12 خرداد 1399
پاسداشت پاکی و خدمتگزاری
بیستمین سالگرد درگذشت ابر فیاض اسوه ایثار و مقاومت
سید علی اکبر ابوترابی
اشاره :
12 خرداد ماه 1399 بیستمین سالروز اسوه ایثار و مقاومت در دوران اسارت سید آزادگان حاج علی اکبر ابوترابی است. به همین مناسبت نگاهی اجمالی به زندگی سراسر مبارزه ، مقاومت و زهد و پرهیزگاری این عالم جلیل القدر داریم.
تولد
سیدعلی اکبر ابوترابی فرد، درششم شهریور 1318، در شهر کریمه اهل بیت (س) – قم – در خانواده ای اهل علم و اجتهاد و منتسب به بیت رسالت (ص)، در دامن مادری علویه ، فرزندی پا به عرصه وجود نهاد که او را «علی اکبر» نامیدند. هر چند سید علی اکبر ابوترابی فرد – قزوینی – در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود، ولی به علت اینکه سند این ولادت، در حوزه طالقان، تنظیم و به ثبت رسید ، در بعضی از اسناد موجود، طالقان، به عنوان محل تولد ایشان، ثبت شده است. [1]
خانواده:
پدرش، سیدعباس ابوترابی، و جدّ پدری اش، سیدابوتراب مجتهد، از علمای قزوین بوده اند. مادر او دختر سیدمحمدباقر علوی قزوینی است. به دلیل آنکه در خانه جدّ مادری اش پرورش یافت، نخست نام خانوادگی علوی داشت، اما سپس آن را به ابوترابی فرد تغییر داد (فرهنگ ناموران…، آرشیو).
اجداد سید علی اکبر ابوترابی ، همه از سلسله جلیله سادات و اهل علم و اجتهاد بودند. ایشان در معرفی خود، در بازجویی های ساواک در سال ۱۳۴۹، در این رابطه چنین می گوید: « اجدادم همه بیشتر تا چند طبقه در نجف اشرف تحصیل کرده اند و فعلا نیز مرقد جمعی از آنها نیز آنجاست ».[2] جد پدری سید علی اکبر، مرحوم آیت الله سید ابوتراب حسینی ابوترابی فرد، از علمای بزرگ شهرستان قزوین بود، ایشان در یک ارزیابی کلی ، توسط ساواک ، اینگونه معرفی شده است: « در قزوین نفوذش خوب است و یک چهارم از سکنه شهر و دهات مقلد و طرفدار دارد و نفوذش در اثر زهد و تقوی اوست. مرجع تقلید است، در قزوین و نجف تحصیل کرده ، رساله عملیه او چاپ و منتشر شده است. در سال ۱۳۴۱ تلگراف مخالفت با انجمن های ایالتی و ولایتی را امضا کرده و در وقایع ۱۵ خرداد شرکت داشته است.»[3] آیت الله ابوتراب ابوترابی جد سید علی اکبر در فروردین ماه سال ۱۳۵۲ به رحمت ایزدی پیوست، که سخنران مراسم چهلمین روز درگذشت او، در حسینیه شاهزاده حسین (ع) قزوین، حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی بود.جد مادری سید علی اکبر، آیت الله سید محمدباقر علوی قزوینی، از علمای بزرگ و مجتهدین به نام بود. وصف معظم له از بیان حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی، چنین است: « مرحوم جد مادری ما، در نجف اشرف به درجه اجتهاد می رسند. در مسجد جامع قزوین مشغول خدمت بودند تا اینکه مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری، رضوان الله تعالی علیه از اراک عازم قم شدند. مرحوم جدمان به قصد دیدار مرحوم آیت الله حائری به قم مشرف شدند و از قم نامه نوشتند به منزل که خانه و زندگی من را بفروشید، بعد از فروختن و تبدیل آن به پول نقد مرا خبر کنید» همه را می فروشند و به پول نقد تبدیل می کنند و به ایشان خبر می دهند. حاج آقا از قم تشریف می برند قزوین. روز جمعه ای، جمعیت زیادی را دعوت می کنند که برای نماز تشریف بیاورند مسجد جامع، بعد از نماز، جریان را توضیح می فرمایند «من به دعوت حضرت آیت الله حائری به قم مشرف شدم و اهالی محترم قزوین هم بدانند که بنا نیست چیزی با خودم ببرم … برای اینکه مردم گمان نکنند که مرحوم جد ما، پول از قزوین برده اند و در قم خانه ساخته اند، در قزوین اعلام می کنند که تمام دارایی من تبدیل به این قدر پول شده و بیش از این هم با خودم به قم نبردم.» [4]
استاد و همسفر و همراه سید علی اکبر، پدر بزرگوار وی، حجت الاسلام والمسلمین، حاج سید عباس ابوترابی، یکی از مبارزان و مجاهدان عصر استبداد پهلوی ها می باشد. ایشان از ابتدای قدم نهادن در راه علم و مبارزه، در زمان رضا خان قلدر که عمله استعمار پیر بود، حاضر به خموشی نشد و در سال ۱۳۰۴ که سال شروع استبداد مطلق رضاخانی است و فشارهای مضاعفی بر روحانیت عزیز اسلام وارد می آمد، به قم مهاجرت کرد تا ضمن بهره گیری از محضر بزرگان حوزه علمیه قم، در صف اول مبارزه نیز حضور داشته باشد.مرحوم سید عباس ابوترابی، پس از رحلت پدر بزرگوارش، به قزوین بازگشت تا خلأ وجود آن مرحوم را پر کند و به جانشینی پدر، زعامت مردم قزوین را به عهده گیرد.
ساواک در یک ارزیابی کلی در سال ۱۳۵۴، ایشان را چنین معرفی کرده است: « نامبرده در محافل مذهبی از علمای طراز اول شناخته می شود، ولیکن از لحاظ ملی و سیاسی فرد مورد اعتمادی نیست.»
در سال ۱۳۵۷ در حالی که شجره طیبه قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به بار نشسته بود و ندای انقلاب اسلامی، در تمامی شهرهای ایران طنین انداز بود، حجت الاسلام والمسلمین سید عباس ابوترابی، نیز رهبری حرکت های مردمی شهر قزوین را به عهده داشت و به همین اتهام دستگیر و زندانی شد.
ساواک در مرداد ماه سال ۱۳۵۷، ایشان را چنین معرفی کرد: « نامبرده از روحانیون افراطی مخالف دولت بوده که به وسیله سخنرانی های خود، موجب تحریک مردم به اغتشاش در شهرستان قزوین گردیده است.»[5] سید علی اکبر ابوترابی در رابطه با نقش پدر خویش، در جریان انقلاب اسلامی در شهرستان قزوین چنین می گوید: « و یادم هست در پایان یکی از راهپیمایی ها در مسجدالنبی قزوین، تجمع سنگینی بود، ایشان برای اثبات اعلمیت حضرت امام(س)، روزنامه ۱۳۴۰ ( پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی ) که آن روزنامه را در یک کیسه پلاستیکی نگهداری و سعی کرده بودند در جایی حفظ بکنند، بیرون آوردند و روی منبر اعلام فرمودند: رژیمی که حضرت امام(س) را تبعید کرده، خود این رژیم پس از فوت آیت الله بروجردی، ایشان را به عنوان یکی از چهار مرجع معرفی کرده اند و روزنامه را به مردم نشان دادند. ایشان را دستگیر کردند و در زندان کمیته و قصر بازداشت نمودند.» [6] اعتقاد دیرینه سید عباس ابوترابی به امام خمینی (ره) از پرسش و پاسخی که در بازجویی های ساواک، به ثبت رسیده، مشهود است. آنجا که ساواک از ایشان سوال می کند: « آیا شما آیت الله خمینی(س) را به عنوان یک مرجع تقلید قبول دارید؟» و پاسخ این چنین ثبت شده است: « بلی، مشارالیه از نقطه نظر همه علما و مراجع یکی از مراجع تقلید است و اینجانب نیز مشارالیه را به همان می شناسم.»
و مادر بزرگوار سید علی اکبر، سیده علویه ای است که در دامان علم و اجتهاد پرورش یافت و در مسیر سخت مبارزه، همواره، همراه و همسنگر همسر خویش بود و در دامان پاک خود، فرزندان برومندی را تقدیم اسلام و جامعه اسلامی می نمود.
تحصیلات :
دوره ابتدایی را در دبستانی در قم و دوره اول متوسطه را در دبیرستان دین و دانش گذراند. در 1339 ش، دررشته ریاضی از دبیرستان حکیم نظامی دیپلم گرفت. اندکی بعد، به تشویق پدر، وارد حوزه علمیه مشهد شد. ابتدا، درمدرسه ملاجعفر و بعد درمدرسه نوّاب به تحصیل علوم پرداخت (مرکز اسناد…، 1483).
اساتید :
ادبیات عرب را نخست نزد شیخ علی اکبر الهی خراسانی و سپس نزد استاد او، ادیب نیشابوری، آموخت و بخشی از لمعه را نزد مدرّس نامی فراگرفت. سپس راهی قم شد و در مدرسه حجتیه سکونت گزید. چندی پس از آن، به نجف رفت و در آزمون دانشکده الهیات نجف، وابسته به الازهر مصر، پذیرفته شد. اما زمان چندانی در آنجا نماند و برای تکمیل تحصیلات خود مجدداً به قم بازگشت. در همین ایام، به نهضت امام خمینی پیوست و در قیام 15 خرداد 1342 شرکت جست (پاک باش وخدمتگزار…، 31). در مدت اقامت در قم، از استادانی چون علی پناه اشتهاردی، علی لنگرودی، علی مشکینی و حسین وحید خراسانی بهره مند شد و دروس لمعه، رسائل، مکاسب و بخشی از کفایه را فراگرفت (مرکز اسناد…، 1483).در 1344 ش، حدود دو هفته قبل از تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق، بار دیگر رهسپار نجف شد (تیر 1344) و در آنجا، به درس آقا شیخ علی غروی تبریزی حاضر شد و باقی کفایه را نزد او خواند. پس از آن، نیز به حوزه درس خارج حسین وحید خراسانی حضور یافت (مرکز اسناد…، 1483) و در همان زمان، در دانشکده الهیات نجف به تحصیل پرداخت.
ازدواج
برای هر مردی که پای در مسیر مبارزه می گذارد و تن به خطر می دهد، انتخاب همسری همراه با ویژگیهای اخلاقی خاص در طریق مبارزه و صبر و تحمل در نشیب و فرازهایی که در دوران زندگانی یک مبارز قرار دارد، از اهمیت فوق العاده ای، برخوردار است .
سید علی اکبر، که ۲۸ بهار از عمرش گذشته بود، خانواده محترم حاج آقای صدیقی – محمدزاده قزوینی – را که از بنکداران متدین بازار تهران بود و دل در گرو مبارزه در پیروی از امام خمینی (س) داشت و فرزندانش نیز در این مسیر قرار داشتند، را برای وصلت در نظر گرفت، تا هم برای مسیر سخت و طاقت فرسای مبارزه یاوری داشته باشد و هم مادری فداکار برای فرزندان خویش.ایشان در سال ۱۳۴۶ از نجف اشرف به ایران بازگشت و پس از انجام این امر مهم، به همراه همسر محترمه اش، به نجف اشرف مراجعت کرد. همسری که در غم و شادی همراهش بود و در دوران سخت مبارزه، یار و یاور ایشان و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، جای خالی پدر را در کانون گرم خانواده پر کرد و در ایام اسارت آن بزرگوار بار سنگین تربیت فرزندان را به تنهایی به دوش گرفت و با صبری مثال زدنی، تکیه گاه فرزندان خویش بود. [7]
دوران مبارزات با رژیم پهلوی
در آغاز فعالیتهای سیاسی خود، چندین بار، به طور ناشناس، برای رساندن اعلامیه های امام خمینی، به ایران آمد (ستوده، 2/19). تا اینکه، در 1349 ش، در یکی از همین سفرهای خود به ایران، در مرز خسروی دستگیر و در قصرشیرین زندانی شد و سپس به زندان کرمانشاه و از آنجا به زندان اوین منتقل گردید و شش ماه بعد آزاد شد (فرهنگ ناموران…، آرشیو).
آشنایی او با سیدعلی اندرزگو فصل جدیدی در مبارزات سیاسی او گشود. در این دوره، به مبارزه مسلحانه روی آورد و برای آوردن اسلحه از لبنان به ایران با اندرزگو به همکاری پرداخت.
دستگیری
مأموران امنیتی رژیم پهلوی که پس از شهادت آیت الله سعیدی، منتظر عکس العمل نیروهای مذهبی و از همه مهمتر از عکس العمل حضرت امام خمینی (س) وحشتزده بودند، مرز خسروی را به شدت تحت کنترل قرار دادند و در روز ۱۴ مرداد ۱۳۴۹ در حالی که سید علی اکبر ابوترابی به همراه خانواده، قصد خروج از مرز را داشت، با آمادگی قبلی بر ایشان یورش بردند و پس از خارج کردن اعلامیه ها از جاسازی چمدان، ایشان را دستگیر و به ساواک کرمانشاه هدایت کردند و پس از یک روز ، به تهران منتقل نمودند. تدبیر سید علی اکبر در برخورد با بازجویان ساواک ، در جلسات بازجویی و پاسخگویی عادی به سؤالات، هر چند آنان را قانع نکرد ولی باعث شد تا دوران محکومیت ایشان، طولانی نگردد و پس از محکومیتی ۶ ماهه، از زندان آزاد و به زندگی مبارزاتی خویش بازگردد
ابوترابی فرد بار دیگر در 16 اسفند 1351، دستگیر شد، اما پس از یک ماه توانست با اغفال مأموران و دادن اطلاعات ناموثق به آنان، خود را خلاص سازد (پاک باش و…، 33، یاران امام…، 197). در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رهبری گروهی را داشت که کاخ سعدآباد را متصرف شدند. همچنین، در تصرف قرارگاه گارد جاویدان و پادگان لشکر قزوین و جلوگیری از خروج اسلحه و ادوات جنگی نقش مؤثر داشته است. [8]
دوران مسئولیت پذیری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
از زمان پیروزی انقلاب تا اوایل 1359 ش، رییس کمیته انقلاب اسلامی قزوین بود و، در همان زمان، ریاست شورای شهر قزوین به او سپرده شد (پاک باش وخدمتگزار…، 34، «کاندیداهای…»، 4). با آغاز جنگ، در شهریور 1359، پس از گذراندن یک دوره فشرده، در محل وزارت دفاع در تهران، به خدمت ستاد جنگهای نامنظم ، واقع در استانداری اهواز، درآمد و در کنار مصطفی چمران به مبارزه با متجاوزان عراقی پرداخت. او پس از چندی، فرماندهی یک گروهان را، در آزادسازی منطقه دُبّ حردان، در نقطه مرزی جنوب کشور، به عهده گرفت (پاک باش وخدمتگزار…، 44، حماسه های ناگفته، 20).
دوران اسارت
در 26 آذر 1359، در یورش نیروهای ارتش و سپاه، برای بازپسگیری ارتفاعات الله اکبر، سید آزادگان حجت الاسلام علی اکبر ابوترابی فرد، در رأس یک دسته سه نفره مأمور شناسایی، وارد منطقه شد و حدود دویست متر در منطقه دشمن پیش رفت، اما در بازگشت، با دو تن دیگر به اسارت عراقیان درآمد. در بازجویی، خود را پیشه ور و شاگرد بزاز معرفی کرد، امّا خبر شهادت او در ایران باعث شناسایی، هویت وی نزد عراقی ها شد («در اسارت فقط…»، 9). او پس از تحمل دوازده ماه زندان انفرادی (در وزارت دفاع عراق) و شکنجه های فراوان اجازه پیوستن به اسیران ایرانی یافت. مدتی را که او در اردوگاههای مختلف عراق به سر می برد، در تقویت روحیه اسیران ایرانی فعالانه کوشش داشت و تأثیر بس مهم نهاد. چنان که گفته ها و رهنمودهایش را بر کاغذهای نازک سیگار می نوشتند و آن نوشته ها در میان اسیران ایرانی در اردوگاه های اسارت ، دست به دست می گشت. بعدها دوستان وی این نوشته ها را با مشقت بسیار، به ایران آوردند. او مدتی نزدیک به ده سال را در اسارت گذراند و سرانجام، در 25 شهریور 1369، از اسارت نیروهای بعثی در تبادل اسراء آزاد شد. (فرهنگ ناموران…، آرشیو).
هنوز چند ماهی از جنگ تحمیلی سپری نشده بودکه تقدیر بر این تعلق گرفت تا سید علیاکبر ابوترابی، به اسارت نیروهای بعثی عراق در آید و در طول هشت سال دفاع مقدس، در اردوگاههای عراقی، با تیغ زبان به مصاف دشمنان برخیزد و روشنی بخش جمع اسیرانی باشد که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده میشد. سید علیاکبر ابوترابی، روزهای اول اسارت خود را چنین به تصویر میکشد: «در سلول برای اعتراف گرفتن، چندین بار مرا به پای جوبه دار بردند و شماره ۱ و ۲ را گفتند و دوباره برگرداندند. در طول روز چندین بار مرا بردند و آوردند. بالاخره شب مرا به مدرسه العماره بردند و یک تیمسار عراقی به افرادی که آنجا بودند گفت: این حق خوابیدن ندارد. ما نیمه شب برای اعتراف گرفتن میآییم، اگر اطلاعات لازم را به ما نداد سرش را با میخ سوراخ میکنیم. نیمه شب هم آمدند و سرم را با میخ سوراخ کردند؛ ولی ضربه طوری نبود که راحت شوم». ۲۹
آن روزهایی که سید علیاکبر ابوترابی، در شکجه گاههای عراق، الگویی از صبر و مقاومت را به نمایش گذاشته بود، در جمهوری اسلامی ایران، شایع شد که ایشان به شهادت رسیده است. مجالس بزرگداشت و سخنرانیهای شخصیتهایی چون شهید رجایی و تعطیلی و عزای عمومی در شهرستان قزوین و شرکت آیات عظام: سید هاشم رسولی ، یوسف صانعی و محمد علی نظامزاده، از سوی حضرت امام خمینی (س) در مجلس یاد بود ایشان و ابلاغ تسلیت امام امت، * ابعادی از شخصیت این عالم عامل را روشن ساخت و دولت عراق نیز، از این طریق ایشان را به عنوان یک روحانی سرشناس، شناسایی کرد. بدون تردید، دوران مشقتبار ده ساله اسرای ایرانی در اردوگاهها و زندانهای عراق، سرانجامی عزت بخش و افتخارآفرین داشت. تسلیمناپذیری، همزیستی آرام و ایثارگرانه، همراه با امید و نشاط، تحمل ناملایمات و تخلکامیها، تلاش در جهت سالم نگه داشتن جسم و روح، رشد فضیلتهای اخلاقی و علمی و مواردی از این قبیل، ویژگی عمده آزادگان سرافراز، در این دوران بود، دورانی که حرکت کلی اسیران ایرانی در اردوگاههایی که سیدعلیاکبر ابوترابی حضور داشت، تحت هدایت مستقیم و غیر مستقیم قوهای عاقله، قرار داشت و رهبری خردمند و مهذب، خط مشی کلی اسارت را، به ویژه در بحرانها و تندبادهای سخت آن حکیمانه تبیین میکرد.
سید علیاکبر ابوترابی، نمودار تحمل، مقاومت، خدامحوری، آرامش، تواضع و در یک کلام، مجمع خوبیها بود، انسانی دوستداشتنی و رازداری امین و گرهگشای بیمنت. از این روست که با تصور واژه آزادگان، ابتدا تصویر او بر آئینه خاطرها نقش میبندد. همو که پناهگاه اسیرانی مظلوم و در بند بود و مانند پدری مهربان، آن بندگان مجاهد و بیتوقع خدا را، در سایه سار محبت خویش، جای میدادو گرد غم و اندوه را از چهره آنان، می زدود تا یأس، طرد، رکود، اختلاف و کسالت، از جمع آنان رخت بربندد و امید و جاذبه و تحرک و اتحاد و نشاط، جایگزین آن شود.
دوران فعالیت های پس از اسارت و نمایندگی مجلس
چند روز پس از آزادی،به قزوین رفت و در 7 مهر 1369، طی حکمی از سوی آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی،به نمایندگی ایشان درستاد امورآزادگان منصوب شد(پاک باش وخدمتگزار…، 56).
ابوترابی فرد در خرداد 1371، در چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی، به نمایندگی از طرف مردم تهران، در کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس به فعالیت پرداخت. در بهمن 1374، در تأسیس جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی، به دبیرکلی محمد محمدی ری شهری، شرکت و نقش فعال داشت. در فروردین 1375، در پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی بار دیگر، به نمایندگی از سوی مردم تهران، در مجلس حضور پیدا کرد. در این دوره، همراه با دیگر نمایندگان طرح تغییر قانون مطبوعات را به تصویب رساند (معرفی نمایندگان مجلس…، 379 و 493، داد، 40 و 41، دارابی، 59). او در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز شرکت کرد، اما به مجلس راه نیافت.وی در جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، (تأسیس تابستان 1376 ش)، به دبیرکلی حسین فدایی آشتیانی، نیز عضویت داشت (شادلو، 309).
آثار :
1ـ از تربت کربلا (مجموعه سخنان سیدعلی اکبر ابوترابی در اردوگاههای عراق)، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375 ش.
2ـ حماسه های ناگفته، به کوشش عبدالمجید رحمانیان، تهران، امید آزادگان، 1381 ش.
3ـ عارف شیدا، به کوشش عبدالمجید رحمانیان، تهران، امید آزادگان، چ دوم، 1380 ش.
4ـ مردان قبیله غیرت، به کوشش عبدالمجید رحمانیان، تهران، امید آزادگان، 1380 ش.
5ـ مهرنگاه اولیاء، به کوشش عبدالمجید رحمانیان، تهران، امید آزادگان، چ سوم، 1380 ش.
6- مرکز بررسی اسناد تاریخی گزارش فعالیتهای سیاسی وی را، از زمان دستگیری در 1349 ش تا شهریور 1357، با عنوان یاران امام به روایت اسناد ساواک ـ حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ابوترابی فرد منتشر کرده است.
12 ویژه گی های اخلاقی و رفتاری ابوترابی
۱. پاکباش و خدمتگزار؛ یکی از شعارهای اصلی سید آزادگان مرحوم ابوترابی این شعار بود. او از عمق وجودش اعتقاد داشت باید به مردم خدمت کنیم. کراراً میفرمودند: باید افتخار کنیم که مردم ما را لایق دیدند تا به کارهایشان رسیدگی کنیم و برای خدمت به مردم باید با تمام وجودمان عمل کنیم که این همان اوج بهداشت روان است. عبادت جز خدمت به خلق نیست و این همان شکلگیری شخصیت قوی و معنوی شهید است که ذکر کردیم. او معتقد بود پاکی و سلامت نفس میتواند انسان را به حق نزدیک نماید و خطاب روز قیامت به نفس زکیه و پاک به نفس مطمئنه اشاره شده است. یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی ... ابوترابی، مردمدار به معنای واقعی خود بود.
اصول بهداشت روانی در شخصیت شهید با این اشعار همخوانی کامل دارد. سازگاری فرد با خود، دیگران و جامعه، طبیعت، انعطاف منطقی، تعامل، همدلی و ... در رفتار او نشان داده میشد. ابوترابی در کمپهای اسرای ایرانی در عراق حتی به عراقیها هم خدمت میکند تا جایی که افسران عراقی هم وقتی مشکلی برایشان پیش میآید پیش ابوترابی میآمدند تا مشکل آنها حل شود.
۲. جهاد؛ یکی دیگر از ویژگیها و خصوصیات سید آزادگان این بود که از نوجوانی تا آخرین لحظات عمرش دست از جهاد برنداشتند. صفاتی چون شجاعت و نترس بودن، مقاومت و استحکام، تحمل شداید و سختیها و بسیاری از صفات دیگر در جهاد جای دارد و ابوترابی قبل از اینکه به جهاد بیرونی بپردازد به جهاد با نفس پرداخت. ابوترابی قبل از انقلاب اسلامی فردی مبارز و شجاع بود، در لبنان با اسرائیلیها میجنگد، در آغاز دفاع مقدس با چمران به نبرد قهرمانانه میپردازد و در اسارت چون شیر میغرید و مقاومت میکرد و دشمن علیرغم همه فشارهایی که میآورد، سر تسلیم فرود میآورد.
۳. رفتار و تعامل اجتماعی؛ ابوترابی در رفتار خود با خود، با دیگران (حتی با دشمنان) و رابطه رفتارش در محضر الهی نوع خاصی بوده است. به طور مثال انواع رفتار در زمان اسارت مانند: رفتار عراقیها با ایرانیها، ایرانیها با ایرانیها و ایرانیها با عراقیها (در کتاب روانشناسی اسارت، اثر نویسندهی مقاله به تفصیل آمده است) مورد عنایت قرار گرفته است. شهید در رفتار تعاملی خود با اسیران آنقدر شدید بود که نبود او در سالهای اسارت کاملاً لمس میشد. او آنچنان با اسیران و حتی عراقیها رفتار تعاملی خوبی داشت که افسران، درجهدارها و سربازان عراقی گویی که با برادرشان که دلسوزشان است سخن میگویند.
ابوترابی سرتاسر گوش بود و به درددلهای اسیران و مردم توجه میکرد و این چیزی نبود که فقط در اسارت بلکه قبل از اسارت و پس از آزادی، در مجلس شورای اسلامی و زمانی که در سفرهای خود به صورت پیاده به سمت مشهد الرضا با پای پیاده حرکت میکرد، مشهود بود. هر کس با او سخن میگفت گویی با تنها دوست صمیمیاش رفتار میکند؛ چرا که با تمام وجودش برای رضای خدا عمل میکرد. آقای ابوترابی همان کسی بود که همه به او پناه میبردند. وقتی افراد به ایشان مراجعه میکردند با نرمی و ملایمت و دلنشینی برخورد و رفتار میکردند. (آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب).
۴. بهداشت روانی؛ ابوترابی براساس اصول بهداشت روانی که در قرآن، احادیث و روایات و سنت و سیرهی معصومین(ع) آمده است به سلامت نفس رسید. اصولی مانند اصل توحید، مسئولیتپذیری و مسئول بودن انسان، لزوم سالم بودن، ایمان، عدل، روابط اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، امامت، آگاهی، نظارت الهی، آزادی و ... همه تأکید مؤکدات اسلام است که ابوترابی با دینداری واقعی بهداشت روانی خود را تضمین کرد و دارای آرامش درونی قوی بود که در چهرهی ایشان نمایان میشد. ابوترابی آنقدر آرام و مطمئن بود که گویی از عمق اقیانوس برآمده است. آنچنان ساکت همچون آسمان در شبهای پرستاره در دل شب زندهداران غوغا میکرد در عین حال رزمندهای قهرمان(شهید چمران، در توصیف شهید ابوترابی).
۵. عبادات، تضرع، دعا و مناجات؛ امروزه در دنیا انسانها جای معنویت را خالی میبینند و نقش معنا و معنویت و دین در زندگی بشر نقش اساسی دارد. همایش نقش دین در بهداشت روان که نقش عبادت، دعا، مناجات و عبادات بیشترین بهداشت روانی را در فرد ایجاد مینماید و باعث میشود میزان آسیبپذیری فرد کاهش یابد و مقبولیت اجتماعی و مورد اعتماد و وثوق بودن فرد مورد توجه ویژه قرار گیرد. ابوترابی تضرعها و مناجات عمیق عرفانی او چه قبل از اسارت، چه در اسارت و چه پس از آزادی مصادیق بسیار زیادی داشت. گریههای طولانی او همه را به یاد خدا میانداخت. ذکر میشود وقتی ابوترابی سر به سجده میگذارد و گریه میکند آنقدر اشک میریزد که زمین را خیس میکند و این عین سلامت روان اوست. ابوترابی مصداق واقعی کلام حضرت علی(ع) بود که فرمود: «المؤمن حزنه فی قلبه و بشرهُ فی وجهه.» انسان مؤمن غمش در دلش و خوشرویی و شادابی را در اجتماع عملی میکرد. انسانهای بزرگ مانند اقیانوس هستند که با بزرگترین حوادث آرامش دارند. مثلاً ابوترابی با همهی تهدیداتی که در اسارت به او میشد تا جایی که میخ بر سرش میکوبند و بارها شکنجههای دردناک بعثیها را تحمل میکند ولی خم به ابرو نمیآورد چون روح بلند او حوادث را کوچک میکرد. اما روحهای کوچک با کوچکترین حوادث مانند برکهای که سنگی در آن پرتاب شود تا مدتها موج میگیرند و آرامش ندارند. ابوترابی از امام(ره) یاد گرفته بود تا با ارواح معصوم قرابت داشته باشد و کمالی یابد.
۶. تواضع و فروتنی؛ مردان بزرگ چون عظمت یابند تواضع کنند. ابعاد تواضع متفاوت است. فخرفروشی گاهی به مقام و پست و مال و منال است، گاه به دین و دیانت و تقوی و ورع است، گاه به تحصیلات و مدارک علمی و تألیفات و نوشتن است و یا هر چیز دیگر که انسان را تهی میکند. ابوترابی با اینکه قبل از اسارت دارای تحصیلات علمی و حوزوی بوده و دارای موقعیتهای اجتماعی مناسب «نمایندهی حضرت امام(ره)»، و پس از آزادی بالاترین رأی را در مجلس شورای اسلامی میآورد و نماینده مقام معظم رهبری میشود اما اصالت دینی و زمینی بودنش را فراموش نمیکند و این است که ابوترابی را آسمانیاش میکند.
۷. تحصیل علوم اسلامی و آشنایی به معارف دینی؛ ابوترابی دیپلم ریاضی میگیرد، در حوزه درس میخواند، دانشجوی دانشگاه الازهر مصر میشود و درس میخواند و درس میدهد. اما فرق درس خواندن ابوترابی با بسیاری از درسخواندهها این است که او از این حدیث معصوم الهام گرفته است. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه.» ابوترابی در اسارت هرچه میگوید چون کلام دل است بر دل مینشیند و همان میشود آموزشهای دینی. به قول شاعر:رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/ بنگر تا چه حد است نشان آدمیت.
۸. ایثار و جوانمردی؛ وقتی سخن از ایثار میشود ابوترابی دواطلب است. نقل میکنند وقتی ابوترابی قبل از انقلاب توسط ساواک دستگیر و زندانی میشود در زندان جوانمردانه در مقابل دشمن میایستد و با مؤدبانهترین برخوردها حتی به استقبال حوادث میرفت (نقل شده در یادواره ابوترابی در دانشگاه تهران). وقتی در اسارت جانبازی مورد شکنجهی وحشیانه عراقیها قرار میگرفت ابوترابی خود را سپربلای جانباز میکند تا شلاقها بر بدن جانباز اصابت نکند. در میدانهای مختلف او به استقبال میرود چرا که زندگی برای او معنا پیدا کرده و رنج بار اخروی یافته است. ابوترابی خریدار درد است، عاشقی یعنی خریدار بلا یعنی این که البلا للولا.
۹. الگوی عرفانی عملی به جای عرفان نظری؛ ابوترابی قبل از آنکه به عرفان نظری بپردازد در عمل عارفانه به قصد قربت الیالله عمل میکرد. او هر چند از عرفان نظری بهره گرفته بود ولی در آن ماندگار نگشت چون سیر و سلوک واقعی در عرفان عملی است. او وقتی از کسوت طلبگی به رزم میپردازد و جهاد نفس را با جهاد در جبهه و اسارت و زندان توأم میکند و وقتی دردی را از دوش اسیری برمیدارد و یا غمی را از وجود مراجعه کنندهای میزداید معنایش این است که این همان عرفان عملی است.
عرفان که از بلندای افق «گفتن» نیست بلکه در زمین با فرشیان به حشر و نشر پرداختن و وجودش را بر عرش پیوند دادن است. عرفان ابوترابی از نوع مردمداری به معنای واقعی بود. نوع عرفان ابوترابی با رزم و جهاد و تحمل شکنجه و زندان رفتن بود. امام صادق(ع) در تعریف ایمان میفرماید : ایمان گواهی دادن به یکتایی خدا، اقرار به آنچه نزد خداست و تصدیق قلبی و عمل به ارکان است و در نهایت میفرماید: ایمان جز به عمل میسور نیست. دین باوری و دینداری واقعی در عمل انسان نشان داده میشود. سکوتهای معنیدار ابوترابی گاه از هزار سخن گفتن برتری داشت؛ چرا که او عاقلانه سخن خود را به وقت سخن میگفت و سکوت را به وقتش. این است که ابوترابی مثالزدنی میشود و عرفان از او به غبطه یاد میکنند.
۱۰. ابوترابی و خانواده؛ انسانهای بزرگ با همه دغدغههای اجتماعی، سیاسی، مبارزاتی و ... به خانواده نیز توجه میکنند و در ارتباط با خانواده چنان محبوبیت و مقبولیتی دارند که فقدانش را احساس میکنند. در این وادی ابوترابی انسان موفقی بود چرا که هم در ازدواج با همسری که چون او میاندیشیده و از خانوادههای اهل عرفان و عمل بوده، زندگی مشترک را شروع میکند و علیرغم اوقاتی که ابوترابی در زندان شاه، مبارزات تشکیلاتی بر علیه رژیم شاه، مبارزات ضداسرائیلی در لبنان و مدت زمن حضور در دفاع مقدس و سالهای طولانی در اسارت و پس از آزادی کاروان رهپویان و نمایندگی مجلس و سایر مسئولیتهای اجتماعی، اما کانون خانوادهاش گرم و فرزندان او مثالزدنی و ارتباطات تعاملی آنها جالب توجه بوده است. زندگی سراسر اخلاقی و عرفانی ابوترابی با دغدغههای دینی از ابوترابی خیرات و برکاتی انجاد نموده که روح امید را در خانواده متجلی کرده است. ابوترابی پس از پایان جنگ و اسارت میگوید: «من پاداش اسارتم ـ اگر پاداشی هست ـ به همسرم که رنج و درد را تحمل کرد، تقدیم میکنم.»
۱۱. ورزش و آمادگی جسمانی؛ ابوترابی علیرغم همهی درگیریهای کاری، اجتماعی و شغلی، ورزش میکرد. کسانی که او را در پیادهروی میدیدند میدانند او چگونه هم به امور مردم میپرداخت و هم به سرعت از کاروان رهپویان حرم تا حرم عقب نمیافتاد. کوهپیمایی او داستانی عجیب دارد که او چگونه خود را بر بالای قله میرساند. ورزشهای باستان را به خوبی انجام میداد و بینندگان را به تعجب وا میداشت. او به ورزش جسم و آمادگی رزمی و جسمانی میپرداخت تا در کنار آمادگی و تقویت روح و روان و اخلاق و عرفان بتواند سلامت بیشتر را حس نماید. او دیگران را هم به ورزش و تقویت جسم و روح و روان توصیه میکرد.
۱۲. مدیریت دینی با نفوذ در قلوب؛ بهترین نوع مدیریت از دیدگاه اسلام حاکمیت بر قلوب است. مدیریتی که با علم و حلم همراه است. حضرت علی(ع) میفرماید: «الحلم عشیرة،» حلم و بردباری قبیله آدمی محسوب میشود. ابوترابی با تأکید بر سنت و سیرهی معصومین(ع) با مدیریت دینی و الهی به مدیریت میپرداخت و چون با تمام وجودش با انسانها برخورد و رفتار انسانی داشت، خداوند مهرش را به دل انسانها میافکند و همه شیفتهی او میشدند. آثار روانی مثبت در چهرهی ابوترابی نمایان بود و چون خیرخواه مردم بود، بر دلها ره میگشود. ابوترابی چون با اخلاص، صداقت، سلامت نفس، عاشقانه و دیندارانه برای مردم کار میکرد و با فنون مدیریتی به معنای واقعی آن آشنا بود در مدیریتش موفق بود. مگر نه این است که مدیریت پاسخگویی به انسانهایی که نیازمند اویند در اصلاح امور انسانها و جامعه براساس چارچوب الهی است. ابوترابی چنین بود آنچه را که برای خود میپسندید برای دیگران همان میپسندید و گاه بیشتر و بهتر. مصادیق اخلاق محوری رفتارهای ابوترابی در سلسله کتابهای خاطرات معنوی (گفتهها و ناگفتههای ابوترابی) منشور پاکی و خدمتگزاری و توصیفهای شعرا و نویسندگان در اوصاف شهید خود بیانگر شخصیت ابوترابی بزرگ است.[9]
درگذشت
سید علیاکبر ابوترابی که تمام زندگیش عشق به اهل بیت عصمت و طهارات علیهم السلام بود، بر اساس این عشق، وجودش آفتابی شده بود و با آن که نشان شکنجههای رژیم پهلوی و بعث عراق را در پیکر داشت و سختیهای بسیاری را تحمل کرده بود ولی آرامبخش رنج مردمان بود. او شجره طیبهای بود که سر به آسمان ساییده بود و محنتهای زمینیان در برابرش حقیر و خوار مینمود.او ستاره شب اهل عشق بود و همچون ابر با طراوتی، باران برکات آسمانی خویش را بیهیچ توقعی، نثار دل دوستان میکرد.
دوازدهم خرداد ماه سال ۱۳۷۹ ، روزی است که روح ملکوتی این سید بزرگوار به همراه پدر جلیلالقدرش در مسیر زیارت حضرت ثامنالحجج در جاده سبزوار ـ نیشابور، براثر سانحه رانندگی،از قفس تن جدا گشت و در جایگاه ابدی اهل تقوی آرام گرفت. پیکراین دو عالم پرهیزکار و زاهد ، پس از تشییع در تهران و قزوین، به مشهد منتقل گردید و در صحن آزادی حرم حضرت رضا (ع) به خاک سپرده شد (پاک باش و خدمتگزار …، 39).
فقدان این پدر و پسر، فرزندان حضرت زهرا(س) از مصادیق سخن رسول خدا(ص) است که میفرمایند: مرگ یک عالِم- که اینجا رحلت دو عالم است- مصیبتی است که جبرانپذیر نبوده و خلأیی را پدید میآورد که پر شدنی نیست و ستارهای است که رو به خاموشی رفته است. مرگ یک قبیله از مرگ یک عالم راحتتر بوده و ارتحال این دو از مصادیق این حدیث رسولالله(ص) است.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی و پدر بزرگوارشان پیام تسلیتی ارسال کردند. متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب به این شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
با اندوه و تأسف فراوان خبر درگذشت عالم مجاهد خستگیناپذیر، حجتالاسلام آقای حاج سید علی اکبر ابوترابی و پدر بزرگوارش آیتالله آقای حاج سید عباس قزوینی ابوترابی را دریافت کردم. این پدر و پسر پارسا و پرهیزگار، در راه ضیافت بارگاه حضرت ابیالحسنالرضا (علیه آلاف التحیه والاسلام) بودند که به لقاء الله و با فضل و کرم او به ضیافت اولیاء مقرب الهی نائل آمدند و انشاءالله در بهشت رضای خداوند که پاداش یک عمر مجاهدت و صبر و استقامت و پاکدامنی آنان است مستقر گردیدند. پسر، پس از سالها حضور در میدان های مبارزه دشوار با نظام طاغوتی، و پس از مشارکت شجاعانه در صحنهی جنگ تحمیلی، سال های درازی محنت اسارت در دست دشمن نابکار و فرومایه را چشید و مبارزهی دشوارتر از گذشته را در اردوگاه هایی آغاز کرد که او در آنها، همچون خورشیدی بر دلهای اسیران مظلوم میتابد و چون ستاره درخشانی، هدف و راه را به آنان نشان میداد و چون ابری فیاض، امید و ایمان را بر آنان میبارید؛ و پدر با صبر و متانت یک فقیه فیلسوف و عارف، فقدان و هجران چنین پسری را تحمل میکرد و آنچه را در حوزههای دانش دین آموخته بود، در عمل و منش خویش تجسم میبخشید. اینجانب حادثه، تأسفبار این پدر و پسر عزیز را به همه بازماندگان و دوستان و ارادتمندان ایشان و به همه آزادگان گرامی و به عموم اهالی تهران و قزوین بهخصوص حوزه علمیه و علمای اعلام و بالاخص به جناب حجتالاسلام حاج سید محمد ابوترابی تسلیت میگویم و علو درجات آنان را از خداوند بزرگ مسألت میکنم. سید علی خامنهای ۱۲/۳/۷۹» [10]
منابع و مآخذ:
1- پاک باش و خدمتگزار، به کوشش عبدالمجید رحمانیان، تهران، امید آزادگان، چ دوم، 1379 ش،
2- حماسه های ناگفته ، به کوشش عبدالمجید رحمانیان، تهران، امید آزادگان، 1381 ش،
3- دارابی، علی، سیاستمداران اهل فیضیه: بررسی، نقد، پیشینه و عملکرد جامعه روحانیت مبارز تهران، تهران، سیاست، 1379 ش،
4- «در اسارت فقط خدا بود و خدا»، ولایت قزوین، شماره 524 (31 مرداد 1374)، 9،
5- زرهانی، سیداحمد، سفر به ایرانشهر، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی (عج)، 1379 ش،
6-ستوده،امیر رضا، پا به پای آفتاب، ج 2، تهران، پنجره، 1373 ش، شادلو، عباس، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز،تهران،نشرگستره، 1379 ش،
7- فرهنگ ناموران معاصر ایران، آرشیو، «کاندیداهای مجمع روحانیون مبارز تهران»، سلام، شماره 246 (16 فروردین 1371)،
8- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو،
9- معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی ایران تا پایان دوره پنجم قانونگذاری، تهران، اداره کل فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، 1378 ش،
10- یاران امام به روایت اسناد ساواک ـ کتاب بیست و هشتم ـ حجت لاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی فرد ـ تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1381 ش،
11- یاران امام به روایت اسناد ساواک ـ کتاب هشتم ـ سردار سرفراز شهید حجإالاسلام والمسلمین سیدعلی اندرزگو، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1377 ش.
پی نوشت ها:
[2] یاران امام به روایت اسناد ساواک ـ کتاب بیست و هشتم ـ حجت لاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی فرد ـ تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1381 ش،
[3] همان .
[4] پاک باش و خدمتگزار – به کوشش عبدالمجید رحمانیان – ص ۲۸
[5] همان – ص ۱۱.
[6] همان.
[8] همان.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی