
03 اسفند 1403
حکومت وحشت
میلسپو در کتاب ۱۹۴۶ خود [=آمریکاییان در ایران] گوشههایی از حکومت وحشت رضاشاه را شرح میدهد. او مینویسد که رضاشاه «هزاران نفر را حبس کرده و صدها نفر را کشته بود، و بعضیها را با دستهای خودش به قتل رسانده بود.» در نتیجۀ این حکومت وحشت، «بر دل مردم ترس افتاده بود. به هیچکس نمیشد اعتماد کرد؛ و اَحدی جرأت اعتراض یا انتقاد نداشت... شواهد فراوان و متأسفانه مجابکنندهای نیز نشان میداد که وحشتافکنیهای [شاه] روان مردم محجوب و زودرنج [ایران] را آشفته کرده و تعادل روحیشان را برهم زده بود. علاوه بر این، او چنان روحیه خشونتآمیزی از خود نشان میداد که تأثیرات شومی در دامنزدن به خُلق و خوی ناپایدار مردم، از همگسیختگی کشور، و نابسامانی و ضعف حکومت گذاشت.»
اسناد وزارت امور خارجه آمریکا تصویر روشنی از حکومت وحشت که در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۴۱ بر مردم ایران حاکم بود ارایه میدهد. برای مدت بیست سال کشور تحت یک حکومت نظامی کاملاً مستبد و ددمنش اداره میشد. مجلس بلهقربانگو شده و سانسور کامل بر کشور حکمفرما بود. روزنامهها و مدیران شان از اولین قربانیان این دیکتاتوری بودند. شرح سرکوب روزنامهها، خشونت فیزیکی (بهویژه ضرب و شتمهای وحشیانهای که به دست شخص رضاخان انجام میشد)، و حتی قتل مدیران سرکش روزنامهها در این اسناد ثبت و ضبط است. نمونههای بسیاری از بازداشت و سپس ناپدید شدن مخالفان، از جمله تعداد زیادی از علما، که برجستهترینشان سیدحسن مدرس بود، در این اسناد یافت میشود. داستان دستگیری و قتل بدون محاکمه شخصیتهای سیاسی، نظیر تیمورتاش، سرداراسعد، حییم، صولتالدوله، فیروز، و سایرین به تفصیل در گزارشهای فوق آمده است. از گزارشهای متعددی که هارت درباره دستگیری و قتل تیمورتاش تهیه کرده است درمییابیم که درست پیش از مرگ تیمورتاش، رضاشاه در زندان به ملاقات او میرود و چنان کتک وحشیانهای به او میزند که تیمورتاش بیهوش بر زمین میافتد. هارت همچنین خوراندن«حَبّ سفید» به تیمورتاش را در گزارشهایش ذکر کرده است. بدون استثناء، علت مرگ در چنین مواردی یا سکته قلبی گزارش میشد و یا سکته مغزی. آنچه شاید یکی از ابعاد جالب توجه این رویدادهای اسفناک برای مورّخان باشد، تلاش وزیرمختار انگلیس برای نسبتدادن مرگ برخی از این شخصیتهای زندانی به علل طبیعی است. از همه قابلتوجهتر اصرار وزیرمختار انگلیس به همتای آمریکاییاش، ویلیام اچ.هورنی بروک، بر این مسئله است که مرگ سردار اسعد، وزیر جنگ سابق و یکی از رؤسای ایل بختیاری، در سال ۱۹۳۴ در زندان، به علت سکته مغزی بوده است. بعدها یکی از مقامات زندان را که به قتل سرداراسعد متهم بود، در سال ۱۹۴۴ در یکی از میدانهای تهران در کنار مجسمه سوار بر اسب رضاشاه، به دار آویختند. این صحنه طنزآمیز، ریچارد فورد، کاردار آمریکا، را بر آن داشت که در گزارش خود بنویسد در حالی که مسئول زندان به دار مجازات آویخته میشد، قاتل اصلی یعنی رضاشاه که مجسمهاش در میدان بود از چنگال عدالت گریخته بود.
شرح سرکوب وحشیانه عشایر به دست ارتش، غارت مال و اموال آنها، و تبعید اجباری این مردم نگونبخت نیز در گزارشهای مزبور آمده است. صحنه هولناک گذراندن مردان و زنان سالخورده و کودکان از صدها کیلومتر زمین خشک و لمیزرع و تبعید از خانه و کاشانهشان درغرب ایران به مناطق دورافتاده خراسان به خوبی در این گزارشها انعکاس یافته است. ناراحتکنندهتر از آن، شرح مفصل کشتار مردم در ژوئیه سال ۱۹۳۵ در مشهد است.* چنانکه وزیرمختار آمریکا توصیف کرده، نیروهای ارتش به دستور شخص شاه به تظاهرکنندگان حمله کردند، و «استفاده از تیربار موجب تلفات هولناکی شد.» برآورد محافظهکارانه از شمار کشتگان و مجروحان ۵۰۰ نفر بوده است. علاوه بر این، در حدود ۲۰۰۰ نفر نیز دستگیر شدند و «هر روز در گروههای ۳۰ نفری فلک میشدند.» انگلیسیها در اولین واکنش خود به این تراژدی اسفناک، درست همانند زمانی که سعی داشتند مرگ برخی شخصیتهای زندانی در سال ۱۹۳۴ را به علتهای طبیعی نسبت بدهند، حالا نیز تلاش میکردند که تعداد تلفات را کمتر از واقع ذکر کنند، و اصرار داشتند که «فقط» شصت نفر کشته و ۱۲۰ نفر دستگیر شدهاند. براساس گزارش وزیرمختار آمریکا، بعد از این واقعه اسفناک دلمشغولی اصلی وزیرمختار انگلیس محفاظت از جان رضاشاه در مقابل سوءقصدها بود. هارت مینویسد، «انگلیسیها همیشه برای موفقیت سیاستهایشان به او [رضاشاه] متکی بودند» و میخواستند که رضاشاه زنده بماند، و بدینترتیب ادامه کشتارها را تضمین میکردند. در سال ۱۹۳۸ حکومت وحشت علاوه بر سایر شخصیتها، مدرس، علیاکبر داور، نصرتالدوله فیروز، حسین دادگر، علی دشتی، و زینالعابدین رهنما را نیز طعمه خویش ساخته بود. چهار شخص اول به سرنوشت شومی گرفتار شدند. بقیه نیز یا تبعید شدند و یا در بیمارستان زندان «بستری». در اینکه مدرس از همان اول دشمن سرسخت رضاخان بود شکّی نیست، ولی برخی از قربانیان مزبور از همان روزهای اول حکومت رضاخان از ملازمان نزدیک او بودند و در رسیدنش به قدرت نقش داشتند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* اشاره به واقعه مسجد گوهرشاد
منبع: رضاشاه و بریتانیا(بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا)؛ دکتر محمدقلی مجد؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص ۲۲ تا ۲۷