شیخ فضل‌الله نوری

امام خمینی در یک نگاه به مشروطه و حوادث و وقایع آن زمانه می‌گویند:

در مشروطه دیدند که یک ملا چند ملا در نجف و چند معمم در تهران اساس استبداد و حکومت خودکامه‌ای که در آن وقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر کردند و در این مسائل آن‌هایی که مخالف بودند از پا ننشستند. آن‌ها هم فعالیت خودشان را می‌کردند که حالا بخواهیم همه را بگوییم طولانی است. کلی راجع به همین مشروطه و این‌که مرحوم شیخ فضل‌الله نوری رحمت‌الله ـ ایستاد که «مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد.» در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی‌ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت می‌دیدند کاری کردند در ایران که شیخ فضل‌الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی‌نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضل‌الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند. (27/8/59) امام در ادامه سخنرانی دیگر تحلیل از عصر مشروطه به عنوان تجربه‌آموزی اضافه می‌کنند: شما می‌دانید که مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را که محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانی [شیخ ابراهیم زنجانی عضو لژ بیداری و بعدها سه دوره وکیل مجلس شورای ملی][21] یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد. وقتی معمم، ملا، مهذب نباشد فسادش از همه کس بیشتر است.(صحیفه امام 27/9/59) با شناختی که امام از مشروطه، مشروطه‌خواهان، جریان‌های مشروطه داشته و تأملات، تفکرات، تحلیل‌ها از روند آن و اثرات بعدیش در جامعه می‌گویند:

دوران مشروطه را که همه آقایان شنیده‌اید یک عده‌ای نمی‌خواستند در این کشور اسلام قوت داشته باشد و آن‌ها دنبال این بودند که این‌جا را به نحوی طرف خودشان بکشانند، آن‌ها جوسازی کردند به‌طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل‌الله که آن‌ وقت یک آدم شاخص در ایران بود و مورد قبول بود هم‌چون جوسازی کردند که در میدان علنی ایشان را به دار زدند و پای آن کف زدند.

و این نقشه‌ای بود برای این‌که اسلام را منعزل کنند و کردند و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطه‌ای باشد که علمای نجف می‌خواستند حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل‌الله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند که آن‌جا هم صدایی درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل‌الله را با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آورند در وسط میدان به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زندند و شکست دادند اسلام در آن وقت و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. (صحیفه امام 26/9/1362) (43 ـ 71)

نقش افراد وابسته به غرب، چه به لحاظ فکری چه عملی امثال ولی‌الله نصر، محمّدعلی فروغی، نصرالله سادات اخوی، بیرم‌خان ارمنی، .... که در عصر مشروطه هر کدام در گسترش غربزدگی، اسلام‌ستیزی، توطئه‌ها در مسیر اهداف دشمن حرکت می‌کردند، امام در یک سخنرانی اشاره‌ای دارند که:

«شما اگر شنیده باشید یکی از آن گویندگانی که یک وقت هم در سنا بود، شاید یک وقتی رئیس سنا بود [سیدحسن تقی‌زاده در سال 1329 شمسی با تشکیل مجلس سنا به عضویت آن انتخاب شد و چهار دوره ریاست مجلس سنا را به عهده داشت او در سال 1348 در تهران درگذشت.] حالا من یادم نیست یک آدم معروفی است درصدر مشروطیت تا حالا هم، تا وقتی که مُرد هم جزء معاریف بود. این گفته بود که ما هیچ چیزمان درست نمی‌شود مگر همه چیزمان انگلیسی باشد، تا ما همه چیزمان را به فرم انگلستان درست نکنیم، درست نمی‌شود حالا یک آدم این‌قدر بی‌شعور بوده است، که این تبلیغاتی که کردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش این معنا بوده است، یا این که از وابستگان انگلستان بوده است، می‌خواسته است این حرف‌ها را تبلیغاتی که می‌کند، این هم جزء تبلیغاتش باشد.(14/7/55) و در سخنرانی دیگر حضرت امام پیرامون تقی‌زاده گفتند او گفته: ما اصلش باید همه چیزمان را انگلیسی کنیم، آن از خدمتگزارهای انگلیسی بود.(21/8/58) [22] از منظر امام این فقط تقی‌زاده نبود که این‌گونه شعار، موضعگیری و عمل می‌کرد، بلکه «امثال تقی‌زاده که در این ایران یک وقتی قدرت داشته‌اند، تقی‌زاده گفته بود که ما باید سر تا پامان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد و باید این‌طور باشیم تا این‌که آدم بشویم. ... (17/12/60)

شیخ فضل‌الله نوری و قوانین اسلام

برواند آبراهامیان در مورد حرکت مشروطیت، همراهی حاج میرزا حسن مجتهد در آذربایجان که از اوایل سال 1326 جدا شد و خودش «انجمن اسلام» را به هواداری سلطنت [!] در نواحی شمالی‌تر تبریز شکل داد ...

شیخ فضل‌الله نوری یکی از سه رهبر متحدی بود که تظاهرات مذهبی 1323 را رهبری می‌کردند وی در تابستان 1325 از تندروان جدا شد و به همراه پانصد تن از هوادارانش در صحن [حضرت] عبدالعظیم متحصن گردیدند. در آن‌جا لوایحی را منتشر کردند و با معمول ساختن قوانین غیراسلامی که در اروپا وضع شده بود مخالفت کردند و خواهان اجرای قانون اسلام شدند که در شریعت ریشه داشت.

آن‌ها هم‌چنین اعلام کردند که نمایندگانی که سعی می‌کنند خود را به شکل انقلابیون فرانسوی در مجلس پاریس در 1989 میلادی درآورند در واقع مبلغ «آنارشیسم» ، «نیهلیسم» ، «سوسیالیسم» ، آنالتیاریانیسم» ، «ناتورالیسم» و بدتر از همه اینها «بابیگری» هستند.

رهبران مذهبی چون شیخ فضل‌الله و حاجی میرزاحسن بر سه قشر اجتماعی نفوذ کردند. بخش نخست: طلاب، ملاها، معلمان، وعاظ، متولیان مدارس، مساجد و اوقاف را با خود به جبهه هواداری سلطنت[!] کشاندند.اغلب آن‌ها پانصد تن هوادار شیخ فضل‌الله که با وی به شاه عبدالعظیم رفتند از بخش مذکور در بالا بودند. آن‌ها پس از خارج شدن از تحصن، مرام خود را در اجتماع‌های مذهبی تبلیغ می‌کردند. ... [23]

آبراهامیان چون دیگر تاریخ‌نویسان «برای ایجاد شبهه و تردید از یک سوی و خدشه‌دار کردن حرکت مدافعان» مشروطه مشروعه، سعی می‌کنند تا با «وصله به شاه» این حرکت را نادرست جلوه دهند. خصوصاً طبق نوشته آبراهامیان شیخ فضل‌الله از علمای برجسته تهران و میرزا حسن مجتهد تبریزی مرجعیت در آذربایجان دارد. حرکتی که منجر به دستگیری، تبعید، شهادت می‌شود، آنهم از علمای برجسته، برچسب ناچسب شاهی چه دلیلی می‌تواند داشته باشد و نکته آخر همان انقلابیون پیروز در مشروطه، شاه را دستگیر نکردند بلکه در مجلس برای او حقوقی تعیین تا در استانبول و اروپا به راحتی زندگی کند و بخش عمدۀ «عوامل استبداد» از سلطنه‌ها و دوله‌ها یا در مجلس جای خوش کردند یا وزیر و وکیل و حکام ولایت شدند.

اگرچه این نوع تحریف‌ها فقط از روی ناآگاهی و عدم شناخت نیست حتی فردی چون آبراهامیان که خود از ارامنه و مدتی وابسته به جریان چپ و زندگی‌اش از کودکی در امریکا گذرانده .... می‌داند قدرت اسلام، قدرت علمای اسلام، پایبندی علما به اصول اسلامی را حداقل در نهضت‌های دویست سال اخیر به درستی می‌داند. اما چرا وارونه تحلیل می‌کند قضاوت به عهدۀ خوانندگان، شاید به تعبیر برخی نگرش چپ در او تأثیر داشته و به تحلیل دیگر سیاست غرب خاصه امریکا. مسلماً پیرامون آثار منتشر شده آبراهامیان نیاز به یک نقد جدی است.

آبراهامیان در پایان تحلیل خود نتیجه می‌گیرد:

محمّدعلی شاه خلع و سلطنت به پسر دوازده ساله‌اش سپرده شد. رجال محافظه‌کاری هم‌چون شیخ فضل‌الله نوری و میرهاشم به اتهام «اسیرکردن اشرار برای ایجاد آشوب‌های عمومی، اعدام شدند و مجلس دوّم تشکیل شد، جنگ داخلی پایان یافت.[24] براستی جای تأمل و دقت است که چگونه فردی که مدعی مورخ بودن، تحلیل‌گر تاریخ بودن! و علمی تحلیل کردن! تا این حد سطحی‌نگر یا مغرض باشد که شخصیت برجسته و مجتهد اوّل پایتخت که برای اسلام، مبارزه با «اجنبی» و «عوامل» آن وارد مبارزه شده، مورد حمایت نخستین عمدۀ علمای مرکز، بلاد، عتبات و عالیات است، اعدامش را به دلیل «اجیرکردن اشرار» و «ایجاد آشوب» بنامد و اصل شعار «مشروطه مشروعه» و این‌که باید در ایران قرآن و اسلام حکومت کند را نادیده بنگرد و تا پای جان مقاومت نموده و توصیه‌های سفارت روسیه و برخی از مصلحت‌جویان که پناهنده شود را نادیده انگارد آن‌هم به دلیل اسلامیت که عالم اسلام زیر بیرق کفر و اجنبی نمی‌رود. البته به نسبت برخی از نویسندگان مدعی مسلمان بودن از یک فرد اقلیت دینی، آنهم با سوابق چپ و نهایت تربیت شده و تقویت گردیده امریکا چیزی جز این انتظار نمی‌رفت او در آثار دیگر خود «کینه‌ورزی» نسبت به اسلام، انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی را نشان داده است و حتی برای وی فرهنگ ملی، وفاق ملی، اقتدار ملی، استقلال ... مطرح نیست و این همه را می‌توان در آثارش دید.

 

حاج شیخ فضل‌الله نوری

علامه شیخ عبدالحسین تبریزی در کتاب «شهداء فضیلت» اشاره به علمای برجسته که از عصر مشروطه از سال‌های (1325 ـ 1336ق) توسط جریان‌های به اصطلاح مشروطه‌خواه، با بیان .... ؟ به شهادت رسیده‌اند، البته ایشان از کودتای انگلیسی (سوّم اسفند 1299 تا 1348ش) چیزی نمی‌نویسد که وفات علامه‌ای بود مطلبی در مورد شهادت علماء چون شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس، آیت‌الله‌زاده میرزامحمّد خراسانی ... مطلبی نمی‌آورد که دوران پهلوی و سلطه این خاندان و عدم امکان پرداختن به آن، البته در مورد سال‌های (1324 ـ 1299) باید چهره‌هایی باشند که ایشان بدان نپرداخته‌اند امثال میرزا کوچک‌خان، شیخ محمّد خیابانی، ... در مورد شهید آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری با عنوان عالم بلندپایه می‌نویسد:

«در 13 رجب 1327ﻫ ق در جریان انقلاب مشروطه به شهادت رسید ... شخصیت مورد بحث از پیشوایان مسلمین و پرچمداران دانش و دین و بزرگترین عالم تهران بود. فضل  ادب از گفتار و نگارش و بیانش می‌ریخت، خواهرزاده و داماد علامه میرزا حسین نوری بود. به سال 1258ﻫ دیده به جهان گشود در عنفوان جوانی رو به نجف اشرف نهاد و در خدمت فقیه توانا شیخ راضی مدّتی درس خواند، سپس همراه دائی‌اش علامه میرزا حسین نوری جزو اوّلین کاروان مهاجرانی بود که از این امام مجدد شیرازی [میرزا حسن صاحب فتوای تنباکو] به سامرا رفتند به سال 1292 در آن کاروان مولی' فتحعلی سلطان‌آبادی [از عارفان عالمان اخلاق در عتبات و عالیات] نیز بود. در سال 1300ﻫ به تهران بازگشت و پیشوای معنوی و رهبر دینی بود و در نشر تعالیم اسلام و بسط و نفوذ آن می‌کوشید تا دسته‌ای از تبهکاران او را که دشمن زشتکاری و فریب و کفر بود مانع خویش یافتند و او را به دار آویختند و شهید دست ظلم و تجاوز گشت، قربانی راه تبلیغ دین، شهید راه خدا مبارزه با زشتی و تباهی و فریب در 13 رجب 1337 به دار آویخته شد، جنازه‌اش را به شهر مقدس قم بردند.

صحیفه دعائی تألیف امام «الصحیفۀ المهدویه» زیرا دعاهای امام منتظر عجل‌الله تعالی و فرجه ـ در آن گردآورده است.

اشعار زیبا و روانی هم دارد که در آن به «نوری» تخلص نموده و بخشی از آن در کتابمان «ریاض‌الانس» آورده‌ایم.[25]

اشعار مرحوم شهاب‌الدین سیداحمد رضوی مشهور به «ادیب نیشابوری« در رثای شهید شیخ فضل‌الله نوری سروده «به زبان عربی» مرحوم علامه امینی در شهدای فضیلت، بخشی را آورده‌اند که ترجمه آن توسط استاد جلال‌الدین فارسی صورت گرفته، چند بیت از آن:

جریان تندی از آن بارش استخوانت را آبیاری می‌نماید و هر صبح و شام مزارت را می‌شوید استخوان‌ها را که میرود پرواز گیرد و به سوی عرش خداوند راه جوید.

استخوان‌هایت خواستند همراه روحشان به سوی بهشت رهسپار شوند اندکی فرا رفتند اما دیدند نمی‌توانند پرواز کنند و قوانین ازلی الهی تغییرناپذیر است روح پرمی‌گشاید و صعود می‌کند، اما استخوان‌ فرو می‌گیرد چون آیه‌ای که فرود می‌آید تو آن رروز که دیگران به پروردگار «محمّدص» کافر گشتند ایمان آورده و برای خدا به شدت پایداری می‌نمود.

درست مثل کسانی که پروردگار موسی ایمان بستند و زندگی دنیا و بهروری از آن را ناچیز دیدند.

به زندگی پشت‌پا زده مرگ را استقبل نمودند تا از درختیان به دار آویخته شدند اما یادشان جاودان ماند زیرا یادگارهای آدمی هرچند روزگار بدکردار خود آن‌ها را از بین میبرد جاودان می‌مانند.

تو فضل ‌الهی را دین محمّد(ص) یافتی و جز آن را کفر و بیراهه و بیهوده شناختی تو را به دار آویخته خفه کردند از آن جهت که دشمن شخصیت بودند بلکه خواستند با کشتنت بانک تکبیر را خفه کنند. ... در برابر پیشامد روزگار ذلت به تزلزل درنیامد و نه زبانت بند آمد. شیخ مرگ به تو رخ نمود و روبرویت به حال حمله درآمد اما تو اخم به ابرو نیاوردی. هرکه پناهش خدا باشد و آئین حق مایۀ تمسک و عهده‌دارش چنین خواهد بود. درود خدا بر سرسخت و مقاومی چون تو بر فروتن بندناپذیری که در راه حق نرمخو است.[26]

مظلومیت شیخ

 بررسی، تحلیل و تبیین علل و عوامل مظلومیت و شهادت شیخ فضل‌الله نوری باید مورد دقت و تفحص قرار گیرد چون شیخ یک فرد نیست، حتی صرفاً یک عالم، فقیه، مجتهد، معاریف نمی‌توان تحلیل کرد.

بلکه ایشان «یک جریان فکری سیاسی اسلامی» است که در تقابل با جریان‌های سوسیالیست‌، نیهلیست‌ها، ناسیونالیست، بابیان، بهائیان، ... و نهایت استعمار و عوامل آن قرار داشت. اتحاد جریان‌های سکولاریسم در مشروطیت علیه شیخ در حقیقت علیه کلیت دین، مرجعیت، روحانیت بود.

حتی اگر در تحلیل تاریخی شهادت شیخ را صرفاً حرکت سکولارها، منورالفکران، غرب‌گرایان، ملّی‌گرایان بنامیم، باز بحث ناقص و نارساست. چون در ورای حرکت قدرت استعمار انگلیس، عملکرد لژ بیداری حضور اردشیر جی، ادوارد برون ... را داریم. نمونه آن در اعدام شیخ یک روحانی‌نما عضو تشکیلات فراماسونری لژ بیداری با تعجیل وی را محاکمه و اعدام نمود. نقش شیخ فضل‌الله در قضیه تحریم تنباکو، ایشان در کنار میرزا محمّدحسن مجتهد آشتیانی، دوّمین عالم برجسته پایتخت بود. بیانیه ایشان به لحاظ همگام با مرجعیت، آگاه از اهداف استعمار، پیش‌بینی خطر آینده بر استعمار و عوامل آن پنهان نبود. بر این اساس در دو نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت شیخ در صف اوّل است و نکته کلیدی آن که او «استعمارشناس» و دارای بینش «سیاسی» و آگاه به مقتضیات زمان است.

بر همین اساس بود و حتی او انحراف را در مسیر مشروطیت دید صریحاً موضع‌گیری نمود، خط انحراف را در همان مجلس اوّل، تدوین قانون اساسی و حضور عناصر نفوذی دشمن را شناخت اگرچه سیدین طباطبایی، بهبهانی مخالف موضع یا نافی مواضع شیخ نبودند بلکه می‌پنداشتند در گذر زمان می‌توانند مشکل را حل کنند.

شیخ فضل‌الله نوری در حقیقت «نظریه حکومت اسلامی» یا «مشروطه مشروعه» را مطرح نمود. سؤال این است که اگر جریان غربگرا و نفوذی‌ها در مجلس شورای ملّی بحث و عمل تدوین قانون اساسی را بر مبنای قوانین انگلیس، فرانسه، بلژیک ... نمی‌نوشتند و نوعی خود می‌نگاشتند باز شیخ معترض بود؟ و آیا مسئله در درون جامعه قابل حل و فصل نبود؟

جواب روشن است، چه نویسندگان قانون اساسی از اعضای لژ بیداری و گرایش فکری و عملی به انگلستان داشتند. لذا از آن‌ها چیزی جز یک حاکمیت لائیک انتظار نمی‌رفت چون اینان چه مأموریت‌ داشته یا نداشته تفکر غربگرایی، غربزدگی، غرب‌شیفته بودند و حرکت به سوی منافع، اقتدار، سلطۀ غرب بود.

و شاید افراد استثناء باشند در مجلس اوّل که حداقل هم‌چون آن جریان رویارو با اسلام و دین نبودند، اما بی‌خبری، سستی، عدم بینش و نگرش اسلامی و شاید هم روحیه تساهل و تسامح آنان را به سکوت و بی‌تفاوتی واداشت و نتیجه شد آنچه نمی‌بایست شود.

سؤال دیگر این است که چرا جریان معارض فقط شیخ را هدف قرار داد درصورتی که مدافعان حاکمیت قوانین اسلامی در اقصی نقاط مملکت بودند، ولی در زمان حیات، پس از شهادت، حتی در طی تاریخ یکصد و اندی سال همواره شیخ مورد اهانت است، حتی با پیروزی انقلاب اسلامی، طی چهار دهه گذشته در داخل و خارج نغمه‌هائی علیه شیخ وجود داشته و دارد! برخی طوطی‌وار تکرار می‌کنند که شیخ مدافع استبداد بود! او علیه مشروطه بود! ضد مشروطیت بود! روحیه ارتجاعی داشت! با رجال درباری قاجار، دول‌ها، سلطنه‌ها مرتبط بود! ... و اتهامات دیگر.

جریان نفاق حاضر در مجلس و صحنه سیاست، حکومت، توجیه حرکت خود نمی‌توانستند صراحتاً بنویسند، بگویند شیخ را به دلیل «اسلامیت» ، «مدافع حاکمیت قرآن» ، «طرفداری از حکومت اسلامی» ، «نظریه‌پرداز حکومت اسلامی» ... اعدام کردیم! چون اگر حقیقت امر را به جامعه می‌گفتند، بخشی از علمای ناآگاه، وعاظ و ائمه جماعات و حتی عموم مردم در برابر آن‌ها می‌ایستادند و از شیخ دفاع می‌کردند. لذا ابتدا «ترور شخصیت» کردند، سپس اعدام. او در رأس جریان مدافع مشروطه مشروعه و مجتهد اوّل پایتخت بود، وقتی او را از میان بردند، امکان «استبداد» ، «خفقان» و ارعاب و ترس در جامعه گسترش می‌یابد و عموماً کسانی که در سراسر مملکت مدافع حکومت مشروطه مشروعه بودند یا دستگیر و تبعید شدند امثال ملامحمّد آملی، میرزا علی‌اکبر بروجردی ... یا منزوی و آن‌ها هم ترور شخصیت شدند امثال میرزاحسن مجتهد تبریزی، میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی، میرزاعلی‌اکبر متجهد اردبیلی، میرزا محمّد خمامی در گیلان، میرزاقربانعلی زنجانی در زنجان [اگرچه مقاومت وی را شکستند و ایشان را از مملکت تبعید نمودند.] در تهران: رستم‌آبادی، سیداحمد طباطبایی، سیداحمد بهبهانی، .... و دهها دیگر. منزوی شدند و تا جنگ جهانی اول جو اختناق حاکم بر جامعه بود.

خصوصاً با پیروزی آن‌چنان جوسازی و جشن‌ها و برنامه‌ها گرفتند و تبلیغات در مملکت راه انداختند که قوۀ تفکر را از جامعه گرفتند اما روند بعدی ما شاهد ترورهای زیادی از علماء در سراسر مملکت هستیم به بخشی از آن مرحوم علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی در کتاب شریف «شهداء فضیلت» آمده است و ضرورت تحقیق و بررسی بیشتری وجود دارد.

نکته دیگر می‌توان در انقلاب اسلامی، مصداق دیگری چون آیت‌الله دکتر سیدمحمّد بهشتی را داشتیم وقتی ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی، علیرغم جوسازی جریان‌هاای مارکسیستی، ناسیونالیستی، شاهنشاهی، ملّی مذهبی، لائیک‌ها ... شروع به جوسازی نمودند، علیه ایشان که او: انحصارطلب، قدرت‌طلب، ریاست‌طلب، مغرور معرفی و «ترور شخصیت» دکتر بهشتی درست تداعی همان حرکت علیه شیخ را می‌کرد تا آن‌جا پیش رفت که بعضی افراد متدین هم طوطی‌وار، بدون تأمل و تحقیق تکرار کردند! و گوئی فتنه‌ای از سوی اجامر آغاز، منافقان و مخالفان اسلام ترویج، جمعی به دام فتنه افتادند.

نکته دیگر در همین دوران با تصویب اصل «ولایت فقیه» جریان‌های چپ و راست به صراحت مطرح کردند. «تز شیخ فضل‌الله نوری» است. اما جریان «نفاق» دیگر علیرغم حضور بیش از 70 روحانی مجتهد که عموماً از یاران حضرت امام یا خود در شمار مجتهدان برجسته بودند، اصل ولایت فقیه را امام در سال‌های (1348 ـ 1349) مطرح کرده بودند، شعار ملّت ما «حکومت اسلامی» بود، رهبری آن «امام خیمینی» جریان معارض با حکومت اسلامی با شایعه این که: اصل ولایت فقیه را دکتر سیدحسن آیت به پشتیبانی «مظفر بقائی کرمانی» در مجلس خبرگان به تصویب رساند! این روش کذابان حرفه‌ای اگرچه در طول زمان رنگ باخته اما در آن مقطع زمانی در برخی ساده‌اندیش مؤثر افتاد.چرا او را هدف قرار دادند؟ چرا مظفر بقائی؟ چرا علیه شهید آیت‌الله دکتر بهشتی؟ ...

چون در آن زمان نمی‌توانستند مستقیم امام را هدف قرار دهند، امثال آیت‌الله بهشتی را هدف و برای آن دسته که نسبت به شهید بهشتی شناخت داشتند جهت خدشه‌دار شدن اصل ولایت فقیه باید بقائی مطرح شود، خصوصاً بقایی در تاریخ معاصر ما فردی منفور، مشکوک، فتنه‌انگیز و همواره در مسیر اغتشاش، تشنج، اختلاف حرکت مرموزانه داشت. به راستی که تاریخ تکرار می‌شود. لذا در یک بررسی موضوع روشن می‌شود، در اوائل سال 1360 جبهه ملّی صریحاً علیه میرزای شیرازی، شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی، آیت‌الله دکتر بهشتی ... مقاله و مطلب می نوشت و تا آن‌جا پیش رفت که «علیه قانون قصاص» بیانیه داد و آن را «غیرانسانی» قلمداد کرد. درست در عصر مشروطه، در روزنامه ایران‌نو، محمّدامین رسول‌زاده علیه قانون قصاص مقاله نوشت و این روزنامه ارگان رسمی حزب دمکرات به رهبری سیدحسن تقی‌زاده بود! و این است که تاریخ تکرار می‌شود! جریان‌ها در عرصه‌ی عمل خود را نشان می‌دهند همان‌گونه که شخصیت‌ها.

نقادی‌هائی که شیخ و یارانش در روزنامه زاویه حضرت عبدالعظیم(س) به نام «لوایح» منتشر می‌کرد از نظر فرهنگی، سیاسی، تحلیلی روشن است که «زمانه» را شناخته، جریان‌های عصر، را به درستی شناسائی به «اهداف و مقاصد« آن‌ها آگاه است و تعارض برخی از مطبوعات با اصول مسلم اسلام را بیان می‌کند.

و مرزهای عقیدتی و اعتقادی «اسلام» و «کفر» را روشن می‌کند و حتی مصادیقی نقل می‌کند که «این تفکر» و «تفکرات» سوسیالیستی، نیهلیستی، ماتریالیستی یا طبیعت‌گرایی، بابیگری ... است.

اما از یک سو بی‌خبری جامعه، از سوی دیگر جوسازی‌های جریان ضداسلامی امر را به دیگران مشتبه نمود.

سؤال این است که چرا «شیخ در مرحله اوّل مدافع مشروطه و حتی پیشقدم در پیروزی مشروطیت بود، اما ناگهان ضد مشروطه مشروعه شد و به نفی مشروطه پرداخت؟ و این سؤال به شکل دیگر توسط معارضان مطرح می‌شود.

در مورد انقلاب مشروطیت، مبارزه با استبداد، حاکمیت قانون، احقاق حقوق مردم، مبارزه با روش حکام قاجار ... شیخ به عنوان یک عالم و مجتهد اوّل پایتخت عادی است که هم تکلیف شرعی اوست و هم به عنوان یک عالم انتظار جامعه این است، ضرورت تحول و یک تغییر هم احساس می‌شد. مضافاً مراجع نجف اشرف و علمای بلاد هم به به دنبال تحقق مشروطیت بودند لذا شیخ حرکت می‌کند و به تعبیر خودش در حرکت مشروطیت ایشان نسبت به دیگر علما در صف اوّل و پیشقدم بودند. امّا در مرحله دوّم که تصویب قانون اساسی از یک سوی، حضور عناصر ناصالح و مشکوک و وابسته در مجلس شیخ را نگران آینده نمود. تشخیص شیخ در هر دو مصداق درست بود. ولی همراهان منطق شیخ را جدی نگرفتند، حتی به ایشان پیشنهاد می‌کردند شما حضور داشته باشید مسائل بعداً حل خواهد شد. ولی شیخ می‌دانست جریان‌ ضد اسلام و ضد دین با برنامه، هدف، پشتیبانی خارجی‌ها حرکت می‌کند، لذا به عنوان سدی در برابر قضیه ایستاد. حتی هنگامی که آن‌ها تفسیر مشروطه در انگلیس و خارج مطرح کردند ایشان در پاسخ گفت: «این‌جا پارلمنت انگلیس و فرنگ» نیست، لذا به پس‌بند مشروطه، مشروعه را اضافه نمودند. معارضان با دین و اسلام متوجه شدند اگر شیخ در این قضیه پیشروی کند، نقشه‌های آن‌ها، نقش برآب می‌شود. لذا شروع به «اتهام»‌زنی و «شایعه»سازی که شیخ مدافع استبداد است و با مشروطه مخالف است حتی مصداقی در مخالفت با مشروطه؟ کدام مشروطه؟ چه مواردی از آن؟ یا با چه کسانی به دلیل مخالف است نیاوردند. چون از بیان واقعیت و حقیقت بیمناک بودند. اگر باطل با همان اصول و شعارهای باطل وارد جامعه شود، حق بدون تحریف و وارونه جلوه دادن مطرح شود مسلماً جامعه به سوی باطل نمی‌رود. از تشبث باطل به حق اصل بر جامعه و مردم مشتبه می‌گردد.

جریان معارض از این‌که حتی قانون اساسی از روی قوانین خارجه تدوین شده یا معارض با دین و اسلام است، پنهان نمودند. مسلماً جامعه شناختی از جریان فراماسونری یا حضور عینی و پنهانی جریان‌های انحرافی و استعمار نداشت.

از شگردهای جریان غربگرا خود را به نجف و مراجع ثلاثه، منتسب نمود. که آن‌چه آخوند و دیگران می‌گویند و فرمان می‌دهند، اطاعت می‌کنیم! گرچه عواملی در این عرصه در ایران و نجف بودند و تلگراف‌های یک‌طرفه می‌زدند و اوضاع را آن‌سان که می‌خواستند می‌نمایاناند. شیخ در لوایح اشاره می‌کند، اختلاف ما با حجج نجف نیست بلکه با جریان‌های بی‌دینی و ضددینی است.

براین اساس شیخ که در ابتدا خود از مدافعان، مبشران، مروجان مشروطه بود، با مشاهده جریان‌های معارض قید «مشروعه» را به مشروطیت اضافه کرد که ما مدافع مشروطه مشروعه هستیم که براساس تعالیم نبی‌اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) باشد. با جوسازی‌ها و دگرگونی اوضاع و نهایت پنهان شدن جریان کفر و نفاق و روند پیروزی «سکولاریسم» در مرحله سوّم اصل مشروطیت که داشت به صورت حاکمیت درمی‌آمد را نفی نمود.[27] اما جریان انحرافی راه حل را از میان برداشتن شیخ و مدافعان او به صورت «اعدام» ، «ترور» ، «تبعید» ، «مرعوب» کردن دیدند و لذا روند حرکت به سوی دستگیری و به اصطلاح محاکمه و محکوم کردن شیخ انجامید و شد آن چه که نمی‌بایست شود.

در تبعید برخی از مدافعان اقدام گردید، اما کمتر از یک سال هنگامی که جریان ماهیت خود را نشان می‌داد عالم مجاهد آیت‌الله سیدعبدالله بهبهانی در مجلس در تقابل با جریان تقی‌زاده، ماسون‌ها ایستاد و مقاومت کرد. ابتدا به او تهمت انحصارطلبی! قدرت‌طلبی! حرکت برخلاف قانون .... زدند و کار به تهدید رسید، اما این عالم مبارز مقاومت نمود و طرح ترور ایشان توسط حزب دمکرات به اجرا درآمد. با افشای ماهیت تقی‌زاده، وی پناهنده به انگلیس شد و در کنار ادوارد براون و ...؟ قرار گرفت تا آن‌جا که ادوارد براون جاسوس حرفه‌ای انگلیس طی نامه‌ای به ملامحمّدکاظم خراسانی، مرجعیت را دعوت به تقوای نمود! و از مظلومیت و بی‌گناهی تقی‌زاده سخن به میان آورد، عوامل لژ بیداری در برابر فتوای آخوند که تقی‌زاده فساد سیاسی فکری دارد و صلاحیت حضور در مجلس و مشاغل را ندارد، تحریف و ایجاد شبهه نمودند تا علمای تبریز طی استفتاء دیگر از مرجعیت موضوع را روشن کردند.

و نهایت آن که دو جریان «مشروطه غربی» و «مشروطه مشروعه» در تقابل با هم ایستادند، اگرچه پیروزی از آن مشروطه غربی شد و از درون آن رضاخان و حاکمیت پهلوی بیرون آمد و شد آن‌چه نمی‌بایست شد. اما جریان اسلام‌خواهی، اسلام‌گرایی، روند خود را با توجه به مقتضیات زمان ادامه داد تا رسید به انقلاب اسلامی و شکست‌ جریان‌های انحرافی و غربزدگی. اما در عرصۀ اندیشه و تفکر هنوز رویارویی در جریان را توسط ملیون، چپ، شاهنشاهی، غربگرایان، ... برای بازگشت جاهلیت غربزدگی داریم. و این در تفکر، ایدئولوژی، نگرش در تقابل با هم هستند و یکی بدون دیگری می‌تواند بماند. و این روند پس از پیروزی انقلاب اسلامی، غرب خاصه امریکا و انگلیس را برآن داشت تا با حرکت «ضدفرهنگی» علیه اسلام، دین، مرجعیت، روحانیت، اعتقادات مذهبی وارد عمل شود. اگرچه این حرکت نیز در روند خود با توجه به فرهنگ و تمدن اسلامی و مجاهدت علماء و اندیشمندان مسلمان به بن‌بست و شکست می‌انجامد.

در این نوشته از تحلیل کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران صفحات (331 ـ 347) به عنوان کلیات برخی مفاهیم و محورها سود بردیم اگرچه تحلیل و نگرش متفاوت است.

شیخ فضل‌الله نوری، مشروطه مشروعه به روایت مخالفان و معارضان و آنچه گذشت و روایتی از آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، مهدی ملک‌زاده

تاریخ انقلاب مشروطیت ایران جلد 3 ـ 5 ، تهران، سخن، 1383.

در 36 فصل:

تحصن در مجلس: تأثیر شهادت ملک‌المتکلمین و میرزاجهانگیرخان ـ شهادت روح‌القدس ـ تحریم مشروطه از طرف روحانیون مشهد رساله شیخ در تحریم مشروطه و قانون اساسی، قیام تبریز. انقلاب رشت، سردار اسعد، کابینه مسعودالدوله، با قتل ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان ... سفرای کشورهای خارجه، آژانس‌های خارجه این فاجعه، بزرگ را منتشر کرد. روزنامه فرانسه نوشت همان‌طور که یهود، مسیح را که ناجی بشر بود به صلیب کشیدند پادشاه جبار و ستمگر ایران بزرگترین خطیب ملّی و پیشوای آزادی و مشروطیت را به صلیب کشیدند تیمس لندن ... حرکت را وحشی و دور از تمدن خواند. ص 812

شهید شیخ فضل‌الله   آقای سیدعلی یزدی مدرس سپهسالار که از پیروان متعصب استبداد، ولی مرد فاضلی بود با حاجی شیخ فضل‌الله سرسلسلۀ مستبدین کمال دوستی و یگانگی را داشت. ص 814.

ـ ابراهیم پورداود از اعضای کمیته برلین و از معارضان با اسلام برای ملک‌المتکلیمن شعر سرود. ص 815.

دختر سلیمان‌خان میکده شعر سرود (همسر مهدی ملک‌زاده) ص 816.

ـ علی‌اکبر دهخدا:    شبی که فردایش مجلس به توپ بسته شد من منزل تقی‌زاده بودم. وقتی مجلس را به توپ بستند من اضطراب داشتم.

سپس وسیله درشکه‌ای که تهیه شده بود(؟!) به طرف سفارت انگلیس روانه شدیم. ص 828.

در راه دو نفر سوار هندی با ما بودند ... یک عده سرباز جلو درشکه را گرفتند. آن دو سرباز هندی به طرف سرباز ایرانی نهیب زدند که جلو درشکه سفیر انگلیس را می‌گیرید، سربازها سر به زیر انداختند خود را عقب کشیدند و ما توانستیم خود را به سفارت برسانیم. صص 827 ـ 828.

ـ حکیم‌الملک و ممتازالدوله ‌در سفارت فرانسه متحصن شدند. ص 829.

70 نفر از مشروطه‌خواهان در سفارت انگلیس پناهنده شدند. ص 829.

مجموعه نقل قول‌ها از شیخ فضل‌الله و علمای دیگر فاقد مأخذ است. صص 869 ـ 929.

ـ چهار نامه از شیخ فضل‌الله بدون آدرس و مقیم. 1147 ـ 1156.

آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در مقدمه کتاب «تنبه‌الامۀ و تنزیه الملۀ» پیرامون مشروطیت، شهید آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری و در پاسخ به تحریفات تاریخ و عملکرد ناشایست جریان معارض می‌نویسد:

در آغاز مشروطیت قیام علماء و مردم مسلمان تنها برای تحدید استیلا و استبداد بوده به این جهت طرف اثبات برای عموم بوده. حقیقت مطلب این است که عموماً درست معنای مشروطیت و چگونگی انطباق آن را درنظر نگرفته بودند با آن که برای درهم شکستن مقاومت استبداد علماء و توده مسلمانان پیش‌قدم بودند، حال که مجلس برپا شد و نمایندگانی اعزام گردیدند، یک عده سبکسران از فرنگ برگشته و خودباخته سخنان و ظواهر زندگی اروپایئان به میان افتاد و با کنایه و صراحت به بدگویی از علماء شروع کردند و روزنامه‌های بی‌بند و باری هم سخنان آنان را منتشر می‌ساختند. سپس به نقش میرزای شیرازی و امتیاز دخانیات که فتوای ایشان تکان بزرگی به ایران و دیگر کشورهای اسلامی داد. این نفوذ دینی و اتحاد قوای مردم بدون شبهه مورد توجه استعمار شد. خصوص با رقابتی که میان روس و انگلیس بود و روس‌ها در دربار ایران نفوذ بسزائی داشتند. ... انگلیسی‌ها در مشروطیت دخالت و نظر داشته‌اند و ... انگلیس نظرش ایجاد اختلاف میان علماء و دور کردن قدرت دینی و پراکندگی مردم، در نتیجه مشروطه سست و بی‌ریشه بود. سپس آیت‌الله طالقانی پیرامون شخصیت آیت‌الله میرزا محمّدحسین نائینی نویسنده کتاب که در شمار بزرگان حوزه علمیه از بزرگ‌ترین مراجع اهل نظر در قرن اخیر بود، شخصیت علمی او را همه فضلا و علماء تصدیق می‌نمایند. در مورد سرنوشت کتاب پس از انحراف مسیر مشروطیت و حتی خود مؤلف نسبت به کتابی که نوشته بود، دلسردی ایشان را نقل می‌کنند، اما آن‌چه بیشتر مؤلف را در یک وضعیت قرار داد به تعبیر آیت‌الله طالقانی: «طرفداران شیخ فضل‌الله نوری بدون محاکمه و به دست یک فرد ارمنی که لکۀ ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد عموم علماء طرفدار مشروطیت رامتأثر ساخت. اما آیت‌الله طالقانی به دلیل اهیمت کتاب، مقام مؤلف، مقدمه و تفریط آخوند ملامحمّدکاظم خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی از مراجع نجف به کتاب، اگرچه متن ثقیل و اصطلاحات علمی دارد، آیت‌الله طالقانی تلاش نمودند با مقدمه و حواشی فهم آن را آسان‌تر نمایند و کتاب گرچه برای اثبات مشروعیت مشروطه نوشته شده، ولی اهمیت بیشتر آن بدست دادن اصول سیاسی و اجتماعی اسلام و نقشه و هدف کلی حکومت اسلامی است.  [28] متأسفانه کتاب حاضر بدون بررسی و تحلیل عمیق و دقیق از سوی برخی معارضان تحریف می‌شود! و نه تنها کتاب که شخصیت فقیه مجاهد و عالم برجسته مرحوم نائینی نیز مورد تحریف واقع می‌گردد!

 

منابع :

شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت، مهدی انصاری، تهران، امیرکبیر، 1376.

ـ شیخ فضل‌الله نوری، بهمنی، تهران، 1358.

ـ مکتوبات و بیانیه‌های سیاسی علمای شیعه، دکتر محمّدحسن رجبی، تهران، نی.

ـ علمای مجاهد، دکتر محمّدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372.

ـ نهضت روحانیون، حجت‌الاسلام علی دوانی، 10 جلد، تهران، مؤسسه فرهنگی امام رضا(ع).

ـ تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار امام خمینی.

ـ لوایح شیخ فضل‌الله نوری، هما رضوانی، تهرانی، نشر تاریخ، 1362.

ـ گلشن ابرار، شرح حال علما، قم، بوستان کتاب.

ـ غرب‌زدگی، جلال آل‌احمد، تهران، رواق، 1357.

ـ فراز و فرود مشروطت، دکتر سیدمصطفی تقوی، تهران، مؤسسه تاریخ معاصر.

ـ تاریخ تحولات ایران، دکتر موسی نجفی، دکتر موسی حقانی، تهران، مؤسسه تاریخ معاصر.

ـ مبانی فکری مشروطیت، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، مجموعه مقالات.

ـ آموزه، 3 جلد، پیرامون مشروطیت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.

ـ مبانی نظری حکومت مشروطه مشروعه، دکتر حسین آبادیان، تهران، نی، 1374.

ـ بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت ایران، حجت‌الاسلام رسول جعفریان، قم، طوس، 1369.

ـ رسائل مشروطیت، دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد، 2 جلد، تهران، کویر، 1377.

ـ خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران، ابوالفضل شکوری، تهران، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371.

ـ رسائل، اعلامیه‌ها، مکتوبات ... و روزنامه‌ شیخ شهید فضل‌الله نوری، 2 جلد، محمد ترکمان، تهران، رسا، 1362.

 

کارنامه انجمن تبریز

با آن‌که انجمن تبریز توسط علمای برجسته‌ای چون: میرزاصادق مجتهد تبریزی، میرزاحسن مجتهد تبریزی، میرزاعلی ثقۀ‌الاسلام تبریزی ...و برخی علمای دیگر راه‌اندازی و در راستای انقلاب مشروطیت حرکت کردند، جریان غربگرا و معارض با اسلام، نفوذ و سلطه در آن پیدا و روند حرکت را در تقابل با مبانی اسلامی قرار دادند. نقش سیدحسن تقی‌زاده و محمّدعلی تربیت ... برجسته‌تر بود. تا آن‌جا که مورد انتقاد علماء قرار گرفت. ... ریاست انجمن ابتدا با «حاج مهدی کنانی» بود. از دهم ذیحجۀالحرام 1324 حاج نظام‌الدوله به ریاست انتخاب شد.[29]

اما با روند ضدیت با علما آیت‌الله میرزاصادق مجتهد تبریزی به اعتراض همراه با حاج میرزا محسن‌آقا مجتهد و دو نفر از علمای تبریز، به قصد عزیمت به عتبات از شهر خارج شد ... این حرکت نوعی افشاگری آن‌چه در درون انجمن می‌گذشت بود. «لیکن با اصرار برخی از اعضای انجمن بازگشتند» اما میرزاصادق مجتهد 5 شرط قرار دادند:

علمایی که از شهر رفته‌اند مراجعت نمایند.

در منابر غیر از مسائل شرعیه مطالب علیحده ذکر نشود.

روزنامه‌ها مطالبی که خلاف شرع انور است درج ننمایند.

در انجمن به امورات شرعیه رسیدگی نشود.

علماء را اجباراً به انجمن احضار نکنند.[30]

با توجه به روند آن تأسیس انجمن اسلامیه یک ضرورتی بود در راستای حرکت‌های ضداسلامی انجمن تبریز بود.[31] روند حرکت تا آن‌جا پیش رفت که آیت‌الله میرزا صادق از مشروطه کناره‌گیری کردند.[32] و علمای تبریز که مکاتبات عمدۀ آنها با نجف بود، گزارشاتی در این عرصه وجود دارد. حضور فعال آیت‌الله سیداحمد خسروشاهی، آیت‌الله میرزاحسن مجتهد تبریزی، ثقۀالاسلام تبریزی ... در انجمن اسلامیه، سیدهاشم شتربانی، حاج میرزامحسن آقامجتهد، حاج میرزاکریم امام جمعه، شیخ عبدالکریم کلبیری .... و سایر عمامه‌داران را جمع و صحیفۀ هم‌عهدی در برهم‌زدن این اثر شریف نوشتند[33] و روند حرکت اگرچه فتنه‌ها در تهران بود، اما عوامل آن در سایر ولایات و شهرها توطئه می‌کردند. شاید اصفهان توانست از این معضل خود را برهاند. در زنجان ملاقربان‌علی زنجانی، در اردبیل میرزاعلی‌اکبر مجتهد اردبیلی، در گیلان مرحوم میرزامحمد خمامی و در ... سایر بلاد نیز علماء نگران اسلام و معارف اسلامی از یک سو، سلطۀ اجنبی بر جامعه از سوی دیگر و حاکمیت جریان غربگرا بودند.

آن‌چه سرنوشت انجمن تبریز را رقم زد، حضور قفقازی‌های مهاجر به نام «مجاهد» و طرح‌های تقی‌زاده بود که نهایت باعث بدنامی انجمن تبریز شد و این همه را در نامه‌ها و مکاتبات مرحوم شهید میرزاعلی ثقۀ‌الاسلام تبریزی می‌توان دید. امید است در آینده مقالات مستقل پیرامون هر یک از جریان‌ها و شخصیت‌ها و رخدادها بتوانیم تقدیم نمائیم.

پی نوشت ها:

 

[1]. مکتوبات و بیانیه‌های علمای شیعه، دکتر محمدحسن رجبی، تهرانی، نی.

[2]. ذهنیت غربی در تاریخ معاصر، رسول جعفریان، با همکاری حوزه فرهنگ و معارف دانشگاه اصفهان، 1365، ص 77.

[3]. همان، ص 82.

[4]. همان، ص 84.

[5]. همان صص 84 ـ 85.

[6]. همان، ص 114.

٭. فراز و فرود مشروطه، دکتر سیدمصطفی تقوی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.

٭. رساله انصافیه، ملاعبدالرسول کاشانی، کاشان، مرسل.

[9]. فراتر از روش آزموده و خطا، زمانه و کارنامه آیت‌الله العظمی آقا سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، علی ابوالحسنی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، 1389، صص 358 ـ 359.

[10]. همان، ص 359.

[11]. همان، ص 367.

[12]. همان، ص 372.

[13]. همان، صص 491 ـ 497.

[14]. همان، ص 498.

[15]. همان، ص 499.

[16]. همان، صص 500 ـ 501.

[17]. همان، صص 502 ـ 504.

[18]. همان، صص 522 ـ 523.

[19]. همان صص 423 ـ 424.

[20]. همان، ص 524.

[21]. تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، تهران، عروج، 1378.

[22]. تاریخ معاصر از دیدگاه امام خمینی، تهران، مؤسسه عروج.

[23]. مقالاتی در جامعه‌شناسی ایران، برواند ابراهامیان، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، شیرازه، 1376، صص 129 ـ 130.

[24]. همان، صص 141 ـ 142.

[25]. شهیدان فضیلت علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی (1320 ـ 1390ق) ترجمه جلال‌الدین فارسی، تهران، بنیاد بعثت، 1354، صص 515ـ 516.

[26]. اشعار بر محتوای مرحوم علامه میرزا محمدعلی اردوباری در رثای شیخ شهید سروده که علامه شیخ عبدالحسین امینی آن متن را آورده است. (صص519 ـ 520).

شهدای فضیلت (518 ـ 517).

[27]. تاریخ تحولات سیاسی ایران، دکتر موسی نجفی، دکتر موسی حقانی، مؤسسه تاریخ معاصر، ص 342.

[28]. تنبیه‌الامۀ و تنزیه الملۀ، یا حکومت از نظر اسلام، تألیف حضرت آیت‌الله علامه مرحوم شیخ محمدحسین نائینی، با مقدمه و پاصفحه و توضیحات به قلم سیدمحمود طالقانی، تهران، چاپ اول 1334، تهران، چاپ‌های بعد مخفیانه ...، شرکت سهامی انتشار، 1356.

[29]. مشروطه‌پژوهی، دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، مقاله دکتر هادی هاشمیان، ص 224.

[30]. همان، صص 227 ـ 228.

[31]. همان، ص 229.

[32]. همان، صص 234ـ 235.

[33]. همان، ص 239.


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی